۱- ایران در حالی گام دوم خود در مسیر تعدیل تعهدات برجامی را برمیدارد که تلقی امریکا-اروپا همچنان این است که «ایران خواهان زنده ماندن برجام به هر قیمت است»؛ چنانچه طرف ایرانی تلاش دارد این تلقی را تغییر دهد باید به برخی از ملزومات تن در دهد، که در ادامه به آن اشاره خواهد شد. فارغ از برخی اظهارات خاص مبنی بر اینکه «در صورت بازگشت امریکا و اروپا به برجام ایران نیز به تعهدات بازخواهد گشت»، باید گفت نفس تغییر رفتار ایران در جهت تعدیل تعهدات برجامی قابل قبول است و چنانچه با برخی از شروط همراه شود میتواند تغییر رفتار اروپا-امریکا را به همراه داشته باشد.
اروپا-امریکا بر این باورند که طرف ایرانی تا آبان ماه سال ۱۳۹۹ (انتخابات ریاست جمهوری امریکا) بخشهای مشابهی از تعهدات را تعدیل خواهد کرد و پس از آن اجازه نخواهد داد کلیت برجام و ماهیت آن دچار خدشه شود، به همین دلیل است که روز یکشنبه بعد از اعلام تصمیم ایران در جهت کاهش تعهدات برجامی، مقامات ارشد غربی تنها به تهدید ایران بسنده کردند و حتی بهکارگیری مکانیسم ماشه علیه ایران را نیز فعلا به صلاح ندانستهاند و تنها به طرف ایرانی یادآوری کردهاند در شرایطی که ایران سطح تعدیل تعهدات را افزایش دهد مکانیسم را فعال خواهند کرد. اینکه روزنامه گاردین روز گذشته از احتمال دیدار دیپلماتهای اروپا و ایران تا هفته آینده خبر میدهد، نشان میدهد که اروپا بر پایه این تلقی که «ایران خواهان زنده ماندن برجام به هر قیمت است» همچنان در پی خریدن زمان از طرف ایرانی همانند ۱۴ ماه گذشته (از زمان خروج امریکا از برجام تاکنون) است.
۲- فعال کردن سازوکار حل و فصل اختلافات در برجام بهرغم وجود مکانیسم ماشه علیه ایران یکی از ابزارهای مهم در جهت «تغییر تلقی» و پس از آن «تغییر رفتار» است.
همانطور که اشاره شد اصل اقدام طرف ایرانی مبنی بر کاهش سطح بخشی از تعهدات برجامی کشورمان، قطعا قابل حمایت است، اما اروپاییها طی حدود ۱۵ جلسهای که از جلسات کمیسیون مشترک برجام (چه در سطح معاونین وزرای خارجه و چه در سطح وزرای خارجه) برگزار شده است کمترین هزینهای پرداخت نکردهاند و در بیانیههای منتشر شده از کمیسیون هیچ گاه اشارهای به نقض برجام توسط امریکا نکرده و حتی خروج این کشور از برجام را حداقل عدم اجرای تعهدات تفسیر نکردهاند.
ایران تاکنون به صرف طرح شکایت در کمیسیون مشترک برجام قناعت کرده است در حالی که میتواند روند پیش بینی شده در چهارگانه حل و فصل اختلاف را نهایتا تا مرجعی به نام شورای امنیت دنبال کند. کمیسیون مشترک در سطح معاونین وزرای خارجه ایران و ۴+۱، ۱۵ روز فرصت دارد تا موضوع را فیصله دهد و چنانچه اختلاف حل و فصل نشود موضوع به وزرای خارجه ارجاع میشود و کمیسیون وزیران نیز ۱۵ روز فرصت دارند موضوع را فیصله دهند و چنانچه نماینده ایران نسبت به آرای صادره از کمیسیون اعتراض داشت، هیئت مشورتی سه نفره ظرف ۱۵ روز نظریه غیرالزام آور صادر خواهد کرد و در نهایت موضوع به شورای امنیت ارجاع داده میشود و این شورا میبایست در خصوص قطعنامهای برای تداوم لغو تحریمها رأیگیری کند.
۳- ایران بهتر است برای تعیین ۶۰ روز ضرب الاجل دوم (که زمان نسبتا زیادی است بعد از ۱۴ ماه فرصت سوزی اروپا) طی قریب به ۸۰ روز شکایت خود از نحوه اجرای برجام توسط امریکا و اروپا را به شورای امنیت برساند و اگر چه بر اساس ماده ۳۷، چنانچه قطعنامه طی ۳۰ روز مفاد قطعنامههای سابق مجددا اعمال خواهند شد، اما با این حال پرسش اساسی این است که احیای شش قطعنامه گذشته چه اثرات اقتصادی، سیاسی و روانی و تجاری بر کشور به همراه خواهد آورد که اکنون برجام و رفتارهای ضدایرانی امریکا-اروپا بر سر ایران نیاورده است؟ بدون تردید هزینههای ناشی از زنده نگه داشتن برجام با فرصت دهیهای متعدد به اروپا و ایجاد تلقی برای مقامات غرب دراین باره، بیشتر از هزینههای قطعنامههای سابق نخواهد بود آنهم در شرایطی که کشور طی یک سال گذشته سقف بیکاری، تورم وگرانی را تجربه کرده است و احیای قطعنامههای سابق نمیتواند وضع را از بدتر کند، اما تعلیق صنایع مختلف کشور، افکار عمومی و اقتصاد و معیشت مردم میتواند آثار بسیار زیان بارتری به همراه داشته باشد.
نکته حیاتی آن است که برخلاف قبل از تصویب برجام، «چماق» امریکا-اروپا که اوج آن را باید در صدور قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران مشاهده کرد، اهمیت و قدرت اثرگذاری روانی-اقتصادی خود را از دست داده است و چنانچه با این ذهنیت با مکانیسم ماشه نیز برخورد شود، اروپا و امریکا قائل به تغییر تلقی و تغییر رفتار خود نسبت به ایران خواهند بود.