سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: کشوری هستیم با گویشها و لهجههای متفاوت، اما با یک اصل و اصالتی خاص در تمامی نوشتارهای کشوری، به نام «زبان فارسی» که در جای جای ایران عزیزمان همواره بدین زبان مینویسیم، میخوانیم، حرف میزنیم و ... بدیهی است کنار این که فارسی زبان اصلی ایرانی ماست، گویشهای خاص محلی نیز وجود داشته و در جاهای خاص جزو زبان دوم ما باشد و هیچ مشکلی هم نیست. امان از وقتی که کلمات خارجی آمیخته با فارسی شده و اصطلاحات بیمورد وارد صحبت کردن ما بشود. بخوانید آنچه را که در زبان فارسی ما قابل فهم علمی نیست.
۱) با دوستش میخواهد برنامه قرارشان را تنظیم کند، اما جوری حرف میزند انگار چند تابعیتی است. میگوید: تو کی «آف» میشی؟ که من از «ددی» اجازه بگیرم باهات اوکی شم!
۲) یک عده هم هرجور دلشان میخواهد حرف میزنند، اسمش را هم میگذارند ادبیات کوچه و بازار! میگویند: «داش مرد بایس اینقد زورش زیادی کنه که آجر از دیفال بکشه بیرون.» یا به یکدیگر که میرسند، میگویند: «سام نلیکم چطوری داش کرتیم به مولا» که همان مخفف نوکرت هستیم است. اینها همانهایی هستند که به جای ببینم میگویند: بینیم، به جای داداش میگویند: داش، به جای نوکرتم میگویند: نوکرم، به جای بنشین میگویند: بیشین و خلاصه ادبیات خودشان را دارند. جوری که شده مؤلفهای خاص که هرکسی در جامعه اینگونه حرف بزند سریع میشود فهمید از چه گروهی است.
۳) باور کنید استفاده از کلمات خارجی و اصطلاحات مختلف نشانه باکلاس بودنتان نیست. میگوید بگذار یک کمی خودم را رفرش کنم بعد برویم. یا میگوید الان ریلکس نیستم یا میگوید: نرفتی باغ پرندگان؟ من رفتم و از دیدن عقاب به اون بزرگی هنگ کردم. دلیل قرار دادن این اصطلاحات میان گفتمانتان چیست؟ الله اعلم.
۴) جوری با فارسی و ادبیات عزیزمان مشکل داریم که در همه امور از آن فرار میکنیم. رفته کلی جان کنده تا بتواند تهیه غذایی (که به غلط رستوران معروف است) راه بیندازد. تابلو میزند با تصاویر سنتی از سفره خانههای قدیم، داخل آنجا را از در و دیوار گرفته تا حتی ظرفها را، همه و همه به صورت سنتی مهیا و تجهیز میکند. دست آخر اسمش را میگذارد رستوران کافه سنتیه کازابلانکا! بعد جای آبگوشت، کوفته و... منوی غذاها همه با نامهای خارجکی است. غافل از اینکه برادر من اسم همین رستوران هم یک کلمه غیرفارسی است. این رفتارها به اینجا ختم نمیشود، روی تولیدات داخلی نامهای غیرفارسی استفاده میکنند. کسی هم نیست از ایشان بپرسد: «آخه کدوم تولیدکننده خارجی روی اجناسش ایرانی مینویسه که شما روی تمام محصولاتت خارجی مینویسی؟!» شما کشور چین اگر خدا قسمت کند بروید، حتی روی یک کیک یا شکلات انگلیسی نوشته نشده. با یک غرور خاصی کلاً چینی نوشته شده.
۵) غلطگویی هم دیگر جا افتاده است. میگوید: سیگار کشیدم! مگر نقاشیست؟ سیگار را دود میکنند! میگوید: سلام دادم! مگر شئ است که بدهی و بگیری؟ سلام را عرض میکنند یا رفته است آرایشگاه میگوید: موهایم را فلان مدلی بزن! مگر دعواست؟ موهایم را اصلاح کن، بتراش یا...
۶) در حرفزدنهایمان از افعال و واژههایی استفاده میکنیم که اصلاً ذرهای فکر نمیکنیم چه گفتهایم و این حکایت کسانیست که هیچ وقت از در ورودی خانهشان نمیروند، عادت کردهاند از در پارکینگ تردد کنند! حتی پیاده...؛ مثلاً زنگ میزند خانه دوستش میگوید: «محسن خونه ست» غافل از اینکه محسن اگر هم حضور داشته باشد «خونه» (ساختمان) که نیست، انسان است! یا زنگ زدهاند با محسن کار دارند میپرسند: مادر جان محسن هست؟ مادرش میگوید: کارش داری؟ خب حتماً کارش دارد، مگر در صورتی که بخواهد حضور غیاب کند! زنگ زده است ببیند محسن حاضر است یا غایب!
۷) به هیچ عنوان از کسانی که مدام در صحبت کردنشان لنترانی میکنند، فحش در دهانشان است، هزار جور ناسزا میگویند، نخواهم نوشت. با اینها اگر حرف نزنید ثواب هم دارد.
۸) بعضیها چرا اینقدر خود را به کوچهای میزنند که بن بست است؟ استاد سر کلاس میگوید: مردم به دو دسته تقسیم میشوند، دسته اول که خب همیشه دسته اول هستند، دسته دوم هم که تکلیفش مشخص است! شما دوست دارید جزو کدام دسته باشید؟ مشاهده شده دانشجویی که با رتبه بالای کنکور وارد دانشگاه شده است، اصرار داشته دسته اول... دسته اول.... یا از دکتر پرسیدند: عیدی شما به مردم چیست؟ ایشان هم در جواب با خنده گفتند: عیدی مردم اینه که مردم برای ما دعا کنند ما به اهدافمون برسیم! آخر جوری حرف بزنید ما بفهمیم چه میگویید.
۹) اینکه جوانها الگوهای نامناسب و اسطورههای خارجی، برایشان خیلی اهمیت دارد، جای بسی تأمل است. آن هم به گونهای که به جای اینکه از دانشمندان ایرانی و سخنانشان استفاده کنند، میگویند: راه میروم تا عمق این خاک! بعد میگویند پیتر کومبا! میپرسی کیست میگوید: نقاش فلان کشور. اسم وی را جستوجو میکنی بعد متوجه میشوی که حالا این رنج به کنار، آنقدر زبان خارجی را نشانه با کلاسی میدانیم که اکثر کاربران اجتماعی زندگینامه کوتاهشان را به زبان خارجی (البته خوب که دقت کنی از نظر دستور زبان همه را غلط نوشتهاند) مینویسند.
۱۰) قول میدهم اگر به جای واژههای بیگانه که رخت فارسی پوشیدهاند، به عنوان مثال به جای مرسی بگویید سپاسگزارم، به جای اوکی بگویید بسیار خب، به جای بیوگرافی بگویید زندگینامه، به جای پاساژ بگویید بازارچه، به جای تکنولوژی بگویید فناوری، به جای تز بگویید پایاننامه، به جای چت بگویید گفتگو، به جای اتوبان بگویید بزرگراه، قول میدهم زیباتر، روان و سادهتر سخن بگویید.
۱۱) یک عده هم که به چه دلیل این کار را میکنند نمیدانم، فارسی را به زبان انگلیسی در گوشی تلفن همراهشان تایپ میکنند! بعد هم توجیه میکنند این زبان فینگلیش است! در صورتی که اگر گوشی تلفن همراهی وارد ایران شد و بنا به احترام مشتریان ایرانیاش، در قسمت انتخاب زبان، زبان فارسی را در نظر نگرفته باشد، ما نباید آن گوشی را بخریم بعد برای توجیه میگوییم: خب فارسی نداره.
۱۲) رفته است خواستگاری از او پرسیدهاند: شغل شما چیست؟ و پاسخها جالب است. کافی من هستم! ژورنالیست هستم! آرشیتکت هستم! انگلیش تیچر هستم! من تورلیدر هستم! روایت داریم پدر عروس هم در اوج سادگی گفته: من دختر به اجنبی جماعت نمیدهم.
۱۳) آقا اگر حرف نزنی بد نیستها، از قدیم هم گفتهاند: پسته لال جوابی دندانشکن دارد. لااقل حرفی هم اگر دارید به زبان فارسی بگویید. آیا میدانید همین زبان و ادبیات فارسی از بسیاری زبانهای دیگر کاملتر است؟ شما ادبیات فرانسه و انگلیس را بیاور ادبیات فارسی را هم در کنارشان مقایسه کن، ما برای هر منظوری که داریم کلمهای زیبا در نظر گرفتهایم که میتوانیم به اندازه یک آسمان برای معشوقمان حرفهای عاشقانه بزنیم، اما مشاهده شده است که یک کلمه در فلان زبان خارجی در جاهای مختلف چندین معانی داشته و این اصلاً منطقی نیست. امیدوارم نشانه تمدن، وطنپرستی ما باشد با همه داشتههایش. نه اینکه من شناسنامهام ایرانی باشد، اما دیگر تعلقاتم را با کشورهای دیگر منطبق کنم. من با افتخار یک ایرانی اصیل، با سبک زندگی ایرانیالاصل هستم.