چالشها و مشکلات ورزش هر روز به شکلی عیان میشوند و از آنجا که ریشه اغلب آنها به مسئولان میرسد، مشکلات به قوت خود باقی هستند و باید منتظر اتفاقات بعدی هم باشیم. اگرچه نمیتوان نقش سوءمدیریت را کتمان کرد، اما عدم صداقت و راستگویی نیز حلقه گمشده ورزش ایران محسوب میشود.
پی بردن به این واقعیت تلخ کار دشواری نیست و اگر پیگیر خبرهای ورزشی حتی به صورت سرسری باشید خیلی زود متوجه این عدم صداقت میشوید. عدم یکرنگی سالهاست که ورزش ما را احاطه کرده و هر روز که میگذرد تأثیر آن بیش از پیش عیان میشود. متأسفانه تعداد اظهارات ضدونقیض آنقدر زیاد شده که تنها به یکی، دو نفر از مدیران ختم نمیشود، بلکه اغلب مسئولان فعال در حوزه ورزش برای فرار از پاسخگویی، منحرف کردن افکار عمومی و دفاع از تصمیمات پراشتباه خود به فرافکنی و ادعاهای خلاف واقع روی میآورند و متأسفانه در مقابل این همه تناقض موضعی گرفته نمیشود!
موضوعات مختلفی در کنفرانس مطبوعاتی معاون وزیر ورزش مطرح شد؛ از بحث رؤسای دوتابعیتی گرفته تا حال و روز ورزش در سال المپیک، اما بحثی که در مورد چمدان پر از یوروی آقای داورزنی مطرح شد، واقعیتهای زیادی را عیان کرد. در جریان بازیهای جام ملتهای فوتبال آسیا و زمانی که تیم کیروش سه بازی مقدماتی خود را پشت سر گذاشته بود، معاون وزیر ورزش با چمدانی به ارزش ۴۵۰ هزار یورو خود را به قطر محل برگزاری بازیها رساند تا ملیپوشان فوتبال و کادر فنی عرقشان خشک نشده پاداششان را پرداخت کند. همان زمان اعلام شد که این هدیه با پیگیری ویژه جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور و از طریق وزارت ورزش به دست فوتبالیها رسیده است. با این حال معاون وزیر ورزش در نشست خبریاش ترجیح داد واقعیت را بهگونهای دیگر جلوه دهد: «۴۵۰ هزار یورویی که بردم به وزارت ارتباطی نداشت و باید آن را تاج میبرد، چون پرواز من به تأخیر افتاد من چمدان را بردم.» باید به دست راست وزیر یادآوری کنیم که زمان زیادی از آن کمک نجومی گذشته و این کمک ویژه بارها و بارها انتقاد ورزشکاران منهای فوتبال را به همراه داشته است. پس به هیچوجه انتظار نداشته باشید که با گذشت چندین ماه از چمدانی که شما به اردوی تیم ملی رساندید، کسی ادعای جدید شما را باور کند. قطعاً مبلغی که با همکاری معاون اول رئیسجمهور برای تیم ملی جور شده بود، به دست وزارتیها سپرده میشود، نه فدراسیونی که ادعای استقلال دارد و به خاطر قوانین فیفا کسی در تصمیماتشان دخالت نمیکند.
البته این مسئله تنها ادعای خلاف واقعی نیست که این روزها مطرح شده است. فدراسیون فوتبال که تمامی ایرادات و سوءمدیریتهایش را گردن عدم وصول مطالباتش از فیفا میاندازد در مورد رقم طلبمان از فدراسیون جهانی فوتبال واقعیت را نگفته است. مهدی تاج و همکارانش از هر فرصتی استفاده کردند که بگویند ۱۰ میلیون دلار از فیفا طلب داریم و اگر این رقم به دستمان برسد فوتبال کشورمان از اینرو به آنرو میشود. بهرغم این ادعاها کاشف به عمل آمده که این رقم ۵ میلیون دلار است که نصف بیشترش نیز سهم باشگاههایمان است، نه فدراسیون. با این حساب ادعاهایی که در این مدت فدراسیون در پاسخ به منتقدان مطرح کرده، همگی برای بستن دهان منتقدان بوده، وگرنه بهرغم همه تحریمهای ظالمانه طلب ما از فیفا ۱۰ میلیون دلار نیست.
اینها تنها دو مورد از تناقضگوییهای مدیرانی است که نقش پررنگی در ورزش ایفا میکنند؛ اولی یکی از نفرات تأثیرگذار وزارتخانه است و دیگری نیز همهکاره فوتبال ایران. قطعاً اگر کمی دقت به خرج دهید، موارد زیادی را از این دست پیدا میکنید، ولی تا ورزشکاران و مدالآوران گلایه میکنند و از شرایطشان مینالند، آقایان به صورت خودجوش حرف از وطن میزنند و درک شرایط اقتصادی جامعه را پیش میکشند، در حالی که خودشان با بیصداقتیهایی که در حق ورزش دارند هم به کشور لطمه میزنند و هم به مردم و اهالی ورزش. در سال آمادهسازی برای بازیهای المپیک و گرفتن سهمیه خلأ صداقت و یکرنگی بیش از پیش حس میشود.