سرویس دانشگاه جوان آنلاین: دانشگاهی که من در آن درس خواندم از هفت دولت آزاد بود. سیستم آموزشی، رفت و آمد اساتید و دانشجویان، سیستم انتخاب واحد، انتخاب استاد، نمرهدهی، کنترل کیفی سلفها، ورزشگاهها، حمل و نقل، آسانسور، شروع ترم تحصیلی، پایان ترم تحصیلی، رسیدگی به کار دانشجو توسط آموزش و... هیچ پایبندی به هیچ قانون و مقررات خاصی در این میان وجود نداشت، اگر هم قانونی در این موارد وضع شده عملاً هیچ گونه نظارت و بررسی مداومی بر نحوه عملکردش انجام نمیشد و حتی گاهی هر ترم تحصیلی یک شیوه جدید برای این موارد وضع میشد.
در این میان با پدیده دیگری به نام مسئولان آموزش و کارمندان اداری واحد آموزش روبهرو هستیم که به علت تغییر مکرر وظایف و سیستم اداریشان در دانشگاه آگاهی درستی از وظایف یکدیگر ندارند و دانشجو را برای یک کار اداری ساده به ۱۰ جا پاس میدهند و تازه بعد از این همه دوندگی به علت سیستم کامپیوتری همیشه خراب دانشگاه یا بروزرسانی دائم سیستمها، کار شما انجام نمیشود یا به هفتههای بعد موکول میشود.
اگر هم کار اداریتان در روند کاغذبازی بیفتد باید توسط ۱۰ مسئول ذیربط امضا شود تا دانشجو یک درس را اخذ یا حذف کند تا از این تحصیل مشقت بار خلاص شود، البته برای خلاص شدن هم باید مشقت بکشد، چون ممکن است افراد امضاکننده برگه در یک روز حضور نداشته باشند و دانشجوی بیچارهای که از قضا شاغل هم هست شش روز کاری هفته را مرخصی بگیرد تا در هر روز یک فرد امضاکننده را ملاقات کند.
البته این وضعیت فقط مختص یک مقطع نیست و در مقاطع کارشناسی، ارشد و دکتری هم دیده شده یک دانشجو تنها برای طی کردن پروسه تسویهحساب و کارهای اداری فارغالتحصیلی به اندازه سه ترم تحصیلی زمان گذاشته و دوندگی کرده است.
اخیراً با یک خانم فارغالتحصیل ارشد صحبت میکردم که در یکی از پاهایش پلاتین کار گذاشته بود و درگیر کارهای فارغالتحصیلیاش بود. از سختی رفت و آمدهای اضافی و بیهدف بین ساختمانهای مستقر در بالای کوه میگفت و ناراحت بود که با این شرایط بدنی و دردی که متحمل میشود هفت ماه است که کار اداریاش را طول دادهاند و بین ساختمانها پاسش میدهند.
با تمام این سختیها روز موعود فرا میرسد و بالاخره با مدرکی به دست و کلاهی به سر وارد بازار کار میشوید. اگر خوششانس باشید و بتوانید کاری در راستای رشته تحصیلیتان پیدا کنید با برداشتن اولین قدم متوجه میشوید که هیچ یک از آموختههایتان در دوران دانشگاه مختص بازار کار نبوده و تازه نقطه شروع صفر شماست.
باید زمان زیادی صرف مطالعه هدفمندی که بازار کار از شما میخواهد کنید و به دنبال اطلاعاتی بروید که در دانشگاه باید به شما داده میشده و داده نشده و این دقیقاً همان زمانی است که با سردرگمی، پوچی و مجموعهای از اطلاعات ناقص مواجه میشوید.
از همه دلسردکنندهتر ملاقات با افرادی است که مدرک تحصیلی کاملاً غیرمرتبط با شما دارند و در حوزه کاری شما مشغول به کار هستند و اتفاقاً بسیار هم موفق هستند.
آن زمان است که آه حسرت باری میکشید کهای کاش به جای صرفِ زمان و هزینهای که برای تحصیل در دانشگاه کردید وارد بازار کار شده و بهصورت تجربی کار را میآموختید.
انتقال مجموعهای از اطلاعات غیرهدفمند و ناقص صرفاً برای گرفتن یک مدرک دانشگاهی چیزی است که امروزه به وفور در سیستم دانشگاهی کشور مخصوصاً بخش آزاد و غیرانتفاعی مشاهده میشود.