سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: همه ما نام پوریای ولی و تختی را بارها شنیدهایم. نامهایی آشنا که در کنار آنها صفاتی بزرگ میآید؛ صفاتی همچون جوانمردی و مردانگی. جوانمرد اسمی فارسی به معنای دارای خصلتهای نیک و پسندیده مانند بخشندگی، گذشت، دلیری و کمک به دیگران است. پهلوان واقعی کسی است که از خود بگذرد و به خاطر دیگران پا روی منیت خود بگذارد.
امروزه با واگذاری این وظیفه به ارگانهای دولتی شاید عدهای از زیر بار این مسئولیت شانه خالی میکنند، اما آیا واقعاً این روحیه بین جوانان ما تضعیف شده است؟ در قدیم شاید در شهرها و هر قریه و روستایی نام یکی دو نفر را به عنوان پهلوان میآوردند، اما این روزها هستند افرادی که شاید گمنامند، اما بزرگپهلوانان روی زمینند. چند وقت پیش داشتم با یک بچه لات محلههای پایین شهر مصاحبه میکردم؛ شخصی که همه او را با عنوان قلدری بیشتر میشناختند، اما در باطنش دنیایی از کمک به افراد ضعیف و ناتوان مخفی بود.
حتماً همه یادمان میآید زلزله کرمانشاه را که یکشبه سیل جمعیت برای خدمترسانی به آنجا سرازیر شد. البته بودند افرادی که در منزل نشستند و با دیدن این اتفاقات هیچ تکانی نخوردند، اما اکثر افراد جامعه حتی اگر نمیتوانستند کمکی کنند سعی میکردند دستها را بالا برده و دعا کنند و با نشان دادن اندوه خود اعلام همدردی کنند. پیرزن روستایی که داراییاش نان خشک خانهاش بود، آن را میآورد تا برسد به دست آسیبدیدگان زلزله.
در ابتدای امسال حادثه سیل خوزستان را همه خوب به یاد میآوریم. تقویت روحیه جوانمردی یعنی اینکه آن زلزلهزدگانی که هنوز خانه و زندگی آنچنانی ندارند، داوطلب میشوند برای کمک به سیلزدگان! روحیه جوانمردی یعنی آن پیرزنی که خانهاش را آب برده و حتی جای خانهاش را دقیق نمیداند، اما لیوان آب به دست میخواهد خدمتی کند به جهادگران و آسیبدیدگان! قضاوت با شما! آن روزها در شهر که میگفتیم پهلوان میخواهیم، نام یکی دو نفر را میآوردند، اما امروز دیگر نام آنها نیست بلکه آثار و اعمال جوانمردانه آنان را باید شمرد که تعداد آنها اینقدر فراوان است که دیگر نامآور نیستند.
البته فراموش نکنیم جوانمردان هشت سال دفاع مقدس را که از خون خود گذشتند تا امروز ما آزادانه زندگی کنیم. جوانمردی فارغ از جنسیت است. به یاد بیاوریم پیرزنی را که سه فرزند خود را در راه اسلام داده و میگوید: «ای کاش فرزند دیگری هم داشتم.» خودش را تمام و کمال وقف میکند. خانهاش را برای پخت نان و تمام داراییاش را میگذارد و... امروز ما اینها را با عنوان جوانمردی نمیخوانیم، اما اینان همان جوانمردان خاموشند. خوشنامان گمنامی که در اوج گمنامی کارهای بزرگی میکنند.
درست است که روحیه شهرنشینی شاید قدری غبار غفلت را بر مهربانی و ازخودگذشتگی پراکنده است و همه ما فکر میکنیم که دیگر پهلوان و جوانمردی نداریم، اما این روحیه با تشعشعات پر زرق و برق خود حتی آن غبار را زدوده و در یک اتفاق غیرمنتظره و عجیب بر این غبارها غلبه میکند و عرض اندامی کرده و میگوید که هنوز من زندهام.
ما مبارزه با ظلم و ستم را قانونی کردیم، اما باز افرادی را میبینیم که هنوز دردشان میآید وقتی میبینند جوانی گوشه خیابان بیکار است، پس زمین و زمان را زیر و رو میکنند برای پیدا کردن کار برای او. دردشان میآید وقتی میبینند گوشه لبان جوانی سیگار است، پس او را امر و نهی میکنند. بگذریم از جوانانی که از این فتوتها ناراحت میشوند و فکر میکنند قصد فضولی است نه کمک. هستند افرادی که دردشان میآید وقتی میبینند کودکان یمن و غزه و... در آن سوی دنیا مورد ستمند.
بهتر است این روحیه را روزبهروز عمومیتر کنیم و در بین افراد جامعه گسترش دهیم تا به جای یکی، دو پهلوان، میلیونها پهلوان داشته باشیم. آن وقت است که آمار جرم و بزهکاری خود به خود کاسته میشود. آن وقت ارگانهای مجری قانون به جای گرفتن مجرم، به تربیت و تقویت روحیه جوانمردی خواهند پرداخت که به نظر میرسد بدون مشارکت شهروندان حفظ امنیت اجتماعی واقعاً بهسختی میسر است. آن وقت همه در کنار هم زندگی سرشار از امید را داشته و دیگر حتی قشر ضعیف جامعه نیز با امید به این جوانمردان ترسی از آیندهشان نخواهند داشت.