سرویس ورزشی جوان آنلاین: تفاوتها زمانی مشخص میشود که پایشان را از ایران بیرون میگذارند و با دنیایی کاملاً متفاوت مواجه میشوند. فرقی نمیکند کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس باشد یا تیمهای درجه چندم اروپایی. داستان آن سوی مرزها کاملاً متفاوت است. شاید یکی کمتر باشد و دیگری بیشتر، اما در اصل ماجرا تفاوت چندانی ندارد و حرفهای بودنشان تنها روی کاغذ یا یدکی برای فریب ایافسی و فیفا نیست. همان زمان است که بازیکنان فوتبال متوجه میشوند بازیکن یک تیم بودن یعنی چه و چطور باید تمام زمان خود را طبق برنامهریزی باشگاهی که پیراهن آن را برتن کردند، سپری کنند. دیگر خبری از سرکشی و گندهلاتبازی و ادا و اصول درآوردنهای سر تمرین، بازی و بعد از آن نیست. در واقع جایی برای این رفتارهای غیرحرفهای در باشگاههای دیگر نیست و این را لژیونرهای ایرانی بعد از بیرون گذاشتن پایشان از مرزها متوجه میشوند. اینکه همه وقتشان برای باشگاهی است که آنها را به خدمت گرفته؛ باشگاهی که برای تک تک دقایق روز آنها برنامهریزی کرده تا استفاده لازم را در قبال پولی که پرداخت میکند ببرد. اما با پایان روز هم بازیکنان برای خود نیستند و نمیتوانند قدم از چارچوبهای باشگاه بیرون گذاشته و رفتاری برخلاف اصول حرفهای انجام دهند که در آن صورت با جریمهها و توبیخهای جدی مواجه میشوند.
دیر خوابیدن، گشتهای نیمهشب، حضور در مهمانیهای غیرمتعارف و مسائلی از این دست، تنها چند نمونه از قوانین سفت و سخت باشگاههای حرفهای دنیا هستند که بازیکنان را بر آن میدارد که بر اساس چارچوبی خاص رفتار کنند، چراکه نه فقط زمان مشخصی از روز که خودشان نیز تا پایان قراردادی که بستند در اختیار باشگاه هستند و باید بر اساس قوانین حرفهای باشگاهها رفتار کنند. حال آنکه باشگاههای ایرانی به تنها مسئلهای که توجه نمیکنند زمانبندی برای بازیکن و تعریف اصول و قاعدهای خاص برای آنهاست. همین است که بازیکنان خیلی زود سرکش شده و آنطور که باید در خدمت باشگاه نیستند و با رو آوردن به رفتار غیراصولی و غیرحرفهای نه فقط به خود، که به باشگاه خود نیز ضربه میزنند که از نمونه آن میتوان به بازیکنانی اشاره کرد که به عنوان پدیده وارد یک باشگاه میشوند و آیندهای روشن برای آنها تصور میشود، اما به دلیل عدم اشراف باشگاه روی آنها، به محض گرفتن پولهای هنگفتی که تا پیش از آن شاید به خواب هم نمیدیدند چنان از جای خود درمیآیند که میتوانند حتی به یک قاتل تبدیل شده و جان شیرین یک نفر را به واسطه هیجانات کنترل نشده جوانی گرفته و آینده خود و دیگران را تباه کرده و به باد دهند!
دلیل همه این اتفاقات ناخوشایند همان مسئلهای است که اکثر پیشکسوتان و کارشناسان فوتبال به آن اذعان و تأکید دارند. به اینکه در فوتبال ایران تیمداری میشود نه باشگاهداری و طبق اصول و قواعد فوتبال حرفهای دنیا اگر نگاه کنیم، حتی یک باشگاه هم در ایران وجود ندارد، چراکه باشگاهداری اصول خاصی دارد که فوتبال ایران از هیچ کدام آن جز پرداختهای هنگفت و سرسامآور پیروی نمیکند و شاید به جرئت بتوان همین مسئله را بزرگترین دلیل در جا زدن فوتبال ایران دانست. آن هم در حالی که همسایههای ایران هر روز یک گام به فوتبال حرفهای دنیا نزدیک و نزدیکتر میشوند، اما ما در داخل مرزهای خود، هنوز نتوانستهایم اصول رفتار حرفهای را به بازیکنان خود دیکته کرده و برای آنها جا بیندازیم که وقتی پیراهن یک تیم را برتن میکنند، سرباز آن تیم هستند و تمام وقتشان باید در اختیار آن تیم و باشگاه باشد. حال آنکه برخلاف اصول باشگاهداری حرفهای در دنیا، بازیکنان ایرانی تا قبل از لژیونر شدن بر این باورند که تنها وظیفهای که دارند حضور در تمرینات است و بس و به هیچ عنوان حاضر نیستند تمام وقت خود را در خدمت باشگاههای ایرانی باشند. حال آنکه همین بازیکنان به محض خروج از ایران و عقد قرارداد با یک تیم اروپایی یا حتی آسیایی، تمام وقت خود را باید طبق برنامه باشگاهی که به آن پیوستند بگذرانند و حق تخطی ندارند؛ چراکه باشگاههای ایرانی به دلیل حرفهای نبودن و نداشتن کفایت مدیران، توان استفاده بهینه از بازیکنان خود را ندارند و به همین دلیل هم هست که به سادگی زمام امور از کفشان میرود.
در اصل آنچه باعث میشود فوتبال دنیا به شکلی حرفهای و صد البته متفاوت با فوتبال باشگاهی ایران پیش برود، نگاه نادرست و حرفهای نبودن مدیرانی است که با بیکفایتیهای خود طی ۱۹ سال گذشته فرصت حرفهای بودن را از ایران گرفتند. حرفهای بودنی که لژیونرهای ایرانی طعم آن را خارج از مرزهای کشور به خوبی چشیدند، اما همینها به محض حضور در باشگاههای ایرانی به دلیل نبود نظارت، تبدیل میشوند به بازیکنانی سرکش که کنترل آنها ساده نیست، چون اینجا خبری از حرفهای بودن برای کنترل بازیکنان نیست که نیست!