سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش «جوان»، اوایل سال ۹۴ مردی سالخورده در حالی که آثار جراحت روی نقاط مختلف بدنش دیده میشد، خودش را به اداره پلیس ورامین رساند و از سه مرد افغان به اتهام آدمربایی شکایت کرد.
او گفت: «چند روز قبل از محل کار به خانه برمیگشتم و کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که یک خودروی پرشیا با سه سرنشین توقف کرد و بعد از گفتن مسیرم، سوار شدم. خیلی زود متوجه شدم که راننده و دو سرنشین دیگر افغان هستند. راننده خیلی زود تغییر مسیر داد که اعتراض کردم. آنجا بود که دو سرنشینی که در صندلی عقب نشسته بودند، قمه و شمشیر کشیدند و مرا تهدید به مرگ کردند. از ترس سکوت کردم، آنها مرا به خانهای متروکه حوالی ورامین بردند.»
شاکی در ادامه افزود: «در آن خانه سه مرد افغان دست و پایم را بستند، به شدت کتکم زدند و خواستند با خانوادهام تماس بگیرم. از ترس قبول کردم. بعد یکی از آنها گوشی را از دستم گرفت و در ازای آزادیام درخواست ۸۰۰ میلیون تومان پول کرد. هر چقدر تلاش کردم آنها را قانع کنم که تهیه این مبلغ برای خانوادهام سخت است، قبول نکردند. آنها سه روز مرا شکنجه کردند تا اینکه یکی از آدمربایان دلش به حالم سوخت، شبانه و دور از چشم دوستانش طناب را از دست و پایم باز کرد تا فرار کنم.»
بعد از این توضیحات مأموران با ثبت مشخصاتی که شاکی در اختیار آنها قرار داده بود و پلاک خودروی متهمان توانستند سه مرد افغان را شناسایی و بازداشت کنند. متهمان در مواجهه حضوری با شاکی لب به اعتراف گشودند و به جرمشان اقرار کردند. یکی از آنها در توضیح ماجرا گفت: «ما کارگر یک ساختمان نیمهکاره بودیم. یک روز دور هم نشستیم و نقشه آدمربایی و زورگیری را طراحی کردیم. آن روز شاکی را به عنوان مسافر در خیابان قزوین سوار کردیم تا با اخاذی از خانوادهاش پول بیشتری را برای خانوادههایمان به افغانستان بفرستیم. ما آن مرد را به خانهای متروکه در ورامین که از قبل آنجا را میشناختیم، بردیم و با تهدید قمه و شمشیر او را وادار کردیم با خانوادهاش تماس بگیرد. سپس درخواست ۸۰۰ میلیون پول کردیم، اما نقشه ناتمام ماند و شاکی فرار کرد.»
با اقرار متهمان پرونده کامل و به یکی از شعبات دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در اولین جلسه محاکمه هر سه متهم با درخواست شاکی پرونده به حبس محکوم شدند. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما از سوی قضات یکی از شعبات آن نقض و به همان شعبه ارجاع داده شد.
به این ترتیب پرونده صبح دیروز روی میز هیئت قضایی شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی کیخواه قرار گرفت.
ابتدای جلسه شاکی بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد و گفت: «در آن سه روز چند بار مرگ را جلوی چشمانم دیدم. هر بار که اعتراض میکردم آنها قمه و شمشیر نشانم میدادند و مرا تهدید به مرگ میکردند. از آنجایی که یک فرزند داشتم یکی از متهمان دلش برایم سوخت و به من کمک کرد تا فرار کنم. من هم از آن فرصت استفاده کردم و توانستم شیشه اتاقکی را که در آنجا زندانی بودم، بشکنم و نرده را ببرم و فرار کنم.» شاکی ادامه داد: «نزدیک چهار سال از این ماجرا گذشته، اما هنوز دچار استرس و اضطراب هستم. نمیدانم آنها چرا قصد زورگیری داشتند و این مبلغ را درخواست کردند. از متهمان شکایت دارم و برایشان اشد مجازات را میخواهم.»
در ادامه متهمان یکبهیک در جایگاه قرار گرفتند و خلاف اظهاراتشان جرمشان را انکار کردند و مدعی شدند شاکی آنها را اشتباه معرفی کرده است. قاضی وقتی اعترافهای اولیه متهمان را برایشان خواند، همگی سکوت کردند. در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.