کد خبر: 964902
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۴۰
مرد معتاد که از هشت‌سال قبل به اتهام قتل دوستش در بازداشت به سر می‌برد، روز گذشته در حالی پای میز محاکمه ایستاد که تلاش پلیس برای کشف جسد با بن بست مواجه شده است.
سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، ۱۱‌آبان‌سال‌۹۰ مرد میانسالی با مراجعه به اداره پلیس تهران مأموران را از ناپدید شدن ناگهانی پسرش عباس ۲۸‌ساله باخبر کرد و گفت: «هفته قبل پسرم با دوستش سیاوش به سفر شمال رفت، اما دیگر بازنگشت تا اینکه روز گذشته سیاوش را مقابل خانه‌مان دیدم که سراغ پسرم را از پسر دیگرم می‌گرفت. نزدیکش رفتم تا خبری بگیرم، اما او توجهی نکرد. متوجه شدم که گوشی تلفن همراه پسرم دستش است. او بدون اینکه جوابی به من بدهد سوار پراید مشکی رنگ پسرم شد و رفت. سیاوش سابقه دار است و می‌دانم که او از سرنوشت پسرم خبر دارد.»
با اعلام این شکایت سیاوش ۳۰‌ساله با سابقه دو فقره سرقت از منزل در حالیکه به تازگی از زندان آزاد شده‌بود، دستگیر شد. او مورد تحقیق قرار گرفت، اما با انکار قتل گفت از سرنوشت عباس اطلاعی ندارد. مدتی گذشت تا اینکه وی در بازجویی‌های فنی بالاخره به قتل اعتراف کرد و گفت: «با عباس درگیر شدم به همین دلیل با چاقو او را کشتم و فرار کردم. حالا هم نمی‌دانم جسدش کجاست.»
بعد از توضیحات متهم، وی روانه زندان شد و تحقیقات برای کشف جسد مرد جوان آغاز شد، اما تلاش‌های پلیس ناکام ماند. به این ترتیب بعد از گذشت هشت‌سال پرونده به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در اولین جلسه رسیدگی به پرونده، پدر عباس در جایگاه قرار گرفت و گفت: «مطمئن هستم سیاوش پسرم را به انگیزه سرقت کشته است. چون آن روز خودرو و گوشی عباس دستش بود. همسرم قبل از کشته شدن عباس فوت کرده بود، اما خواهرانش همچنان چشم انتظار برادرشان هستند. اگر در این سال‌ها متهم حقیقت را می‌گفت تا جسد پسرم را به خواهرانش برسانم رضایت می‌دادم، اما حالا فقط قصاص می‌خواهم.»
در ادامه سیاوش در جایگاه ایستاد و با انکار جرمش گفت: «با عباس بچه یک محل بودیم. من اعتیاد داشتم و به کمپ ترک اعتیاد رفته‌بودم تا اینکه چند ماه بعد عباس هم به آنجا آمد. بعد از چند هفته مرخص شدم، اما برای ملاقات عباس چند بار به کمپ رفتم و همین باعث شد با هم صمیمی‌تر شویم. عباس بعد از اینکه از کمپ مرخص شد روزی با یک پراید مشکی سرقتی به دیدنم آمد و خواست با هم به شمال برویم. او می‌گفت دختری را می‌شناسد که یک سماور عتیقه دارد و اگر آنرا از آن دختر بگیریم پول خوبی به ما می‌رسد.» متهم ادامه داد: «قبول کردم و با هم راهی شمال شدیم، اما به خاطر مصرف مواد اصلاً متوجه راه و اینکه کدام شهر هستیم، نشدم تا اینکه خودم را کنار ساحل دریا دیدم. بعد از کمی استراحت عباس چند بار با آن دختر تماس گرفت، اما او پاسخش را نداد. شارژ گوشی عباس تمام شد به همین خاطر سیم کارتش را درآورد و روی گوشی من انداخت این شد که گوشی عباس پیش من جا ماند.» متهم در خصوص خودروی مرد جوان نیز گفت: «وقتی عباس از تماس آن دختر و گرفتن سماور ناامید شد، تصمیم گرفتیم به تهران برگردیم، اما در مسیر پرایدی را دیدیم که قفل و دزدگیر نداشت. عباس گفت براحتی آن ماشین را روشن خواهد کرد. خواستم منصرفش کنم، اما قبول نکرد این شد که من پشت فرمان خودروی عباس نشستم. کاپشن او نیز روی صندلی بود. عباس هم پراید سفید رنگ را سرقت کرد و سپس پشت فرمان آن نشست و با دو ماشین جدای از هم راهی جاده شدیم.» متهم در ادامه گفت: «بین راه مواد مصرف کردیم به همین خاطر وقتی به جاده مه‌آلود رسیدیم دید جاده برایم سخت شد. همانجا من و عباس همدیگر را گم کردیم. وقتی به تهران رسیدیم فکر کردم او به خانه‌شان رفته است به همین خاطر از برادرش سراغش را گرفتم، اما او هم از عباس خبری نداشت.»
متهم در خصوص اظهاراتش در بازجویی‌ها و اعتراف به قتل در پاسخ به هیئت قضایی گفت: «تحت فشار‌های بازجویی به قتل اعتراف کردم.» سپس در آخرین دفاعش گفت: «در این سال‌ها پلیس ردی از عباس و پراید سفیدرنگ سرقتی پیدا نکرده است. باور کنید من او را نکشتم و در جاده همدیگر را گم کردیم. پدر عباس هم به خاطر اخاذی از من شکایت کرده است. او یکبار پیشنهاد ۴۰۰‌میلیون تومان را داد تا رضایت دهد، اما بعد به ۵۰‌میلیون تومان هم راضی شد. ولی من هیچکدام را قبول نکردم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار