سرویس اندیشه جوان آنلاین: درخصوص ماهیت هویت ملی و عناصر سازنده آن دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. یک دیدگاه تأکید خود را در تعریف هویت ملی بر مرزهای جغرافیایی قرار میدهد؛ دیدگاه دیگر به اشتراکات زبانشناختی در تعیین محدوده هویت ملی اهمیت میدهد. نگرش تاریخی، عنصر هویتساز ملی را برساخته تاریخ مشترک یک قوم و سرگذشتی که بر آنها رفته است میداند. نگرشهای مدرنتر نیز که منبعث از تفکر «دولت- ملت» هستند، هویت ملی را ذیل هویتِ سیاسی یک دولت با محدوده قوانین مشخص که تحت حاکمیت مستقل است، قرار میدهند. در این میان نگرش دیگری نیز بسیار پررنگ است که مفهوم «هویت ملی» را از دریچه فرهنگ نظاره میکند و آن را خصوصاً در جامعهای مانند ایران، معرفِ ماهیت هویت ایرانیان برمیشمرد.
مفهوم هویت ملی در نگاه امام و رهبری
از نظر لغوی، مفهوم هویت ملی، با مفهوم nation در زبان لاتین اشتراک معنایی دارد؛ از همین رو نظریههای مختلف درخصوص مؤلفههای هویتساز ملی با مطالعات و نظرات مطرح شده ذیل این واژه تطبیق داده میشوند.
تأمل در نگرش امام (ره) و رهبر معظم انقلاب، چنین مینمایاند که ایشان، مفهوم «ملت» را به عنوان یک واقعیت متعارف و شناختهشده در ادبیات جهانی به رسمیت میشناسند و از همین رو، نه تنها حاکمیت انقلاب اسلامی را نمیتوان پایان دوره ملیگرایی دانست بلکه مفهوم ملت و ملیت هیچگاه قبل از انقلاب به اندازهای که رهبران انقلاب اسلامی آن را مورد استفاده قرار دادند، مهم واقع نشده بود. آنچه در پیچ تاریخی و محتوایی انقلاب صورت گرفت، نه اساس مفهوم ملیت بلکه تغییر جایگاه و اولویتهای عناصر سازنده هویت ملی بود.
ایشان در همین راستا میفرمایند: «یکی از کارهای بزرگ انقلاب اسلامی همین است که یک هویتی برای ملت تعریف کرد و بر آن پافشاری کرد؛ منافع ملی را براساس آن استخراج کرد و استنباط کرد و ترسیم کرد و تصدیق کرد و دنبال کرد.»
بنیانگذار انقلاب به صورت قاطع تعبیر ملیت ایرانی و بهرهگیری از آن را با این قید که از اسلام جدا نشود مورد تأکید قرار میدهند: «ما ملیت را در سایه تعالیم اسلام قبول داریم. ملت، ملتِ ایران است. برای ملت ایران هم، همه جور فداکاری میکنیم. اما در سایه اسلام است. نه اینکه همهاش ملیت و گبریت. ملیت حدودش اسلام است.»
از این روست که در اندیشه امام و رهبری ملیگرایی به معنای ناسیونالیسم افراطی که در شبهغربزدگان دوران قاجار و پهلوی به وفور یافت میشد، پذیرفته نیست و اساساً ایدئولوژیهای ناسیونالیستی موجود را دارای تأکید خشک و صرف بر جنبه مادی و طبیعی این مفهوم میدانند که نه تنها نهایتاً سبب تقرب جامعه به یکدیگر نمیشود بلکه تدریجاً انسانها را مقابل یکدیگر قرار خواهد داد. همانطور که در قرآن کریم نیز علل طبیعی و نژادی در تعریف ملت عملاً فاقد کارایی هستند و به تصریح قرآن صرف خلقت انسان در قالب نژاد و جنسیتها متفاوت ایجاد شناخت است، نه گروه گروه شدن و افتراق: «یاایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا» (حجرات ۱۳).
به تبع این رویکرد، عناصر هویتساز نیز از نگاه رهبران انقلاب بیشتر مؤلفههای فرهنگی هستند. در تعریف رهبر انقلاب مفهوم هویت ملی اینگونه تعریف میشود: «هویت ملی هر ملت، مجموعه فرهنگها و باورها و خواستها و آرزوها و رفتارهای اوست.» این تعریف، واژه هویت را همارز واژه فرهنگ قرار میدهد و نشان از اهمیت مؤلفه فرهنگی هویت ملی دارد.
رهبر انقلاب با اشاره به سه عنصر اصلی اسلامی بودن، عمق تاریخی و انقلابی بودن، تعریف بیشتری از هویت ملی ارائه میدهند: «خب میگوییم هویت ملت ایران؛ این هویت چیست؟ هویت ملی ما چهجوری تعریف میشود؟ ما ملتی هستیم مسلمان، ریشهدار در تاریخ و انقلابی؛ این هویت ما است. مسلمانی ما، عمق تاریخی ما و انقلابی بودن ما سه عنصر اصلی است که هویت ملت ما را تشکیل میدهد. این سه را نباید از نظر دور بداریم.»
اهمیت این هویت جمعی به گونهای است که هر اقدامی در سیاستگذاری کلان حتی پیش از منفعتسنجی ابتدا باید با این هویت ملی تطبیق داده شود و چه بسا سیاستی ظاهراً در لباس منافع ملی خود را موجه جلوه کند، اما ضدیت آن با هویت ملی باعث شود این سیاست مورد قبول نباشد. به گفته رهبر انقلاب: «هر آن چیزی که با این هویت در تعارض باشد، منافع ملی نیست، ولو ما تصور کنیم که این یک سودی است برای ملت یا منفعتی است برای ملت؛ نه، هرچه با اسلام ما، با انقلاب ما، با گذشته و سابقه تاریخی دیرینه ما، معارضه داشته باشد، جزو منافع ملی بهحساب نمیآید.»
عناصر طبیعی هویتساز
از آنجا که مهمترین عنصر مادی تشکیلدهنده هویت، موقعیت و جغرافیای زیستی ساکنان آن است، لذا میتوان در میان مؤلفههای غیرفرهنگی مؤثر در هویت، اولویت را به آن داد. طرفه آنجاست که این عنصر گرچه در حوزه هویتسازی ملی رتبه نخست را ندارد، اما به شکل افراطگونه نیز در ادبیات رهبران انقلاب طرد نیز نمیشود. بلکه تا حدودی به عنوان عنصر مقوم هویت تأیید نیز شده است. در همین زمینه امام خمینی (ره) وطندوستی را موضوعی غیرقابل تردید برمیشمرند و میفرمایند: «حب وطن، حب اهل وطن و حفظ و حدود کشور، مسئلهای است که در آن حرفی نیست.» البته بهزعم ایشان بعد ایرانیت از حیث هویتسازی قابل مقایسه با فرهنگ حاکم بر کشور (فرهنگ اسلامی) نیست. از نظر ایشان «اسلامی بودن، بیش از ایرانی بودن بین افراد ملت ایران روابط مستحکم برقرار کرده است.»
در سیاستگذاری کلان رهبر معظم انقلاب در اسناد بالادستی نیز میتوان نمونههای اهمیت ایشان به مفهوم ایران به مثابه وطن را در مرتبه پس از اسلامیت به عنوان عنصر هویتبخش مشاهده نمود. از جمله افزودن قید «ایرانی» به سند چشمانداز الگوی پیشرفت اسلامی که اخیراً تدوین شده است، نشان میدهد در کنار اسلامیت، آنچه به عنوان فصل مشترک ملت در احساس هویت و شکلگیری حس تلاش برای پیشرفت آینده ضروریالذکر است، مفهوم ایرانیت ملت است.
البته مجدداً باید این امر مورد تأکید قرار گیرد مفهوم ایرانی بودن تنها به عنوان عنصر معین و یاریگر اسلامیت برای شکلگیری هویت جمعی قابل پذیرش است و چه بسا آنجا که «ایرانیت» خود را مستقلاً به عنوان هویت ملی تعریف نموده و مقابل اسلامیت بایستد، نه تنها کاربرد مؤثری در تقویت هویت ملی نخواهد داشت، بلکه به تجربه تاریخ (خاصه دوران معاصر قبل انقلاب) میتواند عاملی برای جداسازی و تفرق ملی باشد. چنانچه امام خمینی (ره) نیز در تعریف علاقه به ایران، ملیگرایی صحیح را فاقد این حس تقابل میدانند: «ملی به معنای صحیحش، نه آنچه امروز مقابل اسلام عرض اندام میکند.»
سابقه تاریخی مشترک نیز از جمله مواردی است که برخی میکوشند، تمام هویت ملی را بر مبنای آن عرضه نمایند. نمونهای از تأکید بر این تاریخ مشترک به گونه افراطی را شاید بتوان در ناسیونالیسم باستانگرای دوران پهلوی مشاهده کرد که تمام عناصر فرهنگی را به کنار گذاشته و صرفاً میکوشید بر مبنای گذشته تاریخی ملت ایران، عنصری برای وحدت در هویت جمعی بسازد.
گذشته از این رویکرد افراطی، اگر تاریخ ایران در کنار فرهنگ ایرانی بتواند همراستا قرار گیرد در نگاه امام و رهبری بهرهگیری از آن به منظور تقویت هویت ملی میتواند مؤثر باشد. از همین رو رهبر انقلاب چندین مرتبه به تاریخ ایران پس از اسلام که همگرایی بیشتری با عناصر معنوی هویت برقرار میکند تأکید نموده و به منظور هویتسازی تأکید داشتند: «به تاریخ ایران پس از اسلام بیشتر توجه شود.»
عناصر فرهنگی
آنچه تا کنون ذکر شد، مؤلفههای طبیعی هویتساز بود، اما چنانچه بیان شد، تأکید اصلی بر فرهنگ است. به فرموده ایشان: «فرهنگ هویت یک ملت است. ارزشهای فرهنگی روح و معنای حقیقی یک ملّت است.»
یکی از این عناصر فرهنگی زیان و اشتراک زبانی است. تأکید بر «زبان» به عنوان یکی از عناصر فرهنگی هویت ملی، موضوعی حائز اهمیت است؛ چراکه در گفتمان رهبران انقلاب اسلامی ابزار انتقال پیام و محتوای فرهنگی انقلاب، عمدتاً با بهکارگیری زبان فارسی نشر و انتقال مییابد.
شهید مطهری در تمجید از ضرورت حفظ زبان برای حفظ هویت ملی در تعبیر مهمی میفرماید: «هر فرهنگ و تمدنی اگر بخواهد زنده بماند، باید زبانش زنده بماند. اگر زبانش مُرد خودش مرده است.» از همینجا میتوان نتیجه گرفت نقش زبان به عنوان یک عنصر فرهنگی در تمدنبخشی تا چه اندازه حائز اهمیت است و چرا رهبران انقلاب بر ماهیت این زبان بسیار تأکید میورزند.
حضرت امام (ره) فاصله گرفتن از زبان بیگانه و پرداختن به زبان فارسی را مایه استقلال برشمرده و میفرمایند: «ما تا خودمان را پیدا نکنیم، لغت خودمان را استعمال نکنیم، تا نویسندگان ما از این دام بیرون نروند، گویندگان ما از این دام بیرون نروند، کتابهای ما تطهیر نشود، خیابانهای ما اسمائش تغییر نکند، اجناس ما را اسم کذایی روی آن نگذارند، دواها را خودشان درست میکنند، و اسم فرنگی روی آن میگذارند- تا ما خودمان را پیدا نکنیم و مغزهایمان عوض نشود، نمیتوانیم مستقل بشویم. در هیچچیز نمیتوانیم مستقل بشویم.» در همین سخنرانی حضرت امام (ره) البته ضمن تأکیدشان بر زبان فارسی به عنوان عنصر هویتساز و تسهیلگر در استقلال، به زبان عربی به عنوان زبان دین اسلامی نیز به عنوان یک ملازم زبان فارسی در این هویتبخشی اشاره میکنند، نه غیریتی که زبان فارسی در مقابل آن خود را مطرح نماید: «(البته) نگویید که لغت عربی هم از ما نیست. لغت عربی از ماست؛ لغت عربی لغت اسلام است؛ اسلام از همه است؛ آنکه از ما نیست این ایسمهایی است که ما را به گرفتاری انداخته.»
رهبر انقلاب نیز بسیار بر زبان فارسی به عنوان مؤلفه تمدنسازی و هویتسازی تأکید میکنند و در عباراتی زبان فارسی را تحت عنوان «یکی از ارکان هویت ملی» و در جای دیگر «رمز هویت ملی» دانستهاند.
مهمترین عنصر هویتساز، اما در میان همه عوامل برسازنده هویت ایرانی، بعد اسلامیت و دینی بودن آن است که عملاً با هیچیک از دیگر ابعاد قابل مقایسه نیست. این هویت عملاً پس از انقلاب به رسمیت شناخته شد و در حالی که تا پیش از آن تلاش حکومت به سرکوب کردن آن معطوف بود، کارکرد خود را بیشتر از هر زمان در برهه انقلاب نشان داد.
رهبر انقلاب این هویت را اینگونه پس از انقلاب در مسیر بالندگی معرفی میکنند: «هویت اسلامی مردم ما و ملت ما، به برکت انقلاب اسلامی، به برکت حضور مردم در صحنه و دخالت و شراکت مردم در مسائل اساسی نظام، یک واقعیت جاافتاده است.»
امام (ره) نیز این هویت را اینگونه توصیف میکنند: «ما ملیت را در سایه تعالیم اسلام قبول داریم... ملت، ملت ایران است، برای ملت ایران هم، همهجور فداکاری میکنیم، اما در سایه اسلام است، نه اینکه همهاش ملیت و همهاش گبریت! ملیت، حدودش حدود اسلام است و اسلام هم تأیید میکند او را، ممالک اسلامی را باید حفظ کرد، دفاع از ممالک اسلامی جزو واجبات است.»
حتی امام خمینی (ره) دامنه فرهنگ هویتساز اسلامی را از محدوده ایرانیت فراتر بردند و در همین راستا مفهوم هویت اسلامی را احیا نمودند که به عنوان کلی فراتر از جزء ایرانیت این هویت است: «من امیدوارم که مسلمانان جهان در آستان قرن حاضر گرفتاریهای خود و منشأ آن را به درستی بررسی کنند و با اتحاد همهجانبه و اتکال به اسلام و در زیر پرچم پرافتخار آن از قید و بندهای استعمارگرانه رهایی یابند... چاره یا مقدمه اساسی، آن است که ملتهای مسلمان و دولتها اگر ملی هستند کوشش کنند تا وابستگی فکری خود را از غرب بزدایند و فرهنگ و اصالت خود را بیابند و فرهنگ مترقی اسلام را که الهام از روحی الهی میگیرد، بشناسند و بشناسانند.»