سرويس سبک زندگی جوان آنلاین: تا یک دهه گذشته رفتن پیش مشاور یا روانشناس عیب و عار شمرده میشد چه برسد به اینکه بروی و نظر دکتر را برای تربیت فرزند خود بخواهی. همه خود را یک پا دکتر و روانشناس میدانستند، اما واقعیت اینجاست که ما هم خیلی تربیت درستی نداشتهایم. خیلی از ماها که محصول چند دهه گذشتهایم پر از ضعفهای شخصیتی هستیم، خلأهای شخصیتی در خیلی از ما بیداد میکند. بسیاری از ما از پدرمان با ترس یاد میکنیم. انگار نه انگار که پدر باید سمبلی از ایمنی و قدرت باشد. هنوز هم خیلی از ما یاد نگرفتهایم که میشود زیر بار حرف زور نرفت. میشود «نه» گفت و همچنان محبوب بود. میشود به شیوه مثبت و مسالمتآمیز اختلافات را حل کرد، میشود اعتمادبهنفس داشت و دنباله استعدادها را گرفت، اما موضوع اینجاست که اینها را دیر فهمیدیم، یعنی آنقدر دیر که شالوده شخصیتیمان شکل گرفت و همینطور ماند و حالا بعد از سالها تغییر اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است.
حالا این نسل پدر و مادر امروز شده است و میخواهد جلوی این ضعفها قد علم کند. سرشار از مطالب علمی و روانشناسی شده است و میخواهد به روزترین روشهای تربیتی را در رابطه با فرزندانش به کار ببرد. با دیدن کوچکترین نشانهای دست و دلش میلرزد و فوراً در اینترنت سرچ میکند و تا علت را نفهمد آرام و قرار نمیگیرد.
این حساسیت نه تنها بد نیست بلکه بسیار خوب است، اما مشکل اینجاست که اطلاعات موجود در حیطه روانشناسی به شدت متناقض است و همین باعث سردرگمی والدین تازه کار میشود و آنها را بر سر دو راهی قرار میدهد. متأسفانه گستردگی فضای مجازی باعث شده است همه افراد خود را صاحبنظر بدانند و گاهی اوقات نظریههای غیرعلمی صادر کنند و همین در بسیاری مواقع ایجاد ابهام میکند. علاوه بر این اطرافیان و مادربزرگها کاملاً نظریهای برخلاف متدهای روز تربیتی میدهند.
این اشخاص غیرمتخصص که در بسیاری اوقات تربیتهای موفقی هم نداشتهاند، مسئله را پیچیدهتر و والدین را مستأصل میکنند. نمونه کوچکی که خیلی از ما در کودکی با آن برخورد داشتهایم تنبیه بدنی و کتک زدن است. در نسل گذشته اعتقاد بر این بود که تربیت بچهها بدون کتک بیمعنی است، در حالی که پژوهشگران از نظر علمی و با آزمایشهای فراوان به این نتیجه رسیدهاند که تنبیه بدنی کاملاً مفهومی شکست خورده است و هر ضربهای که به تن کودک وارد میکنید در اصل به روح و روان او وارد میآید و درد جسمانی کوچکترین مسئله در تنبیه است. در حقیقت کتک زدن نه تنها فایدهای ندارد بلکه کودک دور از چشم شما به محض اینکه فرصتی به دست آورد به تکرار کار ناپسند ادامه میدهد و بدتر از آن، چون قبح قضیه برایش ریخته شده است میتواند خیلی راحت کودکان دیگر یا حتی والدین خود را کتک بزند و به این ترتیب چرخه تنبیه ادامه پیدا میکند.
سردرگمی والدین در اتخاذ یک نوع تربیت واحد باعث میشود در موقعیتهای مشابه پاسخهای متضاد و متناقضی بدهند و همین سبب میگردد فرزندان نتوانند واکنشهای والدین را پیشبینی کنند. در صورتی که یکی از اصول تربیتی ایجاد محیطی پیشبینی پذیر برای کودک است تا احساس امنیت کند و از فشار روانیاش کم شود. متأسفانه والدین بسته به حال و هوای خود به رفتارهای مشابه کودک پاسخ میدهند.
برای مثال در مقابل فحش دادن کودک اگر خسته باشد فریاد میزند، اگر ناراحت باشد نادیده میگیرد، اگر خوشحال باشد میخندد و اگر عصبانی باشد کتک میزند. در نتیجه کودک نمیتواند پیشبینی کند که اگر این بار فحش بدهم با چه برخوردی روبه رو میشوم؟ اصل مهم در یادگیری ثبات رفتاری والدین است و برای مثال در رابطه با مثال گفته شده نادیده گرفتن یا محرومسازی در تمام شرایط راهحل انتخابی است.
مورد دیگر عدم نظرات و تصمیمات واحد پدر و مادر است، یعنی هر کدام ساز خود را میزنند و به جای اینکه هر دو در یک جبهه باشند علیه هم میجنگند. در نتیجه کودک از این شکاف والدین به خوبی استفاده میکند و والدین را بازی میدهد. برای مثال کودک از مادر میخواهد عروسک مورد علاقهاش را بخرد. مادر از این کار امتناع میکند، چون اعتقاد دارد کودک عروسکهای زیادی دارد و این خرید بیمورد است، در عوض پدر کودک با خواست دختر موافقت میکند و عروسک مورد نظر را میخرد. نتیجه این میشود حرف مادر بیاعتبار میشود و کودک از این به بعد خواستههای خود را با پدر در میان میگذارد. چون مطمئن است که اجابت میشود. حتی در بسیاری اوقات این موضوع زمینهساز بسیاری از مشاجرات و اختلافهای زن و شوهر میشود.
یکی دیگر از مواردی که همیشه در کلاسهای فرزندپروری به آن تأکید میشود جلوگیری از تهدیدات توخالی است. والدین عزیز! تهدیدی نکنید که نتوانید انجام دهید. مثلاً کودک به شدت در خانه مادربزرگ شیطنت میکند، مادر بلند میشود و میگوید: «حاضر شو بریم، دیگه نمیارمت خونه مامان بزرگ.» کودک موقتاً از این تهدید ساکت میشود، اما در عمل میفهمد تمام تهدیدهای مامان تو خالی است و هیچ وقت محقق نمیشود. در نتیجه اگر دل برخاستن و ترک محیط را ندارید، بیخود تهدید و خودتان را بیاعتبار نکنید. چون کودک هیچ کدام از حرفهایتان را جدی نمیگیرد.
در نهایت یکی از مهمترین نکات فرزندپروری نشان دادن توجه به کودکان است. همیشه به رفتارهای مثبت کودکتان توجه کنید تا از طریق توجه منفی آن را از شما دریافت نکند. هنگامی که کودکتان آرام و بیسر و صدا بازی میکند، هنگامی که خوب غذا میخورد یا با ذوق میآید و نقاشیاش را به شما نشان میدهد، سعی کنید با محبتترین نگاه و کلمات را نثارش کنید. در غیر این صورت به این نتیجه میرسد که این راهها فایده ندارد و با کارهای منفی مثل شیطنت، لجبازی، دروغگویی و کتک زدن این توجه را از شما طلب میکند.
توجه کردن به این معنا نیست که فقط برایش هدایای مادی بگیرید. بغل کردن، تشویق کردن، کلمات محبتآمیز گفتن، بازی کردن و قصه گفتن هم نوعی توجه محسوب میشود و این نیاز را در کودک برطرف میکند. نقش پدران در این میان بسیار حائز اهمیت است. مادران به دلیل اینکه زمان زیادی را با کودک میگذرانند و بیشتر مسئولیتهای خانه را به عهده دارند شاید توان و انرژی کافی برای فعالیتهای سرگرمکننده و تشویقکننده نداشته باشند. در نتیجه پدران میتوانند این امر را به عهده بگیرند و بعد از ساعات کاری مدتی را به کودکان خود اختصاص بدهند. به ویژه اینکه پدران برخلاف مادران در بیشتر موارد فعالیت و بازیهای فیزیکی را با فرزندان خود انجام میدهند و این امر برای کودکان فوقالعاده لذتبخش و مفرح است و زمینه را برای تخلیه انرژی کودک فراهم میکند، اما فارغ از تمام اینها باید بدانیم کمک گرفتن از مشاور و روانشناس در امر فرزندپروری نه تنها نشانه ضعف نیست بلکه اوج بلوغ، پختگی و مسئولیتپذیری والدین را میرساند و باید چنین والدینی را مورد تحسین قرار داد.
*دکترای تخصصی روانشناسی