سرویس زنان جوان آنلاین: این روزها نوع پوشش بانوان سرزمینم و دسترسی برابر آنها به امکانات اجتماعی مثل حضور در ورزشگاهها به نماد آزادیهای مدنی در کشور تبدیل شده است. از طرفی مخالفان آزادی حجاب با عناوین مختلف، برگهای برنده در برتری اعتقاد و رفتار خود رو میکنند، اما همزمانی این بکش نکشهای زنانه که اتفاقاً در اتاق فکرهای مردانه طرحریزی میشوند با سالروز تولد ملکه ریاضی جهان بانو مریم میرزاخانی توجهم را به مسئلهای جلب کرد و انتشار گزارش زندگی و مرگ او که از جادههای ایران تا استنفورد تعقیبش کرد، در کنار زندگی یک زن رقصنده امریکایی در بیبیسی برای نوشتن این مطلب مصممترم کرد. یادم است قبلاً که ما درگیر کنکور و انتخاب رشته بودیم هم مسئله تبعیض بین دختران و پسران دغدغه عدهای بود، اما شکلش فرق میکرد. مثلاً تبعیضشماران آن موقع به اینکه تحصیل دختران در رشتههایی مثل مهندسی معدن یا گرایش قدرت مهندسی برق محدوده شده بود معترض بودند و عرصه رقابت برای تحصیل در رشتههای فنی و مهندسی را آنی و کمتر از آنی رها نمیکردند و الحق و الانصاف سهم قابل قبولی از ورودیهای این رشتهها را از آن خود میکردند یا ما هفتهها با مسئولان دانشگاه سر و کله میزدیم تا دختران عضو تیم روباتیک دانشگاه هم بتوانند بدون محدودیت زمانی و ۲۴ ساعته از باشگاه روباتیک و امکانات آن استفاده کنند و وقتی خواستهمان از طرف رئیس دانشگاه پذیرفته شد فتحالفتوح دخترانهمان را جشن گرفتیم و تقریباً یک هفته شبانهروز در کارگاه روباتیک دانشگاه در استفاده از وسایل و امکانات دلی از عزا درآوردیم تا ثابت کنیم لایق مرحمت کریمانه جناب رئیس هستیم یا موقع کنکور از سالن مطالعه یکی از کتابخانههای شرق تهران استفاده میکردیم که برای پسران شبانهروزی بود، اما دخترها باید ۸ شب سالن را ترک میکردند. اینقدر اصرار و اعتراض و جر و بحث کردیم که بالاخره دخترهای شبخوان مثل من هم توانستند تا صبح از سالن مطالعه استفاده کنند منتها با این شرط که از شب تا صبح اجازه تردد در راهروها و خروج از سالن را نداشته باشند.
اما الان خواستههای دختران سرزمینم محدود شده به نوع پوشش و حضور در ورزشگاه و اینطور به آنها القا میشود که حقوقتان اینهاست.
غافل از اینکه باید هوشیارتر عمل کنیم. این همه قشریگری «تو ذوق زننده» است. اگر هم دنبال برابری باشیم باید حواسمان باشد پسرها از سالهای ابتدایی دانشجویی و در فعالیتهای تشکلی و صنفی تا فعالیتهای تحقیقاتی بیشتر از دختران مدیریت را تمرین میکنند. این در حالی است که بخشی از مدیریت علم و بخش قابل ملاحظهتر آن تجربه است که دست دختران و زنان سرزمینم از این تجربه کوتاه است. آخر سر مدیران زن، چون تمرین نکردهاند با وجود تحصیلات و مدارک تحصیلی با نمرههای بالا مدیر نمیشوند و مردان که تا پیش از این نتوانسته بودند زنان را از عرصه رقابت حذف کنند به همین راحتی آنها را حذف میکنند. علاوه بر اینکه زنان به خاطر موقعیت شغلی متزلزلشان با هم رقیبند و تحت تأثیر ناامنی شغلی و عدم اطمینان از آینده حرفهایشان روحیه کار گروهی و جمعپذیری را هم از دست دادهاند و در عمل برای حضور مؤثر و فاخر و سطح بالا در اجتماع خلع سلاحند. زمینههای علمی و تحقیقاتی که به هیچکس وصال نمیدهد هم بماند.
حالا ممکن است انتخاب آزاد نوع پوشش یا حضور در ورزشگاه بعضی از دختران و زنان را در دورهای راضی کند، اما به نظر من این خواستهها یکجور نشانی غلط و تب است که به مرور فرومینشیند. دولتهایی که نمیتوانند اقدام مؤثرتر و ریشهایتری برای زنان انجام بدهند به پیگیری همین اقدامات اکتفا میکنند و در این زمینهها خود را کنار مردم و مردم را مقابل حکومت قرار میدهند تا علاوه بر تکمیل نمایششان این لابهلا امتیازی هم از حاکمیت بگیرند. در این میان این مردم و زنان سرزمینم هستند که بازی میخورند. از طرف دیگر قرار دادن گزارش زندگی دو زن از دو سرزمین با دو هدف متفاوت در زندگی کنار هم و نشان دادن سطح یکسان فعالیت و موفقیت آنها آن هم در خبرگزاریای مانند بیبیسی که اتفاقی اخبارش را نمیچیند، اینطور القا میکند که در غرب و در کنار آزادیهای پوششی، هم زن رقصنده هم زن دانشمند، هم زن خانهدار با حقوق شهروندی برابر و آزادیهای مدنی کنار هم زندگی میکنند. مگر در غرب زنان مدیر سیاسی با نقشهای راهبردی حضور ندارند؟ آیا در کنار نقش مادری و همسری از عهده مسئولیتهای اجتماعی خود برنمیآیند؟ رئیسجمهور کرواسی هم به عنوان یک نمونه همه چیز تمام معرفی میشود که در ایام جامجهانی اخیر به اندازه خود این تورنمنت توجهات را به خود جلب کرد. اما این سؤال را باید زنان سرزمین من پاسخ دهند که آیا شما هم جای پایتان را در ردیفهای مدیریتی و مناصب علمی و سیاسی و اجتماعی محکم کردهاید که حالا دنبال حضور در ورزشگاه هستید؟ مطمئنید نمایندگان انگشتشمار شما در هیئتهای بلندمرتبه اداره کشور اسباب نمایش سیاسی و جناحی نیستند؟
من مطمئنم مسیر فتح عرصههای کلیدی به دست زنان از سرزمین توانمندیهای فردی میگذرد نه از نوع پوشش و دسترسی برابر با مردان به صندلیهای استادیومها.