سرویس تاریخ جوان آنلاین: مؤلف ارجمند کتاب جناب دکتر شهریار زرشناس، ابتدا با بررسی ادوار گوناگون جنبش دانشجویی در خارج از کشور، فراز و فرودهای این حرکت در داخل کشور را به روایت و تحلیل نشسته و آن را باز شناسانده است. زرشناس در دیباچه این اثر درباره محتوای آن چنین نگاشته است:
«در سلسله مباحثی که از این پس ارائه خواهد شد قصد دارم به بررسی سیر و تاریخچه جنبش دانشجویی در ایران قبل و بعد از انقلاب بپردازم. طرح بحث و بررسی جنبش دانشجویی بدون ارائه چشم اندازی [هر چند مجمل و مختصر]از کلیات و ویژگیهای نظام آموزش عالی مدرن در غرب و نیز تاریخچه حضور آن در ایران امری ناقص و نارساست. از این رو ابتدا به ارائه گزارشی مختصر از مختصات و ویژگیهای نظام آموزش مدرن در غرب و صورت وارداتی آن در ایران میپردازم و بررسی ادوار جنبش دانشجویی در ایران را از گفتار بعدی پی میگیرم. روشن است که از قرن هفدهم میلادی به بعد و با ظهور (انقلاب صنعتی) و گسترش دامنه تکنولوژی و علوم مدرن، دانشگاهها و کلیت نظام آموزشی عالی و نیز آموزش مقدماتی و متوسط [آنگونه که در بوروکراسی مدرن غربی تعریف میگردید]نقش مهم و محوری در انتقال مفروضات سکولاریستی و مشهورات اومانیستی و انتقال بینش مکانیکی- ماشین علوم جدید به همه اقشار و گروههای اجتماعی به عنوان جهانبینی غالب را بر عهده گرفتند. از دیگر وظایف این نظام آموزش مدرنیستیای که پدید آمده بود و تدریجاً بسط مییافت، تربیت افراد مأنوس با تکنوکراسی، بوروکراسی و بینش و اخلاقیات مدرنیستی جهت گرداندن ساختار اداری و صنعتی و نظام تمدن غرب مدرن بود. بنابراین ویژگیهای نظام آموزش عالی مدرن آنگونه که پس از رنسانس و به ویژه از قرن هفدهم به بعد پدید آمده است را میتوان اینگونه برشمرد:
۱- نظام آموزش عالی مدرن به منظور ترویج جهانبینی اومانیستی و القای مفروضات مدرنیستی تأسیس گردید.
۲- وظیفه دیگر آن تربیت نیروی کارپرورده شده برای چرخاندن تکنوکراسی و بوروکراسی مدرن بود.
۳- نظام آموزش عالی جدید صبغه سکولاریستی داشت و اساس آن بر تفسیر اومانیستی از هستی و تعریف مکانیکی- ماشینی از بشر و گونهای رویکرد ماتریالیستی قرار داشت.
۴- نظام آموزش دانشگاهی مدرن در غرب تدریجاً جانشین نقش محوری کلیساها گردید و کوشش گستردهای به عمل آمد تا «ساینتیستهای سکولار» به جای روحانیون و علمای مذهبی به عنوان «گروه مرجع» مطرح گردند.
۵- نظام آموزش مدرن با شعار «تقَدسزدایی» سر ستیز با هر نوع اعتقاد دینی و معنوی را داشت و اگر چه شعارهای تقدسزدایی سر میداد؛ رویکرد پوزیتیویستی علوم جدید و گرایشهای ناسوتی، بشرانگارانه و سکولار آن را به عنوان امور «مقدس» مطرح میکرد.
۶- نظام آموزش عالی مدرن پس از قرن هفدهم نقش بسیار عمدهای در بسط و تعمیق دینزدایی و سنتستیزی خرافه نامیدن باورهای مذهبی و مطلق و غیرقابل خدشه دانستن «فرضیههای متغیر حسی- تجربی» تحت عنوان «علم» بازی کرد.
۷- از قرن بیستم و با گرفتار آمدن رویکرد پوزیتیویستی در بنبست و بحران ناشی از عدم ظرفیت وجودی برای درک حقایق عالم و فهم شئون و مراتب هستی، تدریجاً و با ظهور آرای «توماس کوهن» و «فایرابند» در فلسفه علم و نگرش «مکتب فرانکفورت» به قلمرو علوم انسانی و بحران فیزیک کلاسیک نیوتنی و ظهور آرای «ماکس پلانک» و رویکرد فیزیک کوانتومی؛ علم جدید «Science» و نظام بسته و استبدادی آموزش دانشگاهی مدرن [که (نیچه)، (فوکو)، (آدرنو) و (ایوان ایلیچ) سخت بر آن تاخته بودند]با بحران جدی و فراگیری روبهرو گردید.
بحران نظام آموزش عالی مدرن در غرب پسامدرن امروز همچنان ادامه دارد و در کنار بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و ایدئولوژیکی ناشی از حاکمیت سرمایهسالاری در غرب یکی از علل بروز ناآرامیها و اعتراضات گسترده دانشجویی و غیردانشجویی نسبت به رویکرد آموزش دانشگاهی در دهههای ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم بوده است.»