کد خبر: 962778
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۳۹۸ - ۰۱:۴۵
نظری بر اثر تاریخی- پژوهشی «قلمرو اندیشه آل‌احمد»
شاهد توحیدی
سرویس تاریخ جوان آنلاین: سخن از زنده‌یاد جلال آل‌احمد، هماره در ساخت فرهنگ، ادبیات و سیاست، جالب و شوق‌انگیز بوده و هنوز هم هست. گو اینکه بسیاری همچنان خود را موظف می‌بینند تا تکلیف خود را در برابر این پدیده روشن کنند و شاید از این رهگذر، به نام و نانی نیز دست یابند! با این همه در این وادی، آثاری خواندنی نیز خلق شده است که یکی از آن‌ها «قلمرو اندیشه آل‌احمد» نوشته قاسم صافی گلپایگانی است. دکتر سیدمحمدمهدی جعفری، ریاست وقت انتشارات دانشگاه تهران- که این اثر به همت آن بنگاه نشر یافته است- درباره آن می‌نویسد: «غوغای جنگ جهانی دوم برخاسته، کشتار و ویران کردن و آتش زدن و نابودی همه جا را دربرگرفته بود. جوان‌های مسلمان که پناهگاه استواری نداشتند و طبع سرکش آنان به مسائل سطحی و کهنه و شیوه‌های تبلیغ فرسوده و دفع‌کننده راضی نمی‌شد، به پناهگاه‌های به ظاهر استوار و در باطن بی‌قرار، پناه جستند و زبان، قلم، مغز و احساس خود را در اختیار گذاشتند. از جمله آنان آل‌احمد که از جمع مسلمانان سنتی بیرون رفت و به توده‌ای‌ها پیوست. ایران در تلاطم عقاید، ادبیات، سیاست و اندیشه چنان گرفتار بود که هیچ‌کس خود نمی‌توانست به آزادی و با فراغ بال مسیر خود را انتخاب و هدفی را دنبال کند. از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران زیر سم ستوران متفقین و گروه‌های وابسته بدان‌ها پایمال بود. قضیه آذربایجان و مسئله جداسازی آن قطعه از ایران زنگ خطری برای همه اندیشمندان بود. در حزب توده هم شکاف و جدایی پیش آمد. همانگونه که آندره ژید و عده‌ای از متفکران اروپایی با دیدار از بهشت موعودشان شوروی، به فساد شدید و دیکتاتوری استالینی پی برده از سازمان حزب کمونیست کشور‌های خود کنار رفتند، آل‌احمد نیز همراه با عده‌ای از رفقا در عین انتقاد داشتن به مارکسیسم و سوسیالیسم از حزب توده و بازی‌هایش جدا شدند و راهی دیگر در پیش گرفتند.

آل‌احمد پس از آن راه، راه‌های دیگر را هم تجربه کرد و سرانجام همه را کوره‌راه و بیراهه و بن‌بست دید و پس از تجربه کردن «غرب‌زدگی» (۱۳۴۱)، «کارنامه سه‌سال» (۱۳۴۱) و «ارزیابی شتابزده» (۱۳۴۳) و شاید تجربه‌های فراوان درونی و بیرونی و دیدن نهضت مردم مسلمان ایران، در خرداد ۱۳۴۲ به اسلام بازگشت و به عشرت‌آباد‌- که در آن روز‌ها آیت‌الله طالقانی و دوستان همرزمش را در آن جا محاکمه می‌کردند‌- رفت و با ایشان - که همشهری و خویش و قومش بود- خداحافظی کرد که می‌خواهد به حج برود و گویی با زبان بی‌زبانی مژده این بازگشت را به او می‌داد: ... و خداحافظی و ماچ و بوسه و چه شادی‌های بدرقه‌کنندگان! خیال می‌کردند بره گمشده به گله بازگشته است و دوتا از دوستان، با خنده‌های معنی‌دار برلب که یعنی این دیگر چه کلکی است که فلانی می‌زند... غافل از اینکه نه کلکی بود نه گله‌ای. بلکه مفر دیگری بود و آن بره گمشده حالا بدل به بزگری شده که می‌خواهد خودش را بیشتر گم کند... [ خسی در میقات، ص ۱۰].
آری آن فرار کرده از ارتجاع، به اسلامی که آرزو داشت و ۲۰ سال قبل بدان نرسیده بود، برمی‌گشت. افسوس که باز هم ندید، سه چهار سال بیش از این تجربه نگذشته بود که در سال ۱۳۴۸ در شمال، ظاهراً به بیماری قلبی، قلبش که تلاطم دریا بود به ساحل آرامش رسید.

ویژگی دیگر او تسلیم در برابر حقیقت بود. نمونه‌های فراوانی دارد که این گفتار را مجال بیانش نیست، اما بالاترین نمونه همان بازگشت به خویش است. با نوشتن غربزدگی قدم در این راه گذاشت و با عبور از خط به میقات رفت و خود را ذره خاشاکی دید: نهایت این بی‌خودی را در دو انتهای سعی می‌بینی‌... می‌بینی که در مقابل چنان بی‌نهایتی چه از صفر هم کمتری. عیناً خسی بر دریایی، نه؛ در دریایی از آدم. بل که ذره خاشاکی و در هوا... [ همان کتاب، ص ۹۱‌ـ ۹۰].
همین‌که حقیقت را در همان اسلام خود یافت بدان برگشت. همچون غزالی که منزل‌ها طی کرد و سرانجام با حقیقت به طریقت شریعت بازگشت و در آ‌نجا رحل اقامت افکند.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار