کد خبر: 956669
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۳:۳۰
حاشیه‌ای بر انتشار یک پژوهش درباره تسخیر لانه جاسوسی امریکا
دکتر غلامرضا خواجه‌سروی
سرويس تاريخ جوان آنلاين: پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، جریان‌های سیاسی اعم از لیبرال‌ها و التقاطی‌های راستگرا، به دلیل تعلقی که به غرب داشتند و از آن رو که هرگونه اقدامی علیه غرب را گناهی نابخشودنی می‌پنداشتند، نمی‌توانستند چنین اقدامی را بربتابند. در نتیجه با «پیرو خط شیطان» نامیدن دانشجویان تصرف‌کننده سفارت و محکوم کردن اقدام آنان، نارضایتی خود را از این عمل نشان دادند. در عین حال، بخشی از طیف تندرو اصطلاحاً متمایل به چپ نیرو‌های مذهبی که این اقدام را انجام داد و در آن زمان حامی جدی آن بود، به گونه‌ای عمل نمود که جامعه چنین برداشتی کرد که این اقدام، با هماهنگی قبلی رهبر فقید انقلاب اسلامی صورت گرفته است.

طی سال‌های اخیر و خصوصاً از سال ۱۳۷۷ تا امروز طیف چپگرای تصرف‌کنندگان سفارت که اتفاقاً از ایدئولوگ‌های دولت و مجلس دوره دوم خرداد نیز بودند، تصرف سفارت را اشتباه خوانده، ندامت خود را از این اقدام به زبان‌های مختلف اعلام و تلاش کردند با نزدیکی هر چه بیشتر فکری و عملی به غرب و پذیرش و وارد کردن ارزش‌های غربی به داخل جامعه ایرانی، از اقدامات قبلی خود فاصله بگیرند. در این مسیر توجیه «مطلوبیت تغییر بر مبنای زمان و مکان» به تدریج عمومیت یافت و بیان شد که این عمل، متناسب با شرایط آغاز انقلاب بوده و اکنون رابطه با امریکا مشکلی ندارد. جالب اینکه موضع ثانوی این طیف ـ. که پس از دو دهه اعلام می‌شد ـ. به طور خودآگاه یا ناخودآگاه یادآور موضع قدیمی و همیشگی لیبرال‌ها بود که در سال ۱۳۶۸ و بعد از آن، اقدام دانشجویان را تقبیح کرده بودند.

در این میان، اما واقع‌بینانه‌ترین گام را رهبر فقید انقلاب اسلامی برداشتند. ایشان پس از تأملی در موضوع، اقدام دانشجویان را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول و «انقلاب دوم» نامیدند و بر حمایت خود از تسخیر سفارت اصرار ورزیدند. در ادامه نیز این بحران را تا پایان اداره کرده، در موقع مقتضی توسط مجلس تازه‌تأسیس شورای اسلامی بدان پایان دادند. برخی سیاسیون قدیمی و وابسته به طیف‌های لیبرال یا لیبرال‌مذهبی با خاتمه یافتن بحران، اصرار کردند وانمود کنند که این بحران، اگرچه در ابتدا امریکا را بهت‌زده کرد و آن کشور را در موضع ضعف قرار داد، اما در نهایت به زیان کشور ما پایان یافت و تقریباً می‌توان گفت که در سال‌های اخیر، چنان بر این موضع اصرار شده که به تدریج به باوری عام تبدیل شده است.

این در حالی است که واقعیت به صورتی دیگر بود؛ انقلاب اسلامی ایران اهدافی داشت که باید به آن‌ها دست می‌یافت. یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی ایران، استکبارستیزی بود و مبارزه با ابرقدرتی زورگو و عصیانگر مانند امریکا و تلاش برای تحقیر و تخریب هیبت چنین قدرت‌هایی در سطح منطقه و جهان، از مصادیق این استکبارستیزی بود و گروگانگیری این فرصت طلایی را در اختیار جمهوری اسلامی قرار داد تا یکی از برنامه‌های خود را عملی سازد؛ هر چند به طور طبیعی، هر اقدامی هزینه‌ای هم دارد.

حضرت امام (ره) توانست با مدیریت بحران گروگانگیری، امریکا را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی تحقیر کند، هیبت ترسناک این کشور را بشکند و به ملت‌ها و دولت‌ها جرئت دهد که احساس شخصیت و در سال‌های بعد بتوانند علیه امریکا اقدام کنند. این مسئله دستاورد کوچک و اندکی نیست و شاید نتوان ارزش مادی برای آن در نظر گرفت یا هماوردی مادی برای آن یافت. طرفه اینکه تمامی مقامات صاحب‌نظر امریکایی درگیر در بحران هم به این نکته اعتراف کرده و معتقد شده‌اند که گرچه توانسته‌اند از رهگذر اقدامات بعدی، برخی خسارات مالی و جانی را بر ایران وارد کنند، اما پرستیژ بین‌المللی خود را به تدریج و در پی این واقعه در مخاطره دیده‌اند و این در حالی است که امریکا با استراتژی «ایجاد ترس توسط هیبت بین‌المللی خود» سال‌ها بر جهان حکومت کرده بود و شکستن این هیبت به عنوان نتیجه تسخیر سفارت امریکا به دست دانشجویان، دستاورد بزرگی برای انقلاب اسلامی ایران بود. این کتاب تلاش کرده است با محور قرار دادن مواضع و بیانات امام خمینی (ره) به صورت مختصر و با قلمی ساده و روان ماجرای تسخیر لانه جاسوسی را تحلیل کند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار