کد خبر: 964504
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۱۳
گفتاری از احسان خسروجردی
درباره هویت ما و شکل‌گیری آن زیاد شنیده‌اید. روشنفکران می‌گویند بین اسلام و غرب خصوصاً از دوران مشروطه بده و بستانی است و اگر این بده و بستان متعادل شود هویت مدرن ما شکل می‌گیرد که از این تحت عنوان نزاع سنت و تجدد، گذار از دوران سنت به تجدد و مشابه آن یاد می‌کنند.
سرویس سیاسی جوان آنلاین: درباره هویت ما و شکل‌گیری آن زیاد شنیده‌اید. روشنفکران می‌گویند بین اسلام و غرب خصوصاً از دوران مشروطه بده و بستانی است و اگر این بده و بستان متعادل شود هویت مدرن ما شکل می‌گیرد که از آن تحت عنوان «نزاع سنت و تجدد»، «گذار از دوران سنت به تجدد» و مشابه آن یاد می‌کنند. آن‌ها ریشه خیلی از چالش‌های امروز جامعه ایرانی مثل آسیب‌های اجتماعی، گسل‌های نسلی و نوع پوشش را به خاطر هویت لغزانی که نتوانسته در این بده و بستان به توازن برسد، می‌دانند. به این نظرِ روشنفکران، ایرادی اساسی وارد است چرا که آن‌ها مسئله فرهنگ و تاریخ ایران و تأثیر شرق را در هویت ایرانی نادیده می‌گیرند. درحالی که این دو در پیشینه تاریخی و فرهنگی ما نقش جدی داشته‌اند؛ لذا اگر بخواهیم درباره هویت صحبت کنیم باید به این چهار عنصر بپردازیم. برای شرح نگاه گفتمان انقلاب اسلامی به مسئله هویت بایستی بحث‌های جدی را بیان کرد. در ادامه طیفی از نظرات را که در مورد مسئلة هویت و ملیت در جبهة انقلاب بحث کرده‌اند را از نظر می‌گذرانیم.
 
نظر دکتر ابراهیم فیاض

یکی از نظرات مطرح در این زمینه، نظر دکتر ابراهیم فیاض است، که ملیت را قبول ندارند و معتقدند این بحث از سر بی‌سوادی است. اما نقطة قوت آقای فیاض در بحث هویت ایرانی این است که ایشان هویت را به بستر تاریخی و فرهنگی برمی‌گرداند.
 
نظر هیدگری‌ها

طیف هیدگری‌ها هم در این خصوص بحث‌هایی دارند. این طیف ملّت و ملیّت را کاملا در بافت اروپایی معنا می‌کنند و نقطه قوت آن‌ها این است که هویت را تاریخی و فرهنگی می‌بینند. سال گذشته آقای داوری در نشست ایران شناسی سخنرانی داشتند که این نظر را کاملاً توضیح می‌دهند، اما نقطه ضعف آن‌ها در این است: بعد از اینکه راجع به بستر تاریخی و فرهنگی هویت صحبت می‌کنند، معلوم نمی‌شود چطور می‌خواهند از آن مدل ارائه کنند.

البته هیدگری‌ها اختلاف جدی با گفتمان انقلاب اسلامی دارند. اگر کتاب «حکمت یونانی» مرحوم مددپور را ببینید ایشان از قرن چهارم به بعد هویت ایرانی را یونانی‌زده و دچار انحراف می‌بیند. یعنی دقیقاً آنچه از منظر شهید مطهری و رهبر انقلاب نقطه درخشان هویت تمدنی ما است، ایشان تعبیر به یونان‌زدگی و انحراف هویتی می‌کند.

طیف نظری دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)

دانشگاه امام صادق (علیه السلام) هم دو طیف قوی در این مسئله دارند. یک طیف همان هیدگری‌ها هستند که مصداق بحث‌شان را می‌توان در بیست و چند جلسه‌ای که آقای دکتر محمد رجبی درباره هویت و تمدن بحث کرده‌اند، مشاهده کرد.

طیف دیگر کسانی هستند که بحث‌های آخرالزمانی و نگاه‌های روایی را با بحث‌های عرفانی تلفیق کرده و معتقد بر این هستند که ما یک هویت آخرالزمانی داریم. از این هویت، راهبردی فرهنگی، که بتواند کشور را در قرن ۲۱ جلو ببرد بیرون نمی‌آید.

مدل گفتمان انقلاب اسلامی

شهید مطهری هم درباره هویّت، ملّت و ملیّت بحث‌هایی دارند که آقای دکتر پارسانیا کمی آن را بسط داده‌اند. مهمترین کتاب شهید مطهری در این باره «خدمات متقابل اسلام و ایران» است و امسال هم کتاب جدیدی به بازار آمد تحت عنوان «اسلام و مسئلة ملیّت» که ایشان درباره این قضیه صحبت می‌کنند. نگاه امام(ره) و مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) نیز از منابع موجود قابل اتخاذ است. به نظر من قوی‌ترین نظری که درباره هویت وجود دارد تلفیق نظر شهید مطهری و آیت الله العظمی خامنه‌ای(مدظله‌العالی) است. اصلاً اهمیتی که رهبر معظم انقلاب به تاریخ می‌دهند از همین منظر است. با مدل شهید مطهری و مقام معظم رهبری به شدت در مباحث هویتی رو به جلو هستیم و دستمان بسیار باز است که متأسفانه تبیین درستی از آن نشده است.

کارآمدی مدل گفتمان انقلاب اسلامی

اینکه می‌گوییم این نظر بهترین است بر دو پایه و اساس است. اول اینکه: ملاک سنجش واقعیات تاریخی است. اگر این مدل را در کنار مدل ایران قبل از اسلام و ایران بعد از اسلام قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که کاملاً منطبق برهم هستند. سنجه دوم کارآمدی است. ما نیاز به مدلی داریم که بتواند در وضعیت امروز ما را جلو ببرد. این درحالی است که اگر شما به روزترین مباحث سروش و پسرش را بخوانید، واقعاً در دهه ۸۰ قفل هستند و اصلاً جلو نیامدند. ملاحظة مدل دکتر داریوش شایگان نشان می‌دهد، با توجه به اینکه ایشان از باسوادترین روشنفکران معاصر است و از کتاب «آسیا در برابر غرب»، با مدل هویت چهل تکه بحث را شروع و تا به آخر ادامه می‌دهد، به کجا می‌رسد؟ با مدل دکترشایگان به هویت پست مدرن معلقی می‌رسیم که خود ایشان در آخر عمر گفت دیگر نمی‌شود در غرب زندگی کرد و اگر معنویتی هم باشد در شرق است، بازگشت و در تهران ساکن شد. یعنی با مدل دکترشایگان به یک ایران منزوی خانقاهی می‌رسیم. در این خصوص صاحب‌نظران دیگری را هم که پروژه در مورد ایران دارند بیاورید و نظرشان را روی ایران امروز و فردا بگذارید، ببینید چه می‌شود! مهمترین صاحب‌نظر آن‌ها در این زمینه دکتر سید جواد طباطبایی است. وقتی پروژه فکری ایشان را بررسی می‌کنیم، در عمل نصف ایران از بین می‌رود، چون نظر ایشان به شدت ضدّ عرفان و شریعت است و عرفان را عامل انحطاط ایران و هویت می‌داند و به‌عبارتی دیگر بن‌بست و انسداد را ناشی از آن عرفان می‌داند که در شریعت مانده‌ایم. اما پیشنهاد ایشان چیست؟ می‌گوید باید عقلانیت تجدد را قبول کنیم. خب کدام عقلانیت متجدد را؟ چون ما حداقل از قرن ۱۸ حدود هشت و نه عقلانیت داریم. ایشان می‌گوید عقلانیت قرن ۱۸ را مدنظر قرار دهیم. این در حالی است که عقلانیت قرن ۱۸ را خودِ غرب برای جلو رفتن قبول ندارند و این عقلانیت را در قرن ۲۱ رها کردند، حال ما چگونه به عقلانیت قرن ۱۸ برگردیم؟ این قوی‌ترین نظریه در برابر نظریه مقام معظم رهبری و شهید مطهری است.
 
مدل دکتر شریعتی

مدل دکتر شریعتی به مدل مقام معظم رهبری و شهید مطهری نزدیک‌تر است. اما با مدل دکتر شریعتی بعد از انقلاب دچار انحراف شدیم، چون بخشی از این مدل ضدّ روحانیت بود، لذا با فرهنگ اسلامی در تضاد بود و نتیجه آن بیرون آمدن جریان منافقین از دل این مدل بود.

بی‌توجهی به ایران در مدل موسسه امام خمینی (ره)

طیف دیگری هم وجود دارد که وقتی راجع به هویت بحث می‌شود، دستشان خالی است؛ چون در پروژه فکری آن‌ها ایران و فرهنگ ایرانی اهمیتی ندارد. از موسسه امام خمینی(ره) سه جلد کتاب قوی درباره ایران و ایران‌شناسی نمی‌توانیم نام ببریم به دلیل اینکه فهم و شناخت ایران در راهکار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این جریان اهمیت و جایگاهی ندارد. یکی از مهم‌ترین نقاط اختلاف شهید مطهری با آیت‌الله مصباح را می‌توان همین مطلب عنوان نمود. شهید مطهری وقتی راجع به اسلام و غرب صحبت می‌کند در بستر ایران صحبت می‌کند و به شدت دنبال ایرانشناسی است، ولی در آثار آقای مصباح این بحث‌ها دیده نمی‌شود. جریان سیاسی و فرهنگی هم که از این مؤسسه بیرون می‌آید به دلیل عدم شناخت ایران و فرهنگ ایرانی و لحاظ نکردن اقتضائات این فرهنگ کارگر نیست.

ملیّت و ملی‌گرایی در جریانات سیاسی

در جریانات فکری و سیاسی اصلی که امروز شاهد آن هستیم و به این مسئله می‌پردازند و احتمالاً به مرور زمان ظهور و بروزشان بیشتر و مخاطب هم جذب می‌کنند؛ به چند دسته می‌توان اشاره نمود:

یک طیف انشعابی از جریان اصلاحات است که رسانه‌های قوی دارند و از بحث ملت و ملیت دفاع می‌کنند و مرتباً هم برای آن تئوری‌سازی می‌کنند. این طیف جمعی است از کارگزاران، اعتدالیون، محافظه‌کار‌ها و پراگماتیست‌ها که در کنار هم، فهمی از ملّت و ملیّت ایرانی دارند و مسائل مختلف را من جمله منافع ملی و اسلام، با این عینک نقد و بررسی می‌کنند. تیم فصل‌نامة سیاست‌نامه و روزنامه سازندگی پرچمدار رسانه‌ای این جریان هستند.

طیف دیگر بخشی از جریان اصولگرایی است که این طیف به مرور زمان از نظر مبنای فکری از گفتمان انقلاب اسلامی در حال جدا شدن هستند. نشریه فرهنگ امروز در این طیف قرار می‌گیرد، در حالی که گفته می‌شود منتسب به آقای حداد عادل است، اما متأثر از نگاه دکتر سیّد جواد طباطبایی است.

طیف سوم، جریان آقای احمدی‌نژاد است که چه با محوریت خود آقای احمدی‌نژاد و چه محوریت افرادی که این نگاه را قبول دارند در حال کار هستند.

با وجود اشتراکات این سه طیف با گفتمان انقلاب اسلامی، یکی از نقطه افتراق آن‌ها همین بحث هویت و تأکیدشان بر ایران و ایرانی بودن است.

این نشست در تاریخ ۷ مرداد در مرکز ماهر بسیج برگزار شده است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار