سرویس تاریخ جوان آنلاین: پس از به پایان رسیدن یک جنگ نمیتوان تاریخ آن را نوشت. طرف بازنده هیچ کس را ندارد که درباره آن سخن بگوید. مورخانی که در طرف پیروز جای گرفتهاند، در قید و بند سالها تبلیغات جنگی قرار دارند که به سیاه نمایی چهره دشمن پرداختهاند و در عین حال جنایات پیروزمندان را به شکلی حق به جانب توجیه کردهاند. مردم میخواهند از پیروزی خود لذت ببرند و احساس خوبی نسبت به آن داشته باشند نه آنکه بفهمند با در نظر گرفتن دستورکارهای پنهان رهبران خودشان، آیا طرف آنها مسئول جنگ بوده یا اجتناب از جنگ امکان پذیر بوده یا نه.
همچنین مورخان در مضیقه در دسترس نبودن اطلاعات قرار دارند. برای پنهان کردن اشتباه ها، فسادها و جنایت ها، دولتها اسناد خود را چندین دهه محرمانه نگه میدارند. خاطرات مکتوب شرکت کنندگان درجنگ هنوز به رشته تحریر در نیامدهاند. خاطرهها فراموش شده یا از ترس تلافی جویی کتمان میشوند. یافتن مکان شاهدین به خصوص کسانی که در جبهه بازنده قرار دارند و متقاعد کردن آنها به پاسخ دادن به سئوالات کاری پر هزینه و زمان بر است. هر روایتی که «روایت شادمانه» را به چالش بکشد مستلزم کند وکاو در حجم زیادی از اسناد و مدارک دولتی، مصاحبه ها، نامه ها، خاطرات مکتوب و خاطرات شفاهی است و حتی اینها نیز کافی نخواهد بود.
در مورد تاریخ جنگ جهانی دوم در اروپا این اسناد میتوانند از نیوزیلند و استرالیا تا کانادا و آمریکا و در سراسر بریتانیا و اروپا تا روسیه پراکنده باشند. مورخی که در پی حقیقت باشد، باید رنج سالهای طولانی تحقیقات طاقت فرسا را به جان بخرد و به منظور ارائه تصویری صادقانه از آنچه که رخ داده، با ذکاوت شواهدی را که از آنها پرده برداشته در کنار یکدیگر قرار دهد. حقیقت همیشه با تبلیغات جنگی طرف پیروز تفاوت فاحشی دارد.
همانطور که اخیرا گزارش کردهام، هنری المر بارنز اولین مورخ آمریکایی بود که تاریخچهای مبتنی بر منابع اولیه دست اول را از جنگ جهانی اول ارائه کرد. روایت صادقانه او با تبلیغات جنگی که در کتابش به آنها اشاره کرده به شدت تفاوت داشت.
به ندرت پیش میآید که از حقیقت استقبال شود. بدون شک دیوید ایروینگ بهترین مورخ بخش اروپایی جنگ جهانی دوم است؛ کسی که به بهترین شکل ممکن فهمیده است که به چالش کشیدن افسانهها بدون مجازات باقی نمیماند. با این حال ایروینگ از خود استقامت نشان داد. اگر میخواهید از دروغهای مربوط به جنگ جهانی دوم که هنوز هم مسیر فاجعه بار ما را هدایت میکنند رها شوید، تنها کاری که لازم است انجام دهید مطالعه دو کتاب دیوید ایروینگ است: «جنگ هیتلر» و جلد اول از بیوگرافی او از چرچیل «جنگ چرچیل: نبرد بر سر قدرت».
ایروینگ مورخی است که چندین دهه را صرف دنبال کردن خاطرات مکتوب، بازماندگان و تقاضا برای انتشار اسناد رسمی کرده است. او مورخی است که خاطرات رومل و خاطرات گوبلز را پیدا کرد؛ مورخی که به آرشیوهای شوروی راه پیدا کرد و از این قبیل. او به نسبت مجموع مورخان دیگر، با واقعیت واقعی تری در مورد جنگ جهانی دوم آشناست. مورخ نظامی مشهور بریتانیایی سر جان کیگان در ضمیمه ادبیات تایمز نوشت: «در میان انبوه ادبیات مربوط به جنگ جهانی دوم دو کتاب هستند که یک سر و گردن بالاتر قرار دارند: «نبرد بر سر اروپا»ی چستر ویلموت منتشر شده در سال ۱۹۵۲ و «جنگ هیتلر» دیوید ایروینگ.
با وجود انبوه تمجید و تکریمهایی از این دست، امروز سیاه نمایی چهره ایروینگ همچنان ادامه دارد و خودش مجبور به انتشار کتاب هایش است.
من از بازگو کردن داستان اینکه چگونه چنین شده پرهیز میکنم، اما بله، همانطور که حدسش را میزنید پای صهیونیستها در کار است. شما به سادگی نمیتوانید حرفی بزنید که تصویر تبلیغات زده آنها را از تاریخ تغییر دهد.
خود ایروینگ در مورد نظرات و دیدگاهها فردی بسیار کم توجه است. او فقط واقعیات را از مدارک رسمی، روایتهای ثبت شده، نامهها و مصاحبهها استخراج میکند.
جنگ جهانی دوم جنگ چرچیل بود نه جنگ هیتلر؛ ایروینگ واقعیات مستندی را ارائه میکند که از دل آنها خواننده نمیتواند از این نتیجه گیری اجتناب کند. چرچیل به جنگی دست یافت که مشتاق آن بود، چرا که معاهده ورسای که حاکمیت آلمان بر بخشهایی از خاک خود را محروم کرده و تحقیر ناعادلانه و غیرمسئولانهای را بر آلمان تحمیل کرده بود.
هیتلر و آلمان ناسیونالیست سوسیالیست (کلمه نازی مخفف «حزب کارگران ناسیونالیست سوسیالیست آلمان» است) مواردی هستند که مورد بیشترین سیاه نمایی در تاریخ واقع شدهاند. هر کسی که هر گونه خوبی در هیتلر یا آلمان پیدا کند بلافاصله سیاه نمایی میشود. چنین کسی فارغ از اینکه واقعیات چه میگویند، به یک مطرود تبدیل میشود. ایروینگ از این مسئله کاملا آگاه است. در نتیجه هر بار که از دل روایت مبتنی بر واقعیت او از هیتلر شخصی بروز میکند که با تصویر سیاه نمایی شده از او تفاوت زیادی دارد، ایروینگ بلافاصله مطالبی منفی را نیز درباره هیتلر مطرح میکند.
به همین ترتیب در مورد وینستون چرچیل است. هر بار که روایت مبتنی بر واقعیت ایروینگ شخصی را نشان میدهد که به کلی با یک نماد پرستش شده تفاوت دارد، ایروینگ اندکی مطالب تحسین آمیز را نیز درباره او پیش میکشد.
این کاری است که یک مورخ مجبور است برای نجات روایت حقیقت انجام دهد.
این دو کتاب در مجموع ۱۶۶۳ صفحه دارند و دو جلد دیگر زندگینامه چرچیل هم در ادامه آنها وجود دارد. به نظر میرسد که این اطلاعات تاریخی مستند به «سوراخ حافظه» سپرده میشود، چرا که نه با حق به جانبی غرب و نه با روایت مورخان درباری همخوانی ندارند. اطلاع یافتن از واقعیتها کار بسیار پر هزینهای است. اما مورخان اندک اندک شروع به افزودن اطلاعاتی که ایروینگ پرده از آنها برداشته درروایتهای خود هستند. هرچند که یک مورخ شجاع باید او را تحسین و تمجید کند، اما آنها میتوانند به یافتههای او استناد نیز کنند و به آنها ارجاع دهند.
حیرت انگیز است که قدرت صهیونیستها تا چه اندازه از هولوکاست گرفته شده است. نورمن فینکلشتاین آن را «صنعت هولوکاست» مینامد. شواهد سادهای وجود دارد که یهودیان نیز در کنار بسیاری افراد دیگر رنج کشیدهاند، اما صهیونیستها اصرار دارند که این تجربهای منحصر به فرد و محدود به یهودیان بوده است.
ایروینگ در مقدمه کتاب خود جنگ هیتلر گزارش میکند که با وجود فروش گسترده این کتاب، تحسین و تمجیدهای اولیه از سوی مورخان ورزیده و این واقعیت که در فضاهای آکادمیک نظامی از ساندهرست گرفته تا وست پوینت خواندن این کتاب الزامی شده بود، «اراذل و اوباش به خانهام آسیب زدند، خانوادهام را به وحشت انداختند، نامم را لکه دار کردند، به دفاتر ناشرانم بمب آتشزا پرتاب کردند و اتریش کوچک و دمکراتیک خودم را دستگیر و اخراج کرد که عملی غیر قانونی بود. حکم دادگاههای آنها مستند به شکایتهای دانشگاهیان ناراضی و شهروندان متنفذ (صهیونیست ها) بود. در سالهای بعدتر (۱۹۹۲) مرا از کانادا اخراج کردند و مانع از ورود من به استرالیا، نیوزیلند، ایتالیا، آفریقای جنوبی و چند کشور متمدن دیگر در گوشه و کنار جهان شدند. در سطح بین المللی گروههای ناراضی نامههایی را به کتابفروشیها ارسال کردند و خواستار برداشته شدن این کتاب از قفسه هایشان شدند.»
چه آزادی اندیشه و حقیقتی در جهان غرب وجود دارد! هیچ چیز به اندازه اندیشه آزاد، آزادی بیان و حقیقت در غرب کوچک قلمداد نمیشود. در غرب به منظور پیش بردن دستورکارهای گروههای حاکم صاحب منافع، توضیحات و روایتها تحت کنترل قرار دارند. همانطور که دیوید ایروینگ شخصا تجربه کرده است، وای به حال کسی که پای در این راه بگذارد!
نویسنده: پل کریگ رابرتز (PAUL CRAIG ROBERTS) اقتصاددان و نویسنده آمریکایی
منبع: http://www.unz.com/proberts/the-lies-about-world-war-ii/