سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: مهمترین ضعفی که فیلم چاقی دارد از فیلمنامه میآید. احتمالاً چاقی قرار بوده یک تلهفیلم باشد و بعد تبدیل به یک فیلم سینمایی شده، اما از آنجایی که قویدل کارگردانِ تلویزیونی است با همان متر و معیار سراغ ساخت فیلم بلند آمده و به نظر میرسد از نظر تایمینگ (زمان فیلم) نتوانسته به سینما نزدیک شود به همین دلیل ما با فیلمی مواجهیم که از نظر محتوایی دچار ضعف است و همین ضعف به ساختار هم آسیب رسانده است. چاقی فیلمِ سینما نیست، قصهای لاغر و کم جان دارد، شخصیتپردازیها الکن و ناقص هستند، بسترسازی و قالب داستانیاش تکراری است و فیلمساز تلاشی برای کیفیت موضوع نکرده است چراکه چاقی نیاز به دوبارهنویسی فیلمنامه داشته و امتناع از این کار این اثر را تبدیل به یک فیلم موقعیتمحور تکراری کرده که نمونه آن را بارها دیدهایم که از آن جمله میشود به فیلم زندگی خصوصی حسین فرحبخش اشاره کرد.
اساساً فیلم چاقی پیش از اینکه مسئله آن خیانت باشد یک اثر انسانی است و این برای مخاطب تا حدی قابل درک است، اما عناصر دراماتیک در گرهافکنی و رویارویی شخصیت اول با بحران غیرقابل تصور است. فیلمساز طرح موضوع کرده، اما از نشان دادنِ دلایل طفره رفته است، حالا مخاطب از کدام زاویه باید چاقی را ببیند، آیا موضوع اصلی فیلم چاق بودنِ امیر است؟ یا خیانتِ امیر به همسرش؟ در فیلم دلایل منطقی برای عاشق شدن امیر به مخاطب ارائه نمیشود، در همان اوایل فیلم همه چیز خوب پیش میرود و امیر رابطه خوبی با همسرش دارد، رستوران نرفتن در شب سالگرد ازدواج یا تیکه انداختن بهار به امیر به دلیل چاقی که اساساً اهانتی رخ نمیدهد نمیتواند دلیلی برای خیانت باشد، حالا اضافه کنید که امیر از نوشین دل خوشی ندارد، چرا؟ ما نمیدانیم! چطور یک باره با یک صدای ضبط شده دلباخته نوشین میشود؟ چه دلیل منطقی دارد؟ فیلمساز سعی کرده فیلمی در ارتباط با مشکلات زناشویی بسازد، اما عملاً هیچ مشکلی در فیلم روایت نمیشود و خیانتِ امیر به همسرش تعمدی است. قویدل میتوانست مسئله چاقی امیر را پررنگ کند که دلیل مهمی باشد برای دعواهایشان، اما روابط آدمها گل و بلبل است و مخاطب نمیداند چه کمبود یا حفرهای در زندگی امیر به وجود آمده که او به زن دیگری فکر میکند.
فیلم شخصیتپردازی ندارد. امیر به عنوان کاراکتر اصلی حرفهاش معرفی میشود او صداگذار است، رامین هم دوست ۲۰ ساله اوست که فیلمساز است، اما حتی یک پلان از فیلمی که ساخته به مخاطب نشان داده نمیشود، نوشین در دفتر رامین چه کاری انجام میدهد؟ امیر نوشین را به خانه میرساند، بارانی تند میبارد و امیر برای نوشین چتر باز میکند که او خیس نشود، نوشین چتر را میگیرد و امیر را تا ماشین همراهی میکند که امیر خیس نشود! از این سکانس فاجعهتر با میزانسن ابتدایی کمتر در سینما میتوان سراغ گرفت.
در سکانس بعد حدس میزنیم که نوشین پرستار یک آدم سالخورده است، همان شب امیر ترجیح میدهد به جای اینکه به خانهاش برود در دفتر کارش شب را صبح کند و تلفنی به همسرش دروغ میگوید، این همه الکنگویی و نبود علت و معلول در روابط چه دلیلی دارد؟ فیلمساز چرا از منطق فراری است و نمیتواند تصویرِ درستی از گسستگی روابط زناشویی به مخاطب نشان بدهد؟ فیلمساز حتی نمیگذارد مخاطبش بفهمد امیر در استودیو به نوشین چه میگوید که او یک باره میرود و در چند سکانس جلوتر برای امیر ناز و عشوه میکند! موضوع درد پای امیر چه کمکی به فیلم میکند؟ همچنین دعوای او با همسایهاش یا در باشگاه بدنسازی؟! اساساً این نکات چیزی را به فیلم اضافه یا کم نمیکند، فقط نشان میدهد این فیلمنامه بر اساس نگرش غیرسینمایی نوشته شده و به همین دلیل چاقی با چراهای بیش از حدی مواجه شده که هیچ پاسخی به آنها داده نمیشود و اینکه فیلمساز امیر را با وجدانش تنها میگذارد قطعاً یک گرهگشایی کامل نیست، برف میبارد، نوشین سوار ماشین امیر میشود (یادآور آن سکانس معروف در فیلم چهارشنبهسوری) و چند دیالوگ ابتدایی ضدعشق میگوید و میرود، فیلم به هیچ نتیجهای نمیرسد.
رابطه امیر و همسرش مشخص نمیشود، هیچ گفتوگویی میان آنها شکل نمیگیرد و مخاطب با سؤالهای بیجوابی از سینما خارج میشود. چاقی را نمیشود به عنوان یک اثر سینمایی پذیرفت، این فیلم در محتوا و ساختار با ضعفهای زیادی همراه است و اساساً فیلمی است که انگار کوتاه شده، منطق در بافتِ محتوایی فیلم به شدت مجهول است، به همین دلیل فیلم چاقی ممکن است تنها بتواند برای ۹۰ دقیقه وقت مخاطب را پر کند وگرنه کارکرد مهمی در سینما و عنصر تاثیرگذاری روی مخاطب در آن دیده نمیشود و پس از پایان از ذهن مخاطب برای همیشه پاک میشود، نکته مثبتی نیز به لحاظ هنری نمیتوان یافت. از نظر بازیها علی مصفا همان همیشگی است، اما با فیزیک چاقتر که البته ویژگی محسوب نمیشود چراکه کارکردی برای فیلم ندارد، بازیگران دیگر هم نتوانستهاند نقشِ مستقل و منسجمی را ایفا کنند.