سرویس تاریخ جوان آنلاین: شرایط عرصه تولید فکر و اندیشهورزی جامعه ما، نشان از آن دارد که جلال آلاحمد نیمقرن پس از مرگ نیز همچنان اتفاقی درخور چالش و گفتوگوست. گو اینکه موافق و مخالف خویش را ملزم یافتهاند که در عرصه نظر، تکلیف خویش را با وی روشن کنند و اگر مسئلهآفرینی از فرایض روشنفکری است، برای آلاحمد همین بس که تا این حد کامیاب بوده است. اثری که در این مجال به حضورتان معرفی میشود، از گامهایی است که در مسیر شناخت این نویسنده معاصر برداشته شده و «قلمرو اندیشه آلاحمد» نام گرفته است. قاسم صافی گلپایگانی در دیباچه این پژوهش- که برای نخستین بار توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد- آورده است:
«از لوازم شناخت فرهنگ هر جامعهای، شناخت استوانههای فکری و قلههای فرهنگی یعنی انسانهای اندیشمند فرهنگساز آن جامعه است که راه به نشانههای روشن آنست که از بیراهه شناخته میشود. یکی از آن استوانهها، شادروان جلالآلاحمد است که در دفتر حاضر، کلیاتی از مرام و قلم او در ساحت تحقیق و آداب نوشتن مطرح است. قصد نقد و بررسی کلی و ارزشیابی شخصیت او نیست یا پرداختن به شرح حال او، که در بسیاری نوشتهها از او یا درباره او نقل شده است. چه گوشه و زوایای روح و فکر کسی را کنجکاوی کردن و بیرون کشیدن و آخرین حرف را درباره او زدن کار سادهای نیست و کار هر کس هم نیست. کسی که تنقید از کسی میکند باید از او اجلی و بالاتر باشد و بتواند با احاطه کامل، موضوع را درک کند. این جسارت، کار یک یا چند نفر روانشناس و جامعهشناس حقیقتبین و واقعنگار و اهل درد است که تجزیه و تحلیلی از او بکندـ تربیت اولیه او را بفهمدـ زندگی و محیط او و تضادهای فکری او را بشناسدـ مقاطع زندگی و تحول اندیشه و رفتار او را در طول عمرش مطالعه کند که به کجا کشانیده شده است. بعد قضاوت کلی از او و دوره او بنماید و جایگاهش را مشخص سازد. رسم است که شخصیتهای ارزنده را محققان پردهبرداری و معرفی میکنند و در معرفی لازم نیست موافق و مخالف داشته باشد و کافی است که بدانیم او حرفهایی تازه دارد یا سعی کرده حقیقت را از مجاز و اهل صدق را از اهل ریا جدا کند یا افکار را از قالبهای سنتی بیرون بیاورد و مردم را تحرک دهد و جامعه را پویا سازد و به هر حال در سلسله محییان قرار گیرد و این خاصیت انسانهای متفکر متحولی است که با داشتن انقلاب فکری و روحیشان در هر جامعهای آنان را محترم میدارند و وجودشان مغتنم است.
ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که آشنایی نگارنده با آلاحمد در سالهای آخر عمر اوست که پختهترین ایام زندگی او را تشکیل میداد و لذا آنچه درباره او در صفحات آتی به نظر خوانندگان گرامی میرسد، غالباً مربوط به همین ایام است و هم حاصل مطالعه آثار اوست که با وجود فشار آن روزگار بر اهل قلم، آن مقدار اثر و نوشته و خاطره از او باقی مانده است که از روی آن بتوان او را شناخت و حرفهایش را شنید. به هر حال موضوع اصلی این دفتر، پرداختی از مقام قلم در دست آلاحمد است و شامل مطالب اجمالی است که پردهبرداری از برخی ارزشهای حقیقی آن مرحوم دارد. و، چون در این مقام، آلاحمد در رابطه با آثارش تحلیل بیشتری میطلبد، مطالبی دیگر از جمله زبان نثر و اندیشه و هنر و شخصیت او و معرفی یکی دو اثرش افزوده گشت و هم کتابشناسی کوتاهی از نوشتهها درباره او در مطبوعات. باشد که به این وسیله قدمی در جهت شناساندن فکر و فرهنگ این جامعه در قطری از قطار آن، برداشته شده باشد و کمکی باشد برای تحلیلها و ارزیابیها و قضاوتهای تاریخی و فرهنگی و هم تجلیلی باشد از خدمات افراد فداکار و مردمی، بلکه ریشه فضیلت و وجدان مسئولیت و شوق خدمت راستین را در جامعه قوام و دوام دهد و طالبان کالای آزادگی و معنویات را متمتع گرداند و هم زمینه روشنی گردد که همه بزرگان علم و ادب و عاملان تحول مورد توجه و شناخت قرار گیرند.»