کد خبر: 966630
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۷
فی الواقع سعادت آدمی در بی‌خیالی و نیندیشدن به «بعدش چی میشه» است؟ آیا مشکلات همین که برایشان برقصیم و خنده تحویلشان دهیم، حل می‌شوند؟ نه؛ نمی‌توان نام این را زندگی نهاد؛ آخر این راه تحمیق آدمیت و به خَلا بردن عقل است.
محمد صادق عبداللهی
سرویس فرهنگ‌وهنر جوان آنلاین: یحتمل در این یکی دو هفته کلیپ «هیچی نمیشه» از «بابک افرا» را دیده‌اید و از موسیقی و تصاویر بامزه‌اش لذت برده‌اید. اما در کنار لذت فانتزی، من منطق و شعر آن را در امتداد گفتمانی تحلیل می‌کنم که می‌کوشد با انحای مختلف به جامعه ایرانی بفهماند زندگی در بی‌خیالی نسبت به عالم و آدم است.
تعداد بازدید : 670
این جریان فکری، روزگاری «گنج قارون» را اکران کرد تا از «فردین» بیاموزیم «ز هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد/ بزن بر طبل بی‌عاری که آن هم عالمی دارد» و در برابر مشکلات زندگی مانند او «بشین و پاشو» کنیم و همه چیز را به «حسن جقجقه» سپرده و آبگوشت بزنیم!
تعداد بازدید : 317
یا همین سال گذشته «دلم می‌خواد» را بر پرده برد تا رضا کیانیان به ما یاد دهد، رمز لذت از زندگی و حل مشکلات در جامعه‌ای که همه افسرده و در صف روانپزشک هستند، فقط در رقاصی و رقصیدن است!
تعداد بازدید : 290
البته بی‌خیالی گفتمان تازه مد شده‌ای نیست و رد آن در ادبیات نیز مشهود است. برخی خیام پژوهان، ابیات او را در چارچوب همین گفتمان یافته‌اند و احتمالاً همین است که خیام روز به روز و با سخت شدن معیشت جایش را بیش از پیش در روزمره‌گی‌های ما باز می‌کند. از جمله خیام سروده است:

خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش.
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش.

اما فی الواقع سعادت آدمی در بی‌خیالی و نیندیشدن به «بعدش چی میشه» است؟ آیا مشکلات همین که برایشان برقصیم و خنده تحویلشان دهیم، حل می‌شوند؟ نه؛ نمی‌توان نام این را زندگی نهاد؛ آخر این راه تحمیق آدمیت و به خَلا بردن عقل است. به بی‌خیالی زدن جز سوق دادن انسان به خوی حیوانی نیست! برای «الاغ» چه تفاوتی دارد چه بار خودش و باری دو چندان بر پشت هم‌نوعش است؟!

ناگفته نماند به شخصه باورم دارم که طرب لازمه‌ی اصلاح و ساخت است اما جنس این نشاط جنس بی‌خیالی نیست بلکه امیدی از جنس «برقص‌آ»ی مولانا در آن پنهان است که فرمان رقص را دعوتی از جهت با خبری و «بهرِ سفر» می‌داند:

کی باشد آن زمانی، گوید مرا فلانی:
ک‌ای بی‌خبر! فنا شو! ای باخبر! به رقص‌آ
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۸/۰۵/۳۱
0
1
احسنت
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار