سرويس دانشگاه جوان آنلاين: تمام مشکلات تحصیلمان یک طرف، انواع و اقسام استادانی که داشتیم و نمیدانستم در کجای دلم جایشان بدهم طرف دیگر. نه اینکه همه بد بودند، نه! اما انگار کلکسیونی از اساتید مخصوص تحصیل در ارتفاعات، در این مهد دانش مستقر در کوهها جمع شده بودند! استادی که برای سرپوش گذاشتن بر ضعف علمیاش دانشجو را دنبال نخود سیاه میفرستاد، دانشجوی ترم اولی هم که ذهنیتی از دانشگاه و شیوه درست تدریسِ دانشگاهی ندارد یک ترمِ تمام ملیجک کمسوادی استاد میشد. استاد آچار فرانسهای که تدریس هر درس بیاستادی را تقبل میکرد. استادی که دانشجو را مجبور به خرید کتابی که نویسندهاش خودش بود میکرد و دستگاه پوز هم در کیفش داشت! استاد همیشه خستهای که معلوم بود استعدادش در جایی کشته شده و با دیکته گفتن و اجبار دانشجو به رونویسی قوه تفکر و خلاقیت دانشجو را هم میکشت. استادی که با دریافت کارت هدیه دانشجو پاس میکرد. استادی که کارهای پژوهشی خودش را در قبال دادن نمره بر دوش دانشجویان میگذاشت.
و، اما استادان بیست سؤالی: روش کار این اساتید بدین صورت بود که ابتدای ترم ۲۰ سؤال به دانشجویان میدادند و آخر ترم هم از همان ۲۰ سؤال امتحان میگرفتند، اما نمیدانم چرا انتهای ترم از ۳۰ دانشجو ۱۰ نفر میافتادند، پنج نفر با ۱۴ و ۱۵ پاس میشدند و بعضی نورچشمیها نمره ۱۷ تا ۲۰، در حالی که با این شیوه همه باید نمره الف میگرفتند!
استادان بیتوجه به تلاش دانشجو و بیتوجه به اینکه پایاننامه حاصل تلاش خود دانشجوست یا خریداری شده، صرفاً برای نمره دادن در جلسات دفاع حضور پیدا میکردند.
استادان سارق مقالههای علمی: کار این اساتید به گونهای بود که یا مقالههای سایر اساتید را سرقت میکردند یا به دانشجوها رحم نمیکردند و در بهترین حالت دانشجو را مجبور میکردند که نام اول پژوهشگر را به نام استاد مزین کند و در این وضعیت کسی جرئت تجسس برای کشف ماجرا را نداشت!
و البته از حق نگذریم، استادان انگشتشمار خوبی هم بودند که بیتوقع، صبورانه و متعهدانه کارشان را انجام میدادند و اگر آنها نبودند ذرهای اشتیاق برای تحصیل نمیماند.