سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: ممکن است این روزها از اینکه فرزندتان نمیتواند رشتهای را انتخاب کند که آیندهاش را تحتالشعاع خود قرار میدهد، رنج ببرید و در عذاب باشید. ممکن است با خود بگویید چطور است که فرزند من نمیتواند تصمیم درستی درباره رشتهای که میخواهد خودش آن را بخواند و پیشرفت کند، بگیرد؟ در واقع از خود یا او میپرسید که چطور میشود که فردی نتواند برای زندگیاش یکی از مهمترین کارهای مهم یعنی تصمیمگیری را انجام و خودش را از بلاتکلیفی نجات بدهد؟!
خیلی از ما با نوجوانهایی سر و کار داریم که توانایی تصمیمگیری ندارند. شاید هم این ظاهر ماجراست و در واقع ناتوانی در تصمیمگیری، عامل آزاردهنده این ماجرا نیست. خیلی عوامل ممکن است در تصمیمگیری دخالت داشته باشد ولی اینکه انسانی که در سن نوجوانی و جوانی به سر میبرد و با تصمیمگیری درباره رشتهای که در آن میخواهد درس بخواند، سرنوشت خود را دچار تغییر میکند، نکته مهمی است که جای فکر دارد. شاید نوشته یک مقاله و یادداشت در اینباره کمک کوچکی به این مهم کند، ولی با کمی تأمل درباره آن شاید شما هم به این نتیجه برسید که باید همین امروز دست به کار شوید و هر کار مثبت و مؤثری را که میتوانید انجام دهید.
ممکن است یک دبیر با خواندن این متن به این فکر بیفتد که تا به حال دراینباره چه کاری برای دانشآموزان خود کرده است؟ آیا تا به حال در لابهلای درسهایی که از کتابهای درسی به آنان میداده کمکی هم به شناخت آنان از خودشان که در انتخاب رشتهشان هم مؤثر خواهد بود، کرده است؟ شاید حالا در سالهای پیشرویش در تدریس این را هم درنظر بگیرد.
ممکن است مادر و پدری با خواندن این نوشته از خود بپرسند که آیا فرزند خود را برای گرفتن تصمیمهای مهم آماده کردهاند؟ و اگر هم فرزندی ندارند یا فرزندشان هنوز به سن نوجوانی و جوانی نرسیده است، در اینباره فکری کنند. مثلاً مطالعهای در اینباره داشته باشند یا دستکم در گوگل گوشی همراهشان یا هرگونه دنیای مجازی که دم دستشان است، کمی در اینمورد تحقیق و بررسی کنند.
در این میان نکته مهمی وجود دارد که شاید کسی به آن توجه نکند شاید هم توجه کند، اما نخواهد آن را بپذیرد و آن اینکه لازم است برای اینکه فرزندم یا دانشآموزم و یا... بتواند تصمیم درستی درباره انتخاب رشته خود بگیرد، بروم سراغ واکاوی رفتار و اندیشه خودم و در این کار محکم و راسخ هم باشم. به نظر من این نکته یکی از ریشههای ساختن جامعه خوب و پیشرفته است که متأسفانه خیلیها آن را نمیپذیرند! مصداق این سخن را با نظری از بانویی اهل معرفت کامل میکنم که میگوید: «جهان یکپارچه است و چنانچه مشکلی در جایی وجود دارد باید نسبت به آن هشیار بود، چون بخشی از ما هم در آن مشکل وجود دارد. وقتی شاهد چیزی هستیم، مثلاً از تنگنا و فقر رنج میبریم و شاهد فقر خود یا دیگری هستیم باید عامل وجود آن را در خودمان نیز پیدا کنیم. حتی اگر شاهد بلایای طبیعی مانند زلزله هستیم باید عامل وجود آن را در خودمان نیز ببینیم. حتی اگر شاهد دزدی و رفتارهای غیراخلاقی هستیم باز هم باید عامل آن را در خودمان نیز پیدا کنیم. نه اینکه حتماً ما دزد باشیم یا خطاکار، بلکه بخشی از آن مسئله در ما هست که در وجودمان نیاز به پاکسازی دارد. هرچند ممکن است ما که شاهد آن ناهنجاریها و رویدادها هستیم، مأموری باشیم از سوی پروردگار برای پاکسازی آنها از هستی. برای همین از خدای عالمیان بخواهیم تا ما را به خاطر وجود آن عامل ببخشد و آن را از وجودمان پاک کند و از او بابت این موهبت که نثارمان میکند سپاسگزاری و علاقهمان را به او بازگو کنیم. این فرآیند، پاکسازی بزرگی در هستی ایجاد میکند که همه آن از خود ما شروع شده است.»
به راستی چند نفر از ما این دیدگاه را قبول داریم و میپذیریم که همه چیز از خود ما شروع میشود؟ هرچه باشد این طرز تفکر مسئولیتهای زیادی را برای ما ایجاد میکند که پیرو آن سختیهای بسیاری هم در زندگی ما پیدا خواهد شد! با این توضیح اگر درباره انتخاب رشته فرزندم بپذیرم که چنانچه شاهد سستی و ناتوانی او در گرفتن این مهم هستم، پس یک جای کار در وجود خود من نیاز به اصلاح دارد، در اینصورت مسئولیت زیادی را به گردن خود انداختهام. با این کار باید بروم سراغ رفتارها و تفکرات خودم که یک عمر با خود و اطرافیان و فرزندانم داشتهام. پیدا کردن این دستاندازها که هماکنون کار دستم داده ممکن است کاری بس سخت و دشوار باشد. پیدا کردن این چاله چولهها و مرمت آنها کار آسانی نیست. پس بهتر است از همان ابتدا سراغ این دیدگاه نروم و از همان ابتدای بررسیها همه چیز را بیندازم گردن دیگری مثلاً فرزندم و ناتواناییهایش.
مثلاً وقتی میبینم فرزندم حالا که پایه نهم را پشت سر گذاشته و میخواهد به پایه دهم برود و برای این کار ملزم است تا رشتهای را برای تحصیل انتخاب کند، همان بهتر که بگویم، او نمیتواند از پس انجام دادن این کار بربیاید. انگشت اشارهام را به سوی او بگیرم و غافل از اینکه به گفته بزرگان، چهار انگشت دیگرم را به سوی خودم گرفتهام!
شاید این نگاه خیلی فلسفی به نظر بیاید و آدم را دچار سردرگمی و گیجی کند. از سوی دیگر این واکاوی و دروننگری شاید در این لحظه مشکلی را حل نکند، بلکه کار را سختتر هم کند. همه اینها درست است ولی تا کاری از ریشه درست نشود، به طور واقعی و اساسی، درست هم نخواهد شد. اینکه امروز با چالش تصمیمگیری فرزند یا نوجوانی پیرامون خود درباره تعیین رشته تحصیلی مواجه شدهایم، شاید پیام بزرگی برایمان داشته باشد. اگر پیام این چالش را بپذیریم و بخواهیم که به راستی آن را درک کنیم، حتماً در درکش هم موفق خواهیم بود.
بنابراین اگر امروز در این چالش به سر میبریم در جریان لطف پروردگار قرار گرفتهایم. هرچند تمام هستی لطف پروردگار است ولی این چالش با پیامهایی که دارد شاید یکی از درسهای بزرگ ماست که این روزها نثار ما شده است، اما نباید دست روی دست گذاشت. اگر میخواهیم از خودمان شروع کنیم خیلی عالی است ولی اگر در حال حاضر زمان تنگ است و خودسازی هم زمانبر، بهتر است سراغ مشاور یا فردی آگاه برویم تا فرزندمان را در راه انتخاب رشته و سرنوشتش یاری کنیم. میتوانیم به جای اینکه همه چیز را گردن ناتوانی او بیندازیم و اعتماد به نفسش را بیش از پیش پایین بیاوریم، او را با فردی آگاه و مدبر آشنا کنیم تا در انتخاب راه کمکرسانش باشد و در این بین خودشناسیمان را نیز به فراموشی نسپاریم.