کد خبر: 962950
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۳۹۸ - ۰۳:۰۷
بررسی دلایل طلاق از نگاه دکتر شهربانو قهاری مشاور و روان‌درمانگر
بدون شک طلاق یک علت به‌خصوص ندارد که شما با آن یک علت به‌خصوص پرونده‌اش را باز کنید و مختومه‌اش کنید، چون طلاق در یک بستر و زمینه ویژگی‌های شخصیتی، ارزش‌هایی که فرد به آن‌ها باور دارد و مسائل اجتماعی و اقتصادی صورت می‌گیرد.
سرویس جامعه جوان آنلاین:‌ بدون شک در بروز طلاق عوامل متعدد شخصیتی و اجتماعی دخیل است، لیکن طی سال‌های گذشته سهم عوامل اجتماعی در این زمینه افزایش یافته است. آنچه می‌خوانید چکیده‌ای از یک گفت‌و‌گوی مشروح با دکتر شهربانو قهاری، استاد دانشگاه و روان‌درمانگر است که به تجربه او در اتاق‌های مشاوره و مواجه شدن با آدم‌هایی که در آستانه طلاق قرار گرفته‌اند یا در حال تجربه جدایی و طلاق‌اند، می‌پردازد. او در این گفتگو به برخی از عوامل ناشی از تغییرات سبک زندگی که منجر به طلاق می‌شود پرداخته است.

بدون شک طلاق یک علت به‌خصوص ندارد که شما با آن یک علت به‌خصوص پرونده‌اش را باز کنید و مختومه‌اش کنید، چون طلاق در یک بستر و زمینه ویژگی‌های شخصیتی، ارزش‌هایی که فرد به آن‌ها باور دارد و مسائل اجتماعی و اقتصادی صورت می‌گیرد. البته این سال‌ها طلاق متأثر از تحولاتی بوده که با سرعت خیره‌کننده‌ای در زندگی ما رخ داده و این تحولات و پیشرفت‌های فناوری باعث شده شکاف‌های بین نسلی بیشتر شود. یعنی اگر قبلاً ۱۰ سال فاصله بین دو نسل بود امروز دیگر این فاصله کوتاه‌تر شده، بنابراین گاهی احساس می‌شود نسل جدید با دو، سه نسل پیش از خود زبان مشترک ندارد. این تحولات فناوری که امروز در زندگی ما وارد شده ارزش‌های همسو با خود را هم آورده، ارزش‌هایی که عموماً در تعارض با ارزش‌های قدیمی هستند.

به نظر می‌رسد این سال‌ها روحیه خودمحوری و خودبینی در میان ما تقویت شده است. شما اگر نگاه کنید می‌بینید دو نسل پیش والدین ما شرایط نابسامان را به خاطر اعتقادات مذهبی و باور‌هایی که داشتند تحمل می‌کردند، اما امروز شما این صدای بلند را در دل روابط اجتماعی و بین فردی ما می‌شنوید که مگر آدم چند بار به دنیا می‌آید؟ یعنی مثلاً من چند بار زندگی خواهم کرد که صبح تا شب به فکر دیگران و غمخوار آن‌ها باشم. این جا در واقع اصل لذت بردن من در زندگی است و زندگیِ دیگری ربطی به ما ندارد.

در این زمینه بیشترین تأثیرپذیری ما از محتوایی است که در شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ای عرضه می‌شود. متأسفانه بخش قابل ملاحظه‌ای از مخاطبان این منابع، آنچه که در قالب فیلم یا سایر محصولات در این شبکه‌ها ارائه می‌شود را باور کرده‌اند و با آن همانندسازی می‌کنند. یک عده‌ای واقعاً تصور می‌کنند مردم فلان منطقه از جهان که زندگی آن‌ها در این فیلم‌ها به نمایش گذاشته می‌شود واقعاً این گونه زندگی می‌کنند. یعنی آن منطق درونی فیلم و سریال را به عنوان یک واقعیت اجتماعی و خانوادگی قبول کرده‌اند در صورتی که اگر روابط مثلثی و این حجم از خیانت‌ها که در این فیلم و سریال‌ها صورت می‌گیرد در خانواده‌های این کشور‌ها بود سنگ روی سنگ بند نمی‌شد. آسیبی که تأثیرپذیری بالای ما از این محصولات به خانواده‌ها می‌زند شکسته شدن یک سری خط قرمز‌های ذهنی است که پیشتر تابو بودند، اما حالا دارند عادی می‌شوند. در صورتی که ما در دین اسلام داریم که شما گناه را بر زبان نیاورید و افشا نکنید، به خاطر این که آرام آرام عادی‌سازی می‌شود. یعنی همین که بر زبان می‌آورید و به کرات از آن گناه یاد می‌کنید عادی می‌شود. این همان تکنیکی است که به بهترین صورت در این سریال‌ها از آن استفاده می‌شود و مخاطب چندین بار که این برنامه را دید اگر قدرت تمییز و تشخیص پایینی داشته باشد این موضوعات برای او هم عادی جلوه خواهد کرد، چون در منطق آن سریال عادی است.
البته در کنار این موضوع، خواه ناخواه سایه بسیاری از مسائل از جمله مباحث اقتصادی روی بحث طلاق خواهد افتاد، اما من به تجربه موضوعات اقتصادی را چندان مؤثر نمی‌دانم. البته ممکن است فرد پشت موضوعات اقتصادی موضع بگیرد، اما در واقع علت جای دیگری است. شما می‌بینید که سه نسل پیش یعنی افرادی که امروز از سالمندان جامعه ما هستند در متن مشکلات اقتصادی شدید بودند، اما آن‌ها عموماً به همسران و زندگی خود پایبند بودند و با بردباری زندگی را جلو می‌بردند.

از سوی دیگر در گذشته زنان ما از نظر اقتصادی وابسته‌تر بودند، چون نمی‌توانستند خودشان را اداره کنند بنابراین بسیاری از پدیده‌های ناخوشایندی را که می‌تواند منجر به طلاق شود تحمل می‌کردند، اما امروز بخش قابل توجهی از زنان جامعه ما به ویژه نسل حاضر، شغل و درآمد دارند.
عامل دیگر در این زمینه رفتار‌ها و عکس‌العمل‌های خانواده‌های امروزی در قبال طلاق فرزندان‌شان است. طبیعتاً رفتار خانواده‌های امروزی ما هم متناسب با موج تغییرات پوست انداخته و عوض شده است. خانواده‌ها پیشتر به طلاق فرزندان‌شان به چشم یک فاجعه نگاه می‌کردند. حتی اگر داماد آن‌ها مشکلات شخصیتی جدی داشت باز با اکراه قبول می‌کردند که دخترشان طلاق بگیرد، چون طلاق را مذموم و مکروه می‌دانستند و هراس داشتند در برابر این کلمه قرار بگیرند بناراین از طلاق فرزندان خود استقبال نمی‌کردند حتی وقتی زنی بچه‌دار نمی‌شد ترجیح می‌دادند به جای آن که پسرشان، عروس‌شان را طلاق بدهد، زن دوم بگیرد.

از طرف دیگر در گذشته کسی که طلاق می‌گرفت عملاً بسیاری از پایگاه‌های خود را در جامعه از دست می‌داد و حتی رفتار اطرافیان با او به گونه‌ای بود که ناخواسته منزوی بشود، اما امروز آدم‌ها به راحتی طلاق می‌گیرند در حالی که زندگی شخصی خود را دارند.
در نسل گذشته وقتی زن و مردی زندگی را شروع می‌کردند به این فکر نمی‌کردند که یکی زندگی را بسازد و دیگری هم فقط یک مصرف‌کننده باشد. در واقع به زندگی به عنوان یک امر ساختنی نگاه می‌کردند نه یک امر مهیا و آماده، اما جوان‌های امروزی فکر می‌کنند زمانی پای خود را باید در زندگی مشترک بگذارند که همه چیز از قبل مهیا و ساخته شده باشد و آن‌ها فقط بروند و مصرف کنند. چه پسر و چه دختر گاهی تصورات‌شان این است که کوچک‌ترین ناکامی و مرارتی در زندگی نباید باشد. ما یک جور اخلاق رفاه‌زده را در این نسل شاهدیم و همین اخلاق، افراد را آسیب‌پذیر کرده است، چون به این فکر نمی‌کند که خوشبختی یعنی این که من در برابر مشکلات بردباری کنم، تاب بیاورم و آن زندگی‌ای که دوست دارم بسازم نه این که سفارش بدهم آن را برای من بسازند.

نکته بعدی این که افراد خواه ناخواه، دنبال مدل و الگو در زندگی‌شان می‌گردند، اما اغلب مدل قابل اتکا و سالم یافت نمی‌شود. گاهی کسی خاله و دایی یا هنرپیشه‌هایی را به عنوان الگوی خود قرار می‌دهد. این‌ها آدم‌هایی هستند که زیبایی و شهرت دارند یا در بُعدی از زندگی موفق عمل کرده‌اند یا آن فرد تصور می‌کند که موفق بوده‌اند. از آن طرف آن الگو و مدل ما پایبند به زندگی زناشویی نیست و در رسانه‌ها یا از نزدیک لمس می‌کنیم که زندگی‌اش به هم ریخته است و خیلی راحت تنوع‌طلبی می‌کند. نتیجه این می‌شود کسی که خاله، دایی یا آن هنرپیشه را الگوی خود قرار داده زندگی خود را به‌هم می‌ریزد تا به او برسد، چون می‌خواهد شبیه مدلش رفتار کند.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۶
0
0
در شرایطی که جوانان ماهیت و اخلاق پنهان و متفاوت از ظاهر دارند طلاق امری بدیهی است زیرا گذشت زمان ماهیت غیرقابل تحمل و قبول انها را اشکار میکند. خانواده دختر باید داماد را تربیت کنند زیرا سوء یا بی تربیتی پسرها یا دخترها عامل اصلی مشکلات و اقتصاد دومین عامل مهم در جدایی است. جدایی در ابتدای زندگی که زوجین هنوز فرصت همسریابی دارند بهتر از اواسط یا اواخر راه است. همسر من بقدری بداخلاق و بدبین و دروغگوست که حاضرم بعد 35 سال زندگی پر رنج طلاقش دهم و ته مانده زندگی ارامش داشته باشم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار