سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: از صبح تا شب مشغول کار در یک شرکت باربری بود. درآمد خوبی هم داشت. کارش سخت نبود. معمولاً با تلفن، ماشینها را هماهنگ میکرد. بیش از دو برابر حقوق یک کارمند را داشت، اما زندگیاش را که نگاه میکردی، رونقی در آن دیده نمیشد. در حالی که همه دوستان و همکارانش صاحب خانه بودند، او هنوز مستأجر بود و کلی هم بدهی داشت! از او که میپرسیدی اوضاع زندگی چطور است؟ نارضایتی کامل داشت و میگفت: «نمیدونم چرا یکم، دو نمیشه! همیشه هشتم گرو نهمه! پیشرفت مالی ندارم... حالا اینش مهم نیست. اصلاً آرامش روانی ندارم. دائماً جنگ و درگیری و... بعضی شبا برای اینکه آرامش داشته باشم، میرم تو ماشین میخوابم. مدتیه که یکی از کلیههام عفونت کرده و خواب و خوراک رو ازم گرفته، خانمم هم افسردگی شدیدی گرفته، پیش هر روانشناسی هم که رفتیم تأثیری نداره! نمیدونم چی شده که هر بدبختی برای منه؟!»
خیلی کنجکاو بودم که بدانم واقعاً علت این همه مشکلاتش چیست. تا اینکه یک روز حاج آقا رضا، امام جماعت مسجد محله ما روز چهارشنبه که در امامزاده درس اخلاق میگفت، درباره احترام به پدر و مادر و عواقب بیاحترامی به والدین مطالب خیلی خوبی بیان کرد. امام جماعت محلهمان میگفت: اگر کسی عاق والدین شود، خیری در زندگیاش نمیبیند و دائماً دچار مشکلات میشود. اگر کسی به پدر و مادر خود ستم کند، در همین دنیا زجرش را میبیند و...
تا اینها را شنیدم، ذهنم رفت سراغ دوستم که شاید خدایی ناکرده علت بدبختیها و گرفتاریهایش این باشد که عاق والدین شده است. با خود گفتم باید بروم و از پدر و مادرش بپرسم. با هر مکافاتی بود آدرسشان را پیدا کردم. در یکی از محلههای فقیرنشین زندگی میکردند. با اینکه استرس داشتم، اما در را زدم. ۵ دقیقه طول کشید تا یک پیرزن عصازنان و آهسته آهسته آمد و در را باز کرد.
بعد از سلام و احوالپرسی گفتم: «ببخشید من دوست پسرتون یاسر هستم. میشه چند دقیقه مزاحمتون بشم؟» گفت: «من دیگه پسری به اسم یاسر ندارم!» شروع کرد به نفرین کردن پسرش! در آن چند دقیقه فهمیدم که یاسر به خاطر بیاحترامیها و بیحرمتیها به والدینش عاق شده است.
مراقب باشیم عاق والدین ما را نگیرد
عاق والدین شدن شوخی نیست، پس آن را جدی بگیریم و بدانیم اگر هوای والدین را داشته باشیم خدا هم هوای ما را خواهد داشت. دو شخصیت که تمام زندگیشان را وقف فرزندشان میکنند. از خواب خود میگذرند تا فرزندشان راحت بخوابد. وقتی فرزندشان از خانه بیرون میرود تا وقتی که میآید نگرانی و دلشوره دارند. این دو عزیز هر چه در توان دارند، صرف میکنند تا فرزندشان راحت باشد. آنها میکوشند تا لبخندی بر لب فرزندشان بیاورند. وقتی ما ناراحت میشویم، آنها بیشتر از ما ناراحت میشوند. وقتی ما شاد هستیم از شادی ما شاد هستند.
پدر و مادر، دو موجود بینهایت مهربانند که دائماً برای ما و زندگیمان غصه میخورند. تمام هم و غمشان ما فرزندان هستیم. برای آنها فرقی ندارد که فرزندشان در چه سنی است، آنها برای ناراحتیها و سختیهای همه ما خواهر و برادرها غصه میخورند. تا وقتی بچهای یکجور غصه میخورند، بزرگ که شدی، جور دیگر. مراقب باشیم طوری رفتار نکنیم که عاق والدین دامان ما را بگیرد.
یادمان نرود که چگونه بزرگ شدهایم
والدین از نعمتهایی هستند که خداوند تنها یک بار در زندگی به انسان عطا میفرماید و هیچ گاه تکرار نمیشوند. پس باید در چگونگی رفتار با آنها خیلی دقت کنیم و مراقب باشیم با حرف بد زدن دلشان را نشکنیم. شوربختانه باید گفت خیلی از ما انسانها همین که به سن نوجوانی و جوانی میرسیم، فراموش میکنیم چگونه بزرگ شدهایم؟! همین که مقداری قدرت و ثروت پیدا میکنیم، ناتوانیهایمان را فراموش میکنیم. آن روزها که توان راه رفتن هم نداشتیم، آنها ما را به دوش کشیدند. زمانی که حتی با وجود گرسنگی شدید، توان غذا خوردن هم نداشتیم، در دهان ما غذا گذاشتند. نباید با سر رسیدن غرور جوانی، تمام این عجزها فراموش شود و به والدین بیلطفی کرد.
حق این است که این بار ما جبران کنیم. وقت مهربانیهای ماست. وقت احترامهای ماست. باید حق زحمتهایشان را ادا کنیم. با رفتارمان، با گفتارمان، با نگاهمان و... زحماتشان را جبران کنیم. هرچند هیچگاه نمیتوانیم جبران کنیم.
قدر آنان را تا زنده هستند بدانیم
چه بد است رفتار برخی از نوجوانان وقتی که از مدرسه برمیگردند. چه غرولندها، ناراحتیها و فریادهایی که بر سر مادر بیچارهشان نمیزنند! مادر امیرعلی، همسایه روبهرویی ما از دست پسرش خیلی ناراحت بود. میگفت: «وقتی پسرم در مدرسه است، من راحتم! اما وقتی برمیگردد، تمام خستگیهایش را سر من خالی میکند. یک روز غذا را بهانه میکند، یک روز صدای تلویزیون را، یک روز و ... خلاصه اینکه فقط دنبال بهانه میگردد که یک جوری بر سر من داد بکشد و بد و بیراه نثارم کند. بعضی وقتها که غذایش آماده نباشد یا دیر شود، هر چه از دهنش در میآید، بار من میکند. هر روز بهانه یک چیز را میگیرد و در آخر هم کلی فحش و توهین تقدیم من میکند. او با وجود اینکه پدرش کارگر است و در این اوضاع اقتصادی به سختی پول در میآورد و مایحتاج مان و نیازهای فرزندمان را برآورده میکند، اما باز هم ما را اذیت میکند.»
یک روز در مدرسه به بچهها گفتم یک بند درباره پدر و مادر بنویسید. هر کس چیزی نوشته بود. یکی از این نوشتهها اشکم را درآورد. نوجوانی که مادرش را از دست داده بود، نوشته بود: «اگه میشه به بچهها بگید کمتر مادرشون رو اذیت کنن. چون وقتی مادرشون از دنیا بره، تازه پشیمان میشن. تا زمانی که انسان نعمتی داره، قدرش رو نمیدونه. همین که نعمتش از دست رفت، تازه میفهمه چه چیز با ارزشی داشته.»
احترام به والدین بعد از ستایش پروردگار
خداوند متعال در قرآن جایگاه بسیار والایی برای پدر و مادر قرار داده و احترام آنها را بسیار سفارش کرده است. به گونهای که احترام به والدین بعد از مسئله توحید سفارش شده است: «وَ قَضى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً: پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو نزد تو به پیرى رسیدند، به آنان «اُف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو.»
مردى مادرش را به دوش گرفته و طواف مىداد. پیامبر را در همان حالت دید، پرسید: «آیا حق مادرم را ادا کردم؟» حضرت فرمودند: «حتى حق یکى از ناله هاى زمان زایمان را ادا نکردى.» در احادیث اهل بیت نیز در مورد احسان به والدین بسیار سفارش شده و از آزردن آنان نکوهش به عمل آمده است. به گونهای که پاداش نگاه رحمت به والدین، حج مقبول است. رضایت آن دو رضاى الهى و خشم آنان خشم خداوند است.
بیشک احسان به پدر و مادر عمر را طولانى مىکند و سبب مىشود فرزندان نیز به ما احسان کنند. در روایات آمده است حتى اگر تو را زدند، تو «اُف» مگو، خیره نگاه مکن، دست بلند نکن، جلوتر از آنان راه نرو، آنان را به نام صدا نزن، کارى نکن که مردم به آنان دشنام دهند، پیش از آنان ننشین و پیش از آنکه از تو چیزى بخواهند به آنان کمک کن.