سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: کودکم با لجبازی و گریه هر چیزی که بخواهد به دست میآورد و من هم بهراحتی تسلیم میشوم. از همان اول وقتی گریه میکرد هر وسیلهای که برایش تازگی داشت را میخواست، در اختیارش میگذاشتم. حالا دیگر برایش عادت شده. یعنی شرطی شده، وقتی گریه یا لجبازی میکند میداند که من تسلیم میشوم و سریعاً چیزی که بخواهد را در اختیارش قرار میدهم.
والدین چگونگی ارتباط با کودک و نوجوان را باید یاد بگیرند و از طریق آموزش، این ارتباط را به طور مؤثر برقرار کنند. اگر این رفتار مادر و امثال آن در ارتباط با کودک اصلاح نشود بهمرور در تربیت کودک شکل گرفته و در او نهادینه میشود و ممکن است تأثیرات منفی در رفتار او در سن نوجوانی داشته باشد.
کودکان به روش تربیت والدین رشد فرهنگی پیدا میکنند. فرزندان بهسادگی تحت تأثیر والدین خود قرار میگیرند. با توجه به این مهم که ارتباط با او باید باعث مثبتاندیشی در او شود. چراکه غیر از این باشد رفتار آنها کاملاً تغییر میکند و منفیاندیشی باعث لجبازی در او میشود و در مواقعی که با رفتارهای نادرست والدین که کاملاً غیرعمد است، روبهرو شوند، بعضاً با پرخاشگری میخواهند قدرت خود را نشان دهند.
«چون اسباببازیهات رو مرتب نمیکنی و سر جایشان نمیگذاری و هیچ وقت حرف گوش نمیدهی، برایت دوچرخه نمیخرم.» پیام رابطه بر پایه زور و تهدید است. فرزندانمان را بیبال و پر به اجتماع نفرستیم، باید به فرزندمان قدرت انتخاب دهیم تا استقلال در زندگی برایش معنا پیدا کند.
هر از گاهی اثربخشی ارتباطی باید ارزیابی شود. حسادت، دروغگویی، گستاخی، پرخاشگری، نداشتن اعتمادبهنفس و بسیاری از رفتارهای آنها که بازخورد منفی دارد را میتوان در یک عمل بجا به طرز قابل ملاحظهای جبران کرده یا به حداقل رساند.
خانمی میگفت: «دخترم هفت سال دارد، اما اندازه دختر ۱۵ ساله عاقل است. حتی در مورد من و پدرش هم احساس مسئولیت میکند. اما جدیداً از اینکه بیشتر از سنش میفهمد خیلی نگرانش هستم. چون مسئولیتپذیری بیش از حد او باعث نگرانی و اضطراب او در مورد همه چیز شده است، به طوری که وقتی به یک مکان تفریحی میرویم او به جای اینکه از محیط و ارتباط با همسالانش لذت ببرد مدام حواسش به خواهر کوچکتر از خودش است که مبادا راه را اشتباه رود یا به زمین بخورد و امثال اینها. فرزندم دیگر کودکی نمیکند و به هیچ کدام از بازیهای کودکانه تمایلی ندارد. یعنی دیگر خوشحال نیست. دیگر منتظر همبازیهای خود که در فامیل و اقوام هستند، نیست.
بچهها آرزوی بزرگ شدن دارند، اما ما با گفتن جمله «تو بزرگ شدی»، «این کار را نکن» یا «چون بزرگ شدی باید این کار را بکنی» و... پدیده بزرگ شدن را برایشان سخت و دشوار میکنیم. به طوری که کودک هفت ساله به دلیل احساس مسئولیت بیش از حد دچار استرس و اضطراب شده است و هیچیک از رفتارهای کودکانه در او دیده نمیشود.
در اینجا اضطراب و نگرانی بیش از حد و رفتار غیرمعمول آن کودک که ریشه در ارتباط غیرصحیح والدین با کودک است باید مورد توجه قرار گیرد. اگر والدین بیخود و بیجهت پدیده بزرگ شدن را برای او بازگو و تکرار نمیکردند بدون شک این کودک دچار این نابسامانی رفتاری و عدم اعتمادبهنفس نمیشد. اجازه دهیم کودکان با فکر باز اوقات خود را سپری کنند. درگیری ذهنی آنها در رابطه با رفتارهایشان به آنها آسیب میرساند.
امنیت روانی فرزندان در صدا و لحن کلام والدین رشد میکند. در رابطه با فرزندان درست صحبت کردن شامل آهسته صحبت کردن، کوتاه و مفید صحبت کردن، رساندن معنای کامل و آموزش صحیح کودک در رابطه با کاری که میخواهد انجام دهد را باید در اولویت قرار داد. چراکه رفتارهای آتی این کودک ریشه در ارتباط صحیح دارد.
در اینجا مسئله اعتمادبهنفس مطرح میشود که باید در ارتباط صحیح و مؤثر با کودک به آن توجه شود. علت بسیاری از گوشهگیریها و افسردگی کودکان و نوجوانان نداشتن اعتمادبهنفس آنها است. کودکان و نوجوانان به قدری حساس و ریزبین هستند که کوچکترین رفتار پدر و مادر خود را الگو قرار میدهند و تمام رفتارهای آنها را ضبط میکنند و در یک زمان و مکان مشخص آن را از خود بروز میدهند.
ریشه بسیاری از پرخاشگریهای کودکان اختلافات والدین آنان است. ترس از جدایی والدین (حتی بعد از دعوای جزئی) اعتمادبهنفس کودک را نابود میکند. مورد دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد این است که مشکلاتمان را به فرزندان انتقال ندهیم.
آنها از تحمل پایینی برخوردار هستند و ظرفیت تحمل آنها کم است. حواسمان به صحبتهایمان باشد. بحثهای اقتصادی و... را در حضور آنها مطرح نکنیم. مورد بسیار مهم دیگر این است که تشویق و تحسین را نباید فراموش کرد. انسان ذاتاً تشنه محبت است. چه برسد به کودکی که در ظاهر هم نشان میدهد که میخواهد مورد توجه قرار گیرد.
کودکان در مقابل رفتارهای صحیحی که از خود نشان میدهند باید مورد تشویق و تمجید قرار گیرند، چراکه این تشویق عملکرد صحیح آنها را مضاعف میکند و درنتیجه باعث شادی و نشاط در کودک میشود.
در پروسه رشد از کودکی به نوجوانی که یک تغییر ناگهانی در رفتار و کردار آنها به وجود میآید والدین باید توجه قابل ملاحظهای داشته باشند. در این دوران ممکن است پرخاشگر، گستاخ یا منزوی شوند و با تغییرات هورمونی که با تغییرات جسمی آنها توأم است آنها را به رفتارهای بعضاً غیرطبیعی وامیدارد.
درنتیجه والدین نسبت به این رفتارها نمیتوانند برخورد لازم و مناسبی داشته باشند و در اکثر مواقع ارتباط صحیح (ارتباط عاطفی) بین والدین و نوجوان کاهش مییابد و اگر این ارتباط ناصحیح ادامه یابد منجر به درگیریهای بسیاری بین اعضای خانواده میشود. درنتیجه شادی و نشاط در میان آنها کمرنگ و فضای اندوهباری بین او و والدین حکمفرما میشود. باید برای فرزندان ارزش قائل باشیم. یک نوجوان به قدری حساس است که کوچکترین رفتار و حرکات اطرافیان خود را بهخوبی احساس میکند و در مقابل واکنش نشان میدهد.
فرزندمان تا موقعی که کودک است یکجور باید با او رفتار شود و وقتی به مرحله نوجوانی راه مییابد جور دیگری باید با او رفتار کرد. توجه به این نکته که چگونگی ارتباط با او را یاد بگیریم، حتماً رفتارهای درست و صمیمی از او میبینیم. در ارتباط صحیح ما، در اینکه بدانیم چه موقع، چه رفتاری از خود نشان دهیم و چگونه با او در زمان و مکان مشخص ارتباط برقرار کنیم به طور یقین عملکرد او به طور مؤثری در ارتباطات میان فردیاش تأثیر خواهد گذاشت.