کد خبر: 951216
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۱:۴۳
سازمان موسوم به «مجاهدین خلق» یک تجربه دوسر باخت!
پس از اردیبهشت سال 1354 سازمان مجاهدین به دو جناح رقیب تقسیم شد که هر یک نشریه، تشکیلات و فعالیت‌های ویژه خود را داشتند. عملکرد‌های اصلی مجاهدین اسلامی عبارت بود از دستبرد زدن به بانکی در اصفهان، منفجر کردن اداره مهاجرت یهودیان در تهران و سازماندهی یک اعتصاب در دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) به مناسبت سالگرد اعدام بنیانگذاران سازمان.
احمدرضا صدری
سرویس تاریخ جوان آنلاین: بازخوانی تجربه سازمان موسوم به مجاهدین خلق، از سرفصل‌های شاخص تاریخ انقلاب اسلامی است. در مقالی که هم‌اینک پیش رو دارید، این موضوع مورد بازکاوی قرار گرفته است. امید آنکه مقبول افتد.

تشکیل و تکوین یک جریان

پیشینه سازمان مجاهدین خلق نیز همانند سایر سازمان‌های چریکی به اواسط دهه ۴۰ بازمی‌گردد. در حالی که فداییان خلق اکثراً از حزب توده یا مارکسیست‌های جبهه ملی بودند، مجاهدین خلق بیشتر از شاخه مذهبی آن جبهه و به‌ویژه نهضت آزادی بودند (۱) که از سال ۱۹۶۱ م. / ۱۳۴۰ ش. تحت رهبری مهدی بازرگان و آیت‌الله طالقانی قرار داشت. (۲) به نظر هدف از تشکیل نهضت آزادی ایجاد یک حلقه ارتباطی بین شیعه و افکار نوین بود، اما خشونت و تندخویی دولت در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ موجب شد برخی از اعضای جوان‌تر و مبارزتر نهضت از آن جدا شوند و به ایجاد یک گروه بحث سری دست بزنند. (۳) این افراد که بعد‌ها سازمان مجاهدین خلق را پی‌ریزی کردند، مشی مسالمت‌آمیز را قبول نداشتند و تقریباً همگی جوان و دانشجو یا فارغ‌التحصیل دانشکده‌های فنی اصفهان، شیراز، تبریز و تهران بودند که در ابتدا طی دهه ۴۰ در قالب گروه‌های کوچک شکل گرفتند. (۴) حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی در مورد نحوه شکل‌گیری سازمان می‌نویسد: «در سال ۱۳۴۴ دو تن از اعضای جبهه ملی به نام‌های محمد حنیف‌نژاد و سعید محسن و یکی از اعضای نهضت آزادی به نام عبدالرضا نیک‌بین رودسری معروف به عبدی گرد هم آمدند و سازمان را بنیان نهادند... با وجودی که سعید محسن و حنیف‌نژاد در بازجویی‌های خود از وی به نام یکی از مؤسسین سازمان نام برده‌اند، لیکن در کتاب‌ها و نوشته‌های سازمان تاکنون نام عبدالرضا نیک‌بین نه به عنوان بنیانگذار و نه به عنوان عضو سازمان ذکر نشده است و همواره از نام اصغر بدیع‌زادگان در کنار سعید محسن و حنیف‌نژاد به عنوان بنیانگذاران سازمان نام برده‌اند.» (۵)

پس از ایجاد هسته مرکزی سازمان در تهران گروه بنیانگذار هفته‌ای دو بار به‌طور منظم جلساتی را ترتیب می‌دادند و به بحث و گفت‌وگو درباره استراتژی‌ها و برنامه‌های آینده می‌پرداختند. همچنین با جوانان تماس می‌گرفتند و نفرات جدیدی را جذب می‌کردند و سلول‌های کوچکی را در شهرستان‌های قزوین، تبریز، مشهد، اصفهان و شیراز ایجاد کردند. روی قرآن، نهج‌البلاغه و سایر متون مذهبی نیز مطالعاتی انجام دادند و در زمینه تاریخ، مذهب، تئوری‌های انقلابی نظیر انقلاب‌های روسیه، چین، کوبا، الجزایر و تاریخ گذشته ایران، به‌خصوص تاریخ انقلاب مشروطه، قیام جنگل و جنبش ملی شدن صنعت نفت مطالعه کردند. کتاب‌هایی همچون «اقتصاد»، «پول برای همه»، «مزد کارگر»، «تضاد» و «درباره عمل» از آثار مائو، «دولت و انقلاب و چه باید کرد؟» نوشته لنین، «چگونه یک چریک باشیم و چگونه می‌توان کمونیست خوبی بود» اثر لیوشائوچی، «جنگ چریکی» تألیف چه‌گوارا، «دوزخیان روی زمین» اثر فرانتس فانون و دیگر کتب انقلابی را مطالعه و بررسی کردند. (۶) بدین ترتیب طی سه سال فعالیت افرادی همچون محمود عسگری‌زاده، عبدالرسول مشکین‌فام، علی میهن‌دوست، احمد رضایی، ناصر صادقی، علی باکری، بهمن بازرگانی، محمد بازرگانی، مسعود رجوی، رضا رضایی، حسین روحانی و تراب حق‌شناس به گروه پیوستند.

در سال ۱۳۴۷ در ساختار تشکیلاتی سازمان تغییرات کمی و کیفی ایجاد شد و با تدوین استراتژی عملیات مسلحانه برای توده‌ای کردن مبارزه و شکستن سد یأس و هراس از جو پلیسی تیم‌های انتشارات، لجستیک، اطلاعات و ارتباطات برای تدارک فعالیت‌های مسلحانه ایجاد شد و با حذف تیم روستایی به این نتیجه رسیدند که نبرد مسلحانه در شهر‌ها مناسب‌تر از روستاهاست. (۷) به‌علاوه سازمان برای آموزش سیاسی- نظامی با سازمان آزادی‌بخش فلسطین و بخش نظامی الفتح ارتباط برقرار کرد و در اواخر خرداد سال ۱۳۴۹ عده‌ای از مجاهدین خلق با مدارک جعلی به دوبی رفتند تا از آنجا به بیروت پرواز کنند (۸)، اما شش تن از آن‌ها به نام‌های محسن نجات‌حسینی، کاظم شفیعی‌ها، جلیل سیداحمدیان، محمد شامخی، موسی نصیراوغلی خیابانی و حسین خوشرو در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۴۹ از سوی پلیس دوبی بازداشت شدند، اما زمانی که با هواپیمای مسافربری (تاکسی‌ایر) به بندرعباس برده می‌شدند تا به ایران تحویل شوند، هواپیما توسط سه تن از اعضای سازمان به نام‌های عبدالرسول مشکین‌فام، محمدصادق سادات دربند و حسین احمدی روحانی در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۴۹ ربوده و به بغداد برده شد و بدین‌گونه سازمان توانست از چنگ ساواک بگریزد. سازمان رژیم بعث عراق را سخت زیر فشار قرار داد، چون رژیم بعث عراق نسبت به این افراد مظنون بود و آن‌ها را جاسوسان ساواک می‌پنداشت. سرانجام در پی نامه‌نگاری‌هایی که از سوی ملی‌گرا‌ها و اعضای وابسته به نهضت آزادی در ایران و اروپا با رژیم بعث عراق انجام گرفت، نامبردگان آزاد شدند و برای آموزش چریکی در پادگان سازمان آزادی‌بخش فلسطین به لبنان رفتند. (۹)
همزمان با وقایع فوق هفت تن دیگر از اعضای سازمان در مرداد سال ۱۳۴۹ از تهران به اردن رفتند و در پایگاه چریک‌های فلسطینی در آن کشور آموزش‌های نظامی و چریکی دیدند. این هفت نفر عبارت بودند از: بدیع‌زادگان، رضا رضایی، باکری، مشکین‌فام، حق‌شناس، رجوی و محمد بازرگانی. در فروردین سال ۱۳۵۰ چهار تن از مجاهدین آموزش‌دیده با چند قبضه مسلسل سبک و مهمات به ایران بازگشتند. دو تن دیگر در مراجعت در فرودگاه بیروت هنگام بازرسی بدنی و کشف سلاح‌هایی که با خود همراه داشتند، دستگیر شدند. به‌طور کلی طی سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷، ۳۰ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق برای آموزش جنگ‌های چریکی به اردوگاه‌های نظامی سازمان آزادی‌بخش فلسطین اعزام شدند. (۱۰)

عملکرد‌ها و فعالیت‌های یک سازمان

برنامه مجاهدین خلق برای آغاز فعالیت‌های مسلحانه موکول به بازگشت تعداد بیشتری از افراد سازمان از اردوگاه‌های فلسطینی شد، ولی واقعه سیاهکل و حمله چریک‌های فدایی خلق به پاسگاه ژاندارمری در جنگل‌های گیلان مجاهدین خلق را وادار ساخت در اجرای عملیات نظامی شتاب به خرج دهند. (۱۱)
لطف‌الله میثمی از اعضای سابق سازمان در این باره می‌گوید: «حرکت فداییان در جمع مجاهدین تأثیر گذاشت. مجاهدین می‌گفتند باید تور پلیسی را بشکنیم. تا تور پلیسی نشکند هیچ استراتژی‌ای عملی نخواهد بود. به همین دلیل قیام شهری را مطرح کردند که مأموران ساواک و رجال منفور را ترور کنند و برخی اماکن را آتش بزنند.» (۱۲)
به نظر میثمی آن زمان جو عمل‌زدگی به‌قدری زیاد بود که حتی برخی از افراد سازمان می‌گفتند یک کوکتل بسازیم و پرتاب کنیم و خیلی عجله داشتند عملی انجام شود. (۱۳) بدین منظور تصمیم گرفتند تا در جریان مراسم جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در تابستان سال ۱۳۵۰ با انفجار سیستم اصلی برق سراسری و قطع و روشنایی کشور آشفتگی و اختلال ایجاد کنند. (۱۴) لذا برای تهیه تسلیحات با برخی افراد تماس گرفتند که یکی از آن‌ها شخصی به نام شاهمراد دلفانی از اعضای سابق حزب توده بود که با ناصر صادقی در سال ۱۳۴۲ در زندان آشنا شده و در زندان به خدمت ساواک درآمده بود. وی پیشنهاد ناصر صادقی را برای تهیه اسلحه به ساواک گزارش داد و بدین‌گونه ساواک توانست با زیر نظر گرفتن وی در برهه‌ای کوتاه سه خانه تیمی و ده‌ها نفر از کادر بالا و اعضای مرکزی سازمان را شناسایی و ردیابی کند و در شهریور سال ۱۳۵۰ با یورش برق‌آسا آنان را دستگیر و ضربه سنگینی بر سازمان وارد کند. به سبب ناتوانی دستگیرشدگان در بازجویی‌ها دیری نپایید شمار دستگیرشدگان از ۷۰ نفر گذشت. (۱۵) طی ماه‌های بعدی همه اعضای اولیه کادر رهبری گروه یا اعدام شدند یا در درگیری‌های خیابانی جان خود را از دست دادند، ولی گروه با وجود این تلفات سنگین به حیاتش ادامه داد و اعضای جدیدی پیدا کرد. (۱۶)

سازمان پس از بازسازی و احیا در نخستین گام اعلامیه‌ای با نام و آرم ویژه در بهمن ماه سال ۱۳۵۰ پخش کرد و به دنبال آن آهسته‌آهسته به کار‌های نظامی مانند ترور‌های فردی و انفجار‌ها در برخی از مراکز دولتی دست زد که عمده‌ترین آن‌ها عبارت بودند از:
۱ ـ. بمب‌گذاری در اداره اطلاعات مرکزی امریکا، ساختمان انجمن ایران و امریکا و ساختمان انجمن روابط فرهنگی ایران و انگلیس در تهران در ۱/۳/۱۳۵۱؛
۲ ـ. ایجاد انفجار در سر راه ماشین ژنرال پرایس، فرمانده مستشاران امریکایی در ایران در ۱۰/۳/۱۳۵۱؛
۳ ـ. انفجار ساختمان شرکت هواپیمایی پان‌امریکن در ۴/۱۱/۱۳۵۱؛
۴ ـ. ترور سرهنگ دوم لوئیز هاوکینز در ۱۲/۳/۱۳۵۲؛
۵ ـ. ترور سرتیپ زندی‌پور و راننده وی، در ۲۶/۱۲/۱۳۵۳؛
۶ ـ. ترور استوار حمزه موسوی‌پور در اردیبهشت سال ۱۳۵۴؛
۷ ـ. ترور مترجم ایرانی سفارت امریکا به نام حسن حسنان در ۱۲/۴/۱۳۵۴،
۸ ـ. ترور رضا خالقی، راننده وزارت دربار در ۱۱/۹/۱۳۵۴. (۱۷)

و برخی اقدامات دیگر که اهمیت پایین‌تری داشتند....
 
و اما فرجام یک سازمان

سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۷ در جمع‌بندی‌های استراتژیک خود به این نتیجه رسید «اسلام و به‌ویژه تشیع نقش مهمی در الهام‌بخشی توده‌ها برای پیوستن به انقلاب بازی خواهد کرد، زیرا تشیع و به‌خصوص عمل تاریخی شهادت و مقاومت امام حسین (ع) هم پیام انقلابی و هم جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ مردمی ما دارد.» (۱۸)، اما با این تفسیر و برداشت انقلابی از اسلام ایدئولوژی‌ای را عرضه می‌کرد که با ایدئولوژی فداییان مارکسیست تفاوت چندانی نداشت. از دیدگاه این سازمان ایران زیر سلطه امپریالیسم، به‌ویژه امریکا قرار داشت و انقلاب سفید ایران را از جامعه‌ای فئودالی به جامعه‌ای بورژوازی کاملاً وابسته به امپریالیسم غرب تبدیل کرد و کشور در معرض خطر امپریالیسم فرهنگی، نظامی، اقتصادی و سیاسی قرار گرفت. این سازمان معتقد بود رژیم پهلوی بیرون از بورژوازی کمپرادور پشتیبانی اجتماعی اندکی دارد و بیشتر از راه ایجاد خفقان، ارعاب و تبلیغات حکومت می‌کند. تنها راه شکستن این جو مبارزه قهرآمیز است. این سازمان مدعی بود پس از سرنگونی رژیم انقلابیون با پایان دادن به توده‌ها، توزیع دوباره ثروت و خلاصه ایجاد نظام بی‌طبقه توحیدی دگرگونی‌های اساسی به وجود خواهند آورد. در واقع این نظریات چنان به عقاید سازمان فدایی نزدیک بود که رژیم سازمان مجاهدین را مارکسیست‌های اسلامی می‌نامید و اعلام می‌کرد اسلام تنها پوششی برای پنهان کردن ویژگی مارکسیستی آن است. (۱۹) به‌علاوه پس از سال ۱۳۵۱ سازمان مجاهدین به مارکسیسم گرایش بیشتری یافت و در اواخر سال ۱۳۵۲ اعضای آن به مطالعه گسترده‌ای درباره انقلاب‌های کوبا، چین، ویتنام و روسیه مشغول شدند. در اواسط سال ۱۳۵۳ سازمان اعضای فعال خود را به کارخانه‌ها فرستاد و در اواخر همان سال برخی سران آن از ضرورت ترکیب مارکسیسم و اسلام سخن گفتند و سرانجام در اردیبهشت سال ۱۳۵۴ بیشتر رهبران آن که هنوز آزاد بودند به پذیرش مارکسیسم و مارکسیست- لنینیست شدن سازمان رأی دادند و کادر رهبری سازمان در جزوه‌ای با عنوان بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک اعلام کرد پس از ۱۰ سال زندگی مخفی چهار سال مبارزه مسلحانه و دو سال بازاندیشی ایدئولوژیکی گسترده به این نتیجه رسیده که نه اسلام، بلکه مارکسیسم فلسفه انقلابی راستین است، زیرا اسلام ایدئولوژی طبقه متوسط است، ولی مارکسیسم ایدئولوژی رستگاری و رهایی طبقه
کارگر. (۲۰) همزمان با این بیانیه آیه قرآن از بالای آرم سازمان برداشته و کتاب‌ها و نوشته‌های مذهبی از خانه‌ها و مراکز سازمان برچیده شد و از اعضای سازمان آنان که تغییر ایدئولوژی ندادند و به مذهب پایبند ماندند یا به اعدام محکوم شدند و به نام خائن شماره ۱، خائن شماره ۲ و خائن شماره... به شهادت رسیدند و یا از خانه‌های تیمی بیرون رانده شدند و در معرض شکار پلیس شاه قرار گرفتند (۲۱) از جمله این افراد مجید شریف‌واقفی و مرتضی صمدیه‌لباف بودند که اولی توسط بهرام آرام و تقی شهرام دو تن از سران سازمان کشته و جسدش سوزانده شد و دومی هم با گلوله زخمی شد، لیکن موفق به فرار شد. پزشکی که برای درمان او دعوت شده بود، موضوع را به مقامات امنیتی اطلاع داد و صمدیه‌لباف دستگیر شد. وی به‌شدت شکنجه و در دی ماه سال ۱۳۵۴ تیرباران شد. (۲۲)

دوگانگی در یک سازمان

به‌طور کلی پس از اردیبهشت سال ۱۳۵۴ سازمان مجاهدین به دو جناح رقیب تقسیم شد که هر یک نشریه، تشکیلات و فعالیت‌های ویژه خود را داشتند. عملکرد‌های اصلی مجاهدین اسلامی عبارت بود از دستبرد زدن به بانکی در اصفهان، منفجر کردن اداره مهاجرت یهودیان در تهران و سازماندهی یک اعتصاب در دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) به مناسبت سالگرد اعدام بنیانگذاران سازمان. عملیات مجاهدین مارکسیست منفجر کردن دفاتر تلگراف و تلفن بین‌المللی و کشتن دو مشاور نظامی امریکایی بود. طی دو سال بعدی ۳۰ تن از مجاهدین مارکسیست جان خود را از دست دادند. (۲۳)
شاخه مارکسیستی سازمان مجاهدین به تصور ایجاد وحدت با سازمان چریکی فداییان خلق نامه‌ای به مرکزیت این سازمان ارسال کرد که در آن از مسئله وحدت به عنوان اصل حیاتی و استراتژیک یاد شد، لیکن خود این سازمان در آن هنگام دچار تشتت و انشعاب بود و لذا مسئله وحدت پس از مدتی گفت‌وگو منتفی شد. از سوی دیگر نهضت آزادی ایران در امریکای شمالی نیز مجاهدین مارکسیست را انتقاد و سرزنش و آن‌ها را متهم به قتل شریف‌واقفی و صمدیه‌لباف کرد. (۲۴) روحانیون و گروه‌های مذهبی نیز پس از جدایی و نفاق بین مجاهدین نظریات گوناگون ابراز داشتند. برخی از هر دو دسته انتقاد می‌کردند و آن‌ها را التقاطی می‌خواندند و حتی اعلام کردند نباید به کشته‌شدگان آن‌ها عنوان شهید اطلاق کرد. (۲۵)
به‌طور کلی از اواخر سال ۱۳۵۵ به این سو هر دو سازمان چریکی فداییان خلق و مجاهدین خلق سرنوشت مشابهی پیدا کردند و ضمن تحمل تلفاتی سنگین و شکست فعالیت‌های چریکی در مقابل رژیم شاه در درون خود نیز دچار انشعاب شدند؛ لذا به تجدید نظر در فعالیت‌های خود رو آوردند و مشی مبارزه مسلحانه علیه رژیم را کنار گذاشتند، لیکن با وجود حضور در تظاهرات سال ۱۳۵۷ نتوانستند نقش مهمی را در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کنند.

*پی‌نوشت‌ها در سرویس تاریخ «جوان» موجود است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار