سرویس تاریخ جوان آنلاین: مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سلسله کتب پالتویی خویش برای جوانان و نوجوانان مجموعهای دارد به نام «دربار به روایت دربار» که به همت ریحانه درودی تدوین یافته است. حسن این اثر در آن است که در آن کمتر اثری از تحلیلهای نویسنده است و عمدتاً به نص صریح خاطرات درباریان تکیه دارد. ناشر در دیباچه کوتاه خویش بر یکی از مجلدات این اثر- که فساد سیاسی نام دارد- آورده است:
«حکومت ۵۷ ساله خاندان پهلوی بر ایران بدون تردید از سیاهترین مقاطع تاریخ معاصر کشورمان به شمار میآید و این حقیقت آنجا نمایانتر میشود که درباریان عصر پهلوی در خاطرات خود به توصیف سیاهی و تباهی آن میپردازند. این اثر به نمایاندن گوشههایی از مفاسد سیاسی دربار پهلوی به روایت درباریان آن دربار اختصاص یافته و مؤلف محترم تلاش کرده است مطالب صرفاً از خاطرات اطرافیان محمدرضا پهلوی و دستاندرکاران حکومت او نقل شود، زیرا در این صورت جوان امروز ایران اسلامی تا اندازهای به عمق فساد سلسله پهلوی پی خواهد برد و ارزش انقلاب اسلامی را- که توسط دو نسل پیش از او به بار نشست- بیشتر از گذشته حس خواهد نمود. دفتر هنر و ادبیات مرکز اسناد انقلاب اسلامی امیدوار است با انتشار این اثر، گامی هر چند ناچیز در مسیر شناساندن قدر و منزلت انقلاب اسلامی و رهبری پیامبر گونه آن به نسل سوم انقلاب بردارد.»
آغازین فصل از کتابِ مرتبط با فساد سیاسی «شاه یا غلام» نام دارد که به چند و، چون روی کارآمدن سلسله پهلوی میپردازد. در بخشی از آن میخوانیم:
«روی کار آمدن سلسله پهلوی حاصل اقدامات قدرتهای بیگانه بهخصوص انگلستان و عوامل داخلی آنها بود و این نکته از جمله اساسیترین منابع شکلگیری فساد سیاسی در دربار پهلوی به شمار میآید. وابستگی و تعلق خاطر به قدرتهای بیگانه در دربار پهلوی آنچنان قوی و ریشهدار بود که از شخص اول دربار تا ردههای میانی و حتی فروترین حلقههای قدرت، به منظور تثبیت موقعیت یا افزایش حوزه نفوذ خود، مسیری جز حرکت کامل در جهت تأمین منافع بیگانه و رسیدن به آستانه اطاعت محض و اطاعت از فرامین و خواستههای دولتهای قدرتمند غربی تصور نمیکردند. طبیعی است در چنین فضایی مقولاتی مانند استقلال، منافع ملی کشور، هویت و شخصیت ایرانی تا چه اندازه بیمقدار و ناچیز شمرده خواهند شد. نخستین گام در مسیر وابستگی مطلق سلسله پهلوی به قدرتهای خارجی، تأسیس این سلسله توسط انگلستان بود. در همین رابطه حسین فردوست مینویسد: انگلیسیها مدت طولانی روی افسران قزاق که به وسیله افسران روس اداره میشد، مطالعه داشتهاند و بین آنها امیر موثقنخجوان (سرلشکر) و رضاخان (سرتیپ) را انتخاب کردند و پس از مطالعات دقیقتر برای منظوری که میخواستند، رضاخان را انتخاب نمودند. وقتی این مسائل و میزان نفوذ انگلیسیها مشاهده میشود، تردیدی نمیماند که انگلیسیها از زمان کودتا روی رضاخان و در خانه و در محل کار او نفوذ کامل داشتهاند و این نفوذ غیرمشهود تا رفتنش ادامه داشته است. پس به ترتیب تقدم، انگلیسیها در زندگی خصوصی و ضمن انجام وظایف مملکتی روی رضاخان و اطرافیان نزدیک او نفوذ داشتهاند.
در این زمینه تاجالملوک، همسر رضاشاه گفته است: بعدها شنیدم که نورمن وزیرمختار انگلیس در تهران شخصاً به ملاقات احمدشاه رفته و گفته بود: برای حفظ امنیت پایتخت و جلوگیری از حمله متجاسرین و جمعیتهای بالشویک قوای رضاخان تحت امر کلنل اسمایس وارد خواهد شد. او در جایی دیگر نیز میگوید: اواخر بهمن ماه سال ۱۲۹۹ بود که شنیدم انگلیسیها رضا را در رأس قشون گذاشته و او را فرمانده کل قزاقها کردند...»