کد خبر: 965289
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۳:۳۹
دکتر سعید منتظرالمهدی
مغز اندام حیاتی، مهم و شگفت‌انگیز ما آدمیان است. این عضو یک‌کیلو و ۳۶۰ گرمی (به طور میانگین) با حدود یکصد‌میلیارد سلول عصبی، امکان آگاهی از گذشته دور، زندگی در حال و شبیه‌سازی آینده را برایمان میسر می‌سازد.
مغز است که ما را غرق در شور و هیجان می‌کند و اندیشیدن به اینجا و آنجا را برایمان فراهم می‌سازد، امکان خلق ابداعات خارق‌العاده را در اختیارمان قرار می‌دهد، تجربه لذت و شادی را برایمان مهیا می‌سازد، یاریمان می‌دهد تا گره از مسائل پیش روی خود و دیگران بگشائیم و زندگی را شورمندانه زیست کنیم. با مغز است که یاد می‌گیریم تولید دانش کنیم، نقشه‌ریزی کنیم و انبوه دانش را به حافظه بسپاریم.
اما مغز به سبب مدیریت و فرماندهی انبوه فعالیت‌های جسمی، عاطفی، شناختی و ارتباطی اولاً بسیار شکمباره است، به‌گونه‌ای که با اختصاص تنها ۲‌درصد وزن کل بدن به خود حدود یک چهارم کل انرژی بدن را مصرف می‌کند.
ثانیاً بسیار آسیب‌پذیر و زود رنج است و آسیب پذیری مغز در برابر دو چیز بیش از هر چیز دیگری است.
آن دو، یکی الکل است و آن دیگری انواع مواد مخدراست. اولی عمدتاً لوب پیش پیشانی مغز pere frontal، را که مسئول فعالیت‌های ذهنی، شناختی و قضاوت و منش اخلاقی است، دستخوش آسیب‌های جدی قرار می‌دهد و لاجرم فرد را در انجام فعالیت‌هایی که به سامان رساندن آن‌ها مستلزم اندیشه و برنامه‌ریزی و دقت نظر است دچار مشکل می‌سازد و دومی (یعنی مصرف مخدرها) بیش از همه بر «سیستم لیمبیک» که درگیر عواطف و هیجانات مختلف و حافظه است، تأثیر ویرانگری می‌گذارد. این تأثیر به ویژه از آن رو است که بر اساس یافته‌های جدید عصب شناختی و اطلاعات حاصل از تصاویر MRI، مدت کوتاهی پس از مصرف مواد مخدر بالاخص مخدر‌های صنعتی این بخش مغز بین ۸ تا ۲۰ درصد کوچکتر می‌شود و حتی پس از مصرف یک قطره الکل و یک بار مواد مخدر بخشی از سلول‌های مغزی دود می‌شود و به هوا می‌رود.
کوچک شدن بخش‌های مختلف سیستم لیمبیک مغز به ویژه هیپوکامپ (که سامانه اصلی حافظه است) و آمیگدال (که سهم زیادی در ادراک هیجانات دارد)، آثار زیانباری بر عملکرد کلی مغز برجای می‌گذارد، به عنوان مثال کارکرد مغز آنچنان افت می‌کند که «شخصیت اخلاقی» فرد به میزان زیادی فرو می‌پاشد و قدرت و توان فراخوانی اطلاعات از حافظه تحلیل می‌یابد و انسجام ذهنی او از هم می‌پاشد و استعداد عبرت‌گیری و تجربه‌آموزی نیز از بین می‌رود و ظرفیت‌های عاطفی نظیر همدلی و هم حسی و لذت بردن عمیق و شادکامی، به میزان قابل توجهی کاهش می‌یابند. همچنین استمرار مصرف موادمخدر موجب بروز علائم «شبه آلزایمری» در فرد می‌شود.
البته آثار مواد صرفاً در سطح تخریب سخت افزاری مغز محدود نمی‌ماند، بلکه این مواد به شدت ترشح و جذب ناقلان عصبی- شیمیایی (نورو ترانسمیترها) به ویژه دوپامین و سروتونین و نور آدرنالین را نیز دستخوش اختلال و کم کارکردی قرار می‌دهد. علاوه بر این به سبب اثرات سوئی که مخدر‌ها بر مراکزی همچون هیپوفیز برجای می‌گذارند تعادل هورمونی فرد به شدت بهم می‌ریزد. به همین سبب فردی که دچار اعتیاد مزمن است دیگر نه لذتی را حس می‌کند و نه قادر به کنترل درد و رنج خویش است.
خلاصه آنکه مجموعه این اثرات مغزی ـ روانی، عصبی و غددی موجب می‌شود تا فرد معتاد نه تنها امکان «زیست باشکوه» را به کل از دست بدهد، بلکه حتی ناتوان از استمرار «زیست معمول» خواهد بود. از همین روی سرانجام در یک زندگی باری به هر جهت و بیمارگونه فرو می‌غلتد و ناگزیر باید او را در معرض درمان‌های طولانی مدت قرار داد تا بلکه بتواند برخی کارکرد‌های طبیعی خود را از سر گیرد.
چاره چیست؟ به باور من چاره اصلی و اساسی را باید در پیشگیری جست‌وجو کرد و قدم آغازین پیشگیری نیز آگاه‌سازی است. به همین سبب ضروری است مراکز آموزشی و اطلاع رسانی، بی‌پرده نوجوانان و جوانان را تحت آموزش قرارداده و خانواده‌ها را از این آثار زیانبار و گاه برگشت ناپذیر آگاه سازند. مطمئناً این آگاهی می‌تواند مانع بسیاری از شهروندان جامعه در دام اعتیاد شود و کلام آخر اینکه همه ما باید یاد بگیریم که چگونه از مغز زودرنج و آسیب‌پذیر خود مراقبت کنیم و دودستی به آن بچسبیم. ان‌شاءالله درمجالی دیگر راهکار‌های مراقبت از مغز را باهم مرور می‌کنیم.
* سخنگو و معاون ستادمبارزه باموادمخدر کشور
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار