سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: از تعلیم و تعلم گرفته تا تربیت آقاجون، از چوب معلم گرفته تا کمربند آقاجون، از نوازش مادر گرفته تا نصایح خاله شادونه، هیچکس اندازه گوشی تلفن همراه نتوانست اینقدر خوب در تربیت ما نقشآفرینی کند. آن که آقا جان ما بود و مدام در گوش ما میخواند: پسر سرت به کتاب و درسات باشد، پسر سرت را پایین بینداز... و مدام با ترکه آلبالو ما را میزد، ما این شدیم وای به آن که... تا اینکه جناب تلفن همراه محترمانه، نرمنرمک و چراغ خاموش وارد همه جای زندگی ما شد.
در آغاز پیدایش چنین چیزی، ابتدا مردم هول شده و طبق معمول، برحسب عادتی همیشگی، حضور فعال در مخابرات پیدا کردند. هرچه داشتند فروختند دهها خط ۰۹۱۲ بخرند. طبق عادت بگذارند زیر فرش، گران شد بفروشند. نهایت یکی را برای استفاده بردارند. در آن روزگار مخابرات زحمت میکشید یک گوشی تلفن همراه به اندازه پاره آجر، سنگین، شبیه بیسیم پلیس، به مشترکان ارائه میکرد. نهایت آپدیت این گوشیها این بود که بعدها صفحه نمایشگرش سبز شد و این در حالی بود که شرکتهایی مانند سونی اریکسون در همان دوران گوشی تولید کرده بود از کف دست کوچکتر!
داشتن موبایل نشانههایی از قبیل تمدن، مایهداری، مد روز بودن، چشمتون کور شه شما ندارید و... بود. خب هرکسی هم آنقدرها پول نداشت بتواند یک خط با گوشی بخرد. استفادهکنندگان به شکل جالبی که این روزها خندهدار به نظر میرسد، گوشی به آن بزرگی را به کمربند خود، بهصورت عمودی با گیرهای آهنی نصب میکردند. گاهی این گیره آهنی آنقدر تیز بود با دو سه بار در آوردن گوشی از محل استقرارش، کمربند پاره میشد.
آن روزها ۹۹ درصد به موبایل میگفتن موبال، با صدای خیلی بلند با گوشی حرف میزدند، اگر با کسی حرف میزدند و نیاز بود از حرکات دست استفاده کنند حتماً گوشیشان را به نشانه آنکه «دلت بسوزد من دارم تو نداری» در دست گرفته و...
باور کنید اگر همین گوشی معروف به گوشتکوب که هماکنون جزء نیاکان گوشیهای امروزی به حساب میآید، زنده شود و سر از زبالهدان تاریخ بیرون بیاورد، داد میزند: «من خودم هم فکرش رو نمیکردم فرزندانم اینقدر شما را به خود وابسته کنند.»
به گزارش بیمقدمه بیتعارف، سال گذشته مراسم تجلیل از گوشیهای نسل قدیم و انتصاب چند گوشی جدید، در خواب این ستون طنز برگزار شد که برایتان خواهم نوشت:
این مراسم ابتدا با سخنرانی گوشی یازده دوصفر شروع شد. ایشان با ابراز رضایت جد بزرگ (که از تمام گوشیهای دنیا بزرگتر و معروف به پارهآجری بود)، خاطرنشان کردند: «پدر مدام در خواب بنده میآیند و به داشتن نوه نتیجههایی مانند شما افتخار میکنند و همیشه نصیحت میکنند که رفتار خوب مهم است، نه اینکه شما اندرویدی یا «آیو اس»، سر دوتا آی سی تغذیه خودتان را خراب نکنید. این مردم بدون شما دیگر نمیتوانند زندگی کنند. به نوه من یازده دوصفر اعتماد کنید، تکرار میکنم همه با هم به یازده دوصفر اعتماد کنید تا ایشان شما را به بهترین راه برای تأثیر بر مردم راهنمایی کنند.»
پس از سخنرانی و تجلیل از گوشیهای نسل قدیم: یازده صفر یک، سی و سه ده، آخرین ورژن گوشی دنیا جناب آقای ایکس به ارائه مانیفست پرداخت: «با اینکه از جدایی سونی از اریکسون هنوز ناراحتیم، اما خرسندیم همین موضوع باعث جدایی نادر از سیمین شد و فیلمش با آن پایان باز هنوز هم مبهم مانده. ما خوشحالیم که در وجود تمام خانهها حضور داریم. قلب تپنده زن و شوهرها ماییم چراکه تا صدای آلارم ما بیاید، به سمت ما شیرجه میزنند، ببیند چه کسی پیام داده است. این درحالی است که اگر مردی به خانه بیاید، آمده که آمده! چیز جدیدی نیست. ما همه مردم را سر به زیر کردیم. در مترو، کوچه، خیابان، حتی در مهمانیها همه سرها پایین و حواسشان به ماست. با حضور ما در زندگی مردم، حتی یک نفر هم سر به هوا نیست. ما به مردم اجازه بیرون رفتن از خانه را ندادیم. مردم عزیز اصلاً بیرون بروید چه کار؟ خرید داری؟ با ما به خرید مجازی بپرداز. کار بانکی داری؟ با ما به صفحه مجازی بانک خود بروید. سینما؟ تئاتر؟ کنسرت؟ همه را با ما غیرقانونی و قانونی، دانلود کن ببین. حتی زحمت دیگران را هم کم کن و برایشان ارسال یا به قول امروزیها shareit کن... ترافیک، گرما، سرما، این همه راه، خانه عمو، عمه، دایی، خاله... بروید چه کار؟! حتی دلتان برای مامان توران هم تنگ شد، با دوربینهای ما همدیگر را ببینید. ما انتشاراتها را ورشکسته کردهایم، با ما کتابهای اینترنتی دانلود کنید، از کاغذ و حمل کتاب، ژست کتاب دست گرفتن در کنج خانه، در امان بمانید. ما بهخاطر شما مردم عکاسها و تولیدکنندگان دوربین را کنار زدیم، با ما بهترین عکسها را بگیرید، چاپ هم نکنید که در قلب ما «حافظه خارجی» و در یاد و خاطره ما «حافظه داخلی» برای همیشه خواهید ماند... ما حتی ازدواجها را آسانتر کردیم؛ چه نیازی است بروید تحقیق و...؛ کافی است شماره دختر خانم یا آقا پسری را در ما ذخیره کنید، به ثانیهای نشده ما کلی پروفایل با عکسهای آتلیهای به شما میدهیم «ببین نخواستی بگو نه!» ما حتی خودمان را برایتان بزرگ، باریک، تخت کردهایم تا نیازی به لپتاپ نداشته باشید. تا بدانید ما چقدر مؤثر هستیم!»
آنقدر یک عده در این مورد افراطی عمل کردهاند که از هر اپراتوری دو سیمکارت خریده و دو گوشی «سه سیمکارته» با خودشان دارند. بماند که چه استفادههای جالبی هم دارند.
یک عده هم که هرچه بلد هستند همه در جهت منفی است. طرف دارد حرف میزند صدایش را ضبط میکنند. یکی در حادثه دارد جان میدهد با او سلفی میگیرند. خانمی در برف لیز میخورد پایش میشکند، فیلم میگیرند سریع منتشر میکنند و مینویسند: «یک نفر بهخاطر گرانی پیاز، خودش را در برف به زمین کوبید!»
یک عده هم هستند حواسشان نیست که آهنگ پیشواز و زنگ گوشیشان بیانگر شخصیت آنهاست...
کلاً در اینکه استفادهای سالم از همه چیز داریم، زبانزد خاص و عام هستیم.
یکی هم نیست بفرماید: جوان! این همه اخبار بد منتشر کردی، شد یک خبر خوب به مادرت برسانی که من در دانشگاه قبول شدم؟ یا تولد فلانی است مبارک باشد؟ شد یک بار جای این همه چتهای بیهوده، فوروارد کردن حرفهای صد من یک غاز کانالهای بیهویت، سرک کشیدن در پروفایلهای دیگران و...، یک بار گوشیات را زمین بگذاری دست رو به آسمان بلند کنی خدا را بهخاطر خیلی چیزهایی که خودت میدانی شکر کنی؟ شد گوشیات را زمین بگذاری به رنگ پریده پدرت، به دستهای خسته مادرت نگاه کنی، اصلاً میدانی توجه چیست؟ به خدا این چشمها و انگشت شست تو بهخاطر استفاده زیاد از گوشی از کار خواهد افتاد. جای شکرش باقی است. همچینها هم بد هم نشده. جامعهای با آدمهایی سربهزیر که همه در عوالم خودشان سیر میکنند.
*مددکار اجتماعی