کد خبر: 940796
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۷ - ۰۳:۰۲
خوانشی تحلیلی از خاستگاه خانوادگی و تربیتی فرح دیبا
رابط و عامل پیوستن فرح به حزب توده، به گفته فریده دیبا، «انوشیروان رئیس‌فیروز» یکی از هم‌کلاسی‌هایش در دانشکده پلی‌تکنیک پاریس و یکی از فعالان سازمان دانشجویی حزب توده در پاریس بود، به جز فریده دیبا (مادر فرح)، احسان طبری از گردانندگان و نظریه‌پردازان حزب توده نیز در کتاب معروف خاطراتش «کژراهه» رفت و آمد و فعالیت فرح به شاخه دانشجویی حزب توده در پاریس را تأیید کرده است
نیما احمدپور
سرویس تاریخ جوان آنلاین: زندگی سومین همسر محمدرضا پهلوی از جنبه‌های گوناگون درخور بازخوانی است که بی‌شک یکی از این جنبه‌ها، خاستگاه خانوادگی و تربیتی اوست. مقالی که هم‌اینک پیش روی شماست، با این رویکرد به نگارش درآمده است. امید آنکه مقبول افتد.

همسر سوم در روز‌های ازدواج همسر اول!

اوایل مهر ۱۳۱۷ شمسی، درست در زمانی که رضاشاه سرمست از ۱۳ سال سلطنت، تصمیم گرفته بود عروسی مناسب برای پسرش «محمدرضا» - که به تازگی درسش را در سوئیس تمام کرده بود- انتخاب کند و بدین وسیله، پایه‌های سلطنت و حکومت نوظهور پهلوی را برای بعد از خود نیز محکم کند، تقدیر اولین و آخرین عروس رضاخان به نحو جالبی به هم گره خورد! در همان روز‌های پاییز ۱۳۱۷ شمسی که دکتر قاسم غنی برای مذاکره و فراهم کردن مقدمات ازدواج فوزیه و محمدرضا دائماً بین قاهره و تهران در رفت و آمد بود، فرح طباطبایی‌دیبا «که بعدها» آخرین عروس رضاخان شد، در ۲۳ مهر ۱۳۱۷ (برابر با ۱۵ اکتبر ۱۹۳۸) در یک بیمارستان دولتی در شهر بخارست-پایتخت رومانی- متولد شد.

پدر و مادر فرح که خبر ازدواج ولیعهد پهلوی را در پاییز سرد بخارست می‌شنیدند، هیچ‌گاه فکر نمی‌کردند ۲۲ سال بعد، دخترشان، روزی همسر همین ولیعهد لاغر، کم‌رو و خجالتی و اعلیحضرت شاهنشاه آریا‌مهر! بعدی شود. «سهراب دیبا» پدر فرح، افسر ارتش بود که در دادستانی ارتش خدمت می‌کرد و در آن هنگام، برای انجام یک مأموریت نظامی در «رومانی» به سر می‌برد. فریده دیبا (مادر فرح) در مورد سوابق نظامی شوهرش به مجروح شدن او طی عملیات سرکوب «اسماعیل آقا‌سمیتقو» (از شورشیان معروف منطقه کردستان) اشاره می‌کند. تنها موقعیت قابل توجه خانواده فرح (که از طرف پدر آذربایجانی و از طرف مادر گیلانی بود) سفارت کوتاه‌مدت پدربزرگ فرح در لاهه بود و به جز این، اطلاعات قابل توجه و مهمی در مورد سوابق خانواده دیبا در آثار محققان و صاحب‌نظران وجود ندارد. پدر فرح در سال ۱۳۲۷ شمسی (وقتی که تنها دخترش ۱۰ ساله بود) به علت سرطان خون درگذشت و فرح تحت سرپرستی مادر (فریده دیبا) و دایی‌اش (محمدعلی قطبی، پدر رضا قطبی) قرار گرفت.

مادر فرح، صیغه یکی از تجار تبریز!

فرح بعد‌ها در مورد علت انتخاب عنوان «دیبا»، این عنوان را به شغل اجدادش در خرید و فروش پارچه‌های ابریشمی مربوط می‌داند. فرح خانواده خود را یک خانواده متجدد و مترقی می‌دانست. برای نمونه، او در مورد دوران کودکی و شرایط خانوادگی‌اش به «مارگارت لاینگ»، نویسنده کتاب «مصاحبه با شاه»، گفته است: «مادرم آن وقت‌ها هم اجازه می‌داد که کار‌هایی را بکنم که این روز‌ها برای دختر ایرانی طبیعی است (!) مثلاً اجازه داد وارد پیشاهنگی شوم و با دختر‌های دیگر به اردوگاه و این جور جا‌ها بروم، یا رفتن یک دختر تنها به پاریس برای تحصیل».

اما به روایت فریده دیبا دوران کودکی فرح و شرایط خانوادگی او، دقیقاً برخلاف قرائتی است که فرح بیان می‌کند؛ زیرا فریده دیبا تا مدتی پس از ازدواج دخترش و حضور در دربار پهلوی، رفتار‌های مذهبی خود را داشت، تا اینکه به قول خودش: «من در اوایل ورود به خانواده سلطنتی به علت اعتقادات مذهبی اجازه نمی‌دادم افراد نامحرم دستم را ببوسند، به زودی متهم به فناتیزم (متعصب بودن) شدم و به حکم «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» کم‌کم خودم را با این طرز احترام (!) هماهنگ کردم!» این حالات با آن چیزی که فرح بعد‌ها در خصوص خانواده‌اش وانمود می‌کرد، بسیار متفاوت است. فریده دیبا در کتاب خاطراتش در مورد دوران کودکی دخترش، بعد از مرگ سهراب دیبا، آورده است: «بعد از مرگ شوهرم به تبریز رفتم و برای مدتی کنار مادرشوهرم باقی ماندم، چون علاقه زیادی داشتم که دخترم به مدرسه خوبی برود. از برادرم (محمدعلی قطبی) خواستم که سرپرستی فرح را برعهده بگیرد و خودم خیاط‌خانه‌ای را به راه انداختم تا زندگی‌ام را اداره کنم، ولی اوضاع بد اقتصادی و فشار زندگی در آن موقع که تبریز در اشغال دار و دسته پیشه‌وری بود، باعث شد به پیشنهاد رحیم‌آقا ایپکچی‌- یکی از سرمایه‌داران بزرگ تبریز- برای صیغه‌شدن جواب مثبت بدهم. بدین تربیت فرح از مادرش جدا شده و به تهران نزد دایی اش رفته و نزد او ماندگار شد و محمدعلی قطبی، فرح را به مدرسه فرانسوی ژاندارک که توسط راهبه‌های فرانسوی و مبلّغان و میسیونر‌های مسیحی اداره می‌شد، سپرد».

سفر به سرزمین رؤیایی انتلکتوئل‌ها

پاریس در طول قرن بیستم، نه فقط مرکز سیاسی دولت فرانسه، بلکه پایتخت روشنفکران و «اشرف» اروپا و حتی جهان به شمار می‌رفت. این شهر از قرن نوزدهم تا امروز، مرکز مد اروپا بوده و بهشت رؤیا‌ها‌ی بسیاری از علاقه‌مندان به فرهنگ غرب به شمار می‌آمد. پاریس نقطه‌ای بود که «ثروت و قدرت»، «ادبیات و سیاست»، «شعر و هنر» و «دانشگاه و کافه» به هم می‌رسیدند. پاریس، هم مرکز مد لباس بود، هم مرکز مد فکر و اندیشه! در بین پایتخت‌های اروپایی هیچ شهری مثل پاریس، چنین جامعیتی را نداشت! و در این میان وجود برخی دانشگاه‌های فرانسه مانند «سوربن» که از جمله معتبرترین دانشگاه‌های جهان محسوب می‌شدند، به جذابیت پاریس می‌افزود. تا سال ۱۳۳۵، فرح دختری معمولی و مانند همه دختران هم‌نسل خویش بود، اما در این سال، در زندگی فرح اتفاقی ناخواسته روی داد که مسیر زندگی‌اش را به کلی عوض کرد و این اتفاق چیزی نبود جز ادامه تحصیل در پاریس. همین اقامت طولانی در فرانسه یکی از مؤثرترین مؤلفه‌هایی بود که شاکله شخصیت فرح را شکل داد و در نهایت با ورود فرح پهلوی به دربار پهلوی، تحولات فرهنگی- سیاسی- اجتماعی بسیار مهمی در تاریخ کشور ما به جای نهاد.

ملغمه‌ای از روشنفکرنمایی و لاقیدی اخلاقی

در این سفر بود که فرح با داشتن پیش‌زمینه تحصیل در مدرسه فرانسوی ژندارک، عمیقاً تحت‌تأثیر فرهنگ فرانسوی قرار گرفت. فرهنگ فرانسوی را به اختصار می‌توان ملغمه‌ای از روشنفکرنمایی و لاقیدی اخلاقی، توأم با آداب و سنن خاص اشرافی‌گری و در عین حال آمیختگی با دموکراسی و مدرنیسم، معرفی کرد؛ مؤلفه‌هایی که بعد‌ها به وضوح در رفتار‌ها‌ی فرهنگی و سیاسی فرح پهلوی نمود پیدا کرد. فرح هیچ‌گاه مدرسه ژندارک تهران را فراموش نکرد و همیشه در سفر‌هایی که به سوئیس داشت با «سورکلر» از اولیای مدرسه ژندارک که در سوئیس اقامت داشت، ملاقات می‌کرد، اما داستان مهاجرت و رفتن فرح به فرانسه چه بود؟

محمدعلی قطبی- دایی و سرپرست فرح- که در سال‌های بعد از جنگ‌جهانی با تجارت و دلالی زندگی مرفهّی را برای خود فراهم کرده بود، تصمیم گرفته بود پسرش رضا را برای تحصیل به خارج بفرستد، اما رضا قطبی آن قدر با دخترعمه‌اش فرح که از سنین کودکی هم‌خانه و هم‌بازی بودند، مأنوس بود که شرط رفتن به خارج را همراهی فرح بیان کرد! فرح هم که موفق نشده بود به دانشگاه پزشکی راه پیدا کند، اظهار علاقه کرد تا همراه پسردایی‌اش به فرانسه برود و این‌گونه بود که فرح راهی فرانسه شد تا به اتفاق پسردایی‌اش در رشته معماری تحصیل کند. فریده دیبا در خاطراتش در خصوص هزینه‌های سفر فرح به فرانسه می‌گوید: «ماهانه ۱۵۰ تومان برای فرح می‌فرستادیم که بعداً از او شنیدم این پول برای زندگی و تحصیل او در شهری مثل پاریس کافی نبوده است و دخترم بدون اینکه ما را در جریان بگذارد برای تأمین کسری مخارج خود به عنوان «پرستار‌بچه کار می‌کرده است». فرح در پاریس نمایشگاهی از نقاشی‌هایش برگزار می‌کند تا بتواند بخشی از هزینه‌هایش را جبران کند.

چپ‌زدگی در دوره تحصیل

موضوع مهمی که باید در بررسی دوران تحصیل فرح بدان توجه کرد و بعد‌ها نیز در دوران شهبانویی او، اهمیت یافت، مسئله دوستان و هم‌کلاسی‌های او در طول دوران تحصیل بود؛ کسانی مثل «لیلی امیرارجمند»، «فریده بابایی»، «ناهید کلهر»، «لیلی دفتری» و «انوشیروان رئیس‌فیروز». فرح دیبا در دوران تحصیل در فرانسه به دلیل آنچه مادرش آن را «روحیه حساس و مردم‌دوستی و عدالت‌خواهی و فقر و محرومیت در دوران کودکی» می‌خواند، جذب سازمان دانشجویی «حزب توده» شد. «ناهید کلهر»، هم‌اتاقی و از دوستان نزدیک فرح در دوره اقامت در پاریس در خصوص رفتار و شیوه زندگی فرح در طول سال‌های تحصیل، گفته است: «فرح همیشه در ته قلبش منتظر حادثه‌ای بود، مانند ملوانان توفان‌زده و کشتی شکسته، انتظار یک معجزه را می‌کشید. او دمدمی‌مزاج بود و وسواس زیادی نسبت به لاغر ماندن داشت، روز‌ها فقط شیر خالص می‌خورد و علاقه عجیبی به سرکه داشت و مرتب سرکه می‌نوشید، چون شنیده بود که سرکه برای لاغری مفید است. لباس‌های بسیار نازک می‌پوشید. تمام پول‌خرد‌های کیفش را به گدا‌ها می‌بخشید، بار‌ها شده بود که از بی‌عدالتی خدا پیش من، شکوه و گلایه می‌کرد».

حزب توده بعد از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، توسط گروهی از روشنفکران کمونیست ایرانی (افرادی مانند کامبخش و اسکندری و کیانوری و طبری) که به الگوی کمونیسم روسی اعتقاد داشتند، تشکیل شد. این حزب گسترده‌ترین و قوی‌ترین تشکیلات حزبی را در ایران تشکیل داد تا اینکه در ۱۳۶۲ (پس از پیروزی انقلاب اسلامی) بعد از دستگیری و اعتراف سران آن به جاسوسی برای اتحاد شوروی، منحل شد. رابط و عامل پیوستن فرح به حزب توده، به گفته فریده دیبا، «انوشیروان رئیس‌فیروز» یکی از هم‌کلاسی‌هایش در دانشکده پلی‌تکنیک پاریس و یکی از فعالان سازمان دانشجویی حزب توده در پاریس بود، به جز فریده دیبا (مادر فرح)، احسان طبری از گردانندگان و نظریه‌پردازان حزب توده نیز در کتاب معروف خاطراتش «کژراهه» رفت و آمد و فعالیت فرح به شاخه دانشجویی حزب توده در پاریس را تأیید کرده است. رضا قطبی، پسردایی فرح نیز هنگام تحصیل در فرانسه، به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، پیوسته بود و جرئت نمی‌کرد به ایران بازگردد، زیرا اسمش در لیست سیاه ساواک قرار گرفته بود.

دلدادگی به کریم پاشا بهادری

یکی از جالب‌ترین مسائل مربوط به دوران تحصیل فرح در فرانسه، که تاکنون اشاره‌ای به آن نشده است و فقط تاج‌الملوک مادر محمدرضا در خاطراتش با کنایه به آن، اشاره زودگذری می‌کند، موضوع آشنایی و نامزدی فرح (قبل از آشنایی با محمدرضا) با یک دانشجوی ایرانی مقیم پاریس است. فرح در اواخر دوران تحصیل در فرانسه، تصمیم گرفته بود با کریم‌پاشا بهادری یکی از دانشجویان ایرانی مقیم پاریس ازدواج کند. او در نامه‌هایی که برای مادرش می‌نوشت از این جوان تا حد افراط تعریف کرده بود و از مادرش برای این ازدواج اجازه خواسته بود و فریده دیبا نیز ضمن موافقت تلویحی از فرح خواسته بود در این خصوص با رضا قطبی مشورت کند. فرح هم وقتی رضایت مادرش را فهمید، اعتراف کرد که مدت‌ها قبل در یک جشن کوچک با کریم پاشابهادری نامزد شده است! مسئله ازدواج فرح و پاشا‌بهادری چنان جدّی شد که فرح با عجله به ایران بازگشت و همراه مادرش مقداری لوازم زندگی و اسباب و... از جمله یک سماور زغالی از میدان بهارستان و یک گلیم قشقایی نیز خرید و قرار شد پس از عزیمت فرح به پاریس، به فاصله دو تا سه ماه، فریده دیبا هم به پاریس برود و در آنجا جشن ازدواج با کریم پاشا‌بهادری را برگزار کنند. البته درست در همین روز‌ها فرح با شاه آشنا شد و این نامزدی را به فراموشی سپرد. مادر فرح در کتاب خاطرات خویش به منظور تبرئه دخترش از هرگونه بی‌عفتی! چنین نگاشته است: «البته همان طور که فرهنگ و محذورات دینی (!) ایرانیان ایجاب می‌کند این دوستی بین فرح و کریم پاشا بسیار ساده و پاک بود!» البته فرح هیچ‌گاه کریم پاشابهادری را از یاد نبرد، زیرا بعد‌ها پاشا‌بهادری به ریاست دفتر مخصوص شهبانو فرح برگزیده شد.
در همین سفر، لیلی امیرارجمند همراه فرح به تهران آمد و به اتفاق مادرش برای سر زدن به اقوام و فامیل به رشت رفتند. امیرارجمند در همان دوران تحصیل در فرانسه‌- به گفته فریده دیبا- تغییر مذهب داده و به دین مسیحیت کاتولیک گرویده بود. او تا آخر دوران سلطنت همراه فرح بود و به قول فریده دیبا نقش خواهر فرح را ایفا می‌کرد. طی همین دوران، فریده دیبا متوجه تغییرات شخصیتی دخترش شده و چنین نوشته است: «من در فرح نیز تغییرات کلی احساس کردم، عجیب نبود دختری که برای ادامه تحصیل به فرانسه رفته و همه دوران کودکی و نوجوانی خویش را تحت نظر معلم‌ها و اساتید فرانسوی گذرانده، این قدر تربیت غربی و البته فرانسوی پیدا کرده باشد.

سیندرلای فرانسوی در دربار ایران!

محمدرضا در کابین خلبان هواپیمایی بود که بر فراز کوه‌های البرز، اوج می‌گرفت و دخترک هیجان‌زده‌ای کنار او نشسته بود که مرتب عرقش را از روی صورتش پاک می‌کرد و با ترسی آمیخته با احترام و جملات بریده بریده به سؤالات شاه پاسخ می‌گفت، شاه نیز به طور مداوم او را برانداز می‌کرد. شاه قطعاً پرونده محرمانه این دخترک دانشجو را خوانده بود و می‌دانست همین دخترک لاغر که اکنون کنارش نشسته، زمانی در تظاهرات دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه علیه سلطنت شرکت داشته و بار‌ها در کافه‌های پاریس همراه هم‌کلاسی‌های چپی‌اش، با آرزوی مرگ دیکتاتور کشورش! - یعنی محمدرضا پهلوی- گیلاسش را سرکشیده بود! محمدرضا نسبت به گرایش‌های چپ بسیار بدبین و حساس بود و این حساسیت بی‌دلیل نبود، زیرا اساساً رژیم پهلوی وابسته به بلوک غرب یعنی امریکا و جهان سرمایه‌داری بود و از این جهت در تقابل و تضاد با بلوک شرق و کشور‌های کمونیستی (مثل اتحاد جماهیر شوروی) قرار می‌گرفت. در این میان، گروه‌های چپ به عنوان نیرو‌های تشکیلاتی وابسته به شوروی از مهم‌ترین دشمنان رژیم شاه نشان داده می‌شدند. همچنین دست داشتن عوامل چپ‌گرا در طرح ترور شاه (در دانشگاه تهران) بر نفرت شاه از نیرو‌های چپ می‌افزود. از سوی دیگر خاطره تبلیغات و فحاشی شدید عوامل و مطبوعات وابسته به گروه‌های چپ علیه شاه و دربار، به خصوص در دوران سه ساله دولت مصدق، از جمله عواملی بود که باعث بدبینی شاه نسبت به نیرو‌های چپ شد، اما با توجه به تمام این شرایط، یکی از دانشجویان چپ‌گرا به عنوان همسر سوم شاه برگزیده شد. شاه از تمایلات، عقاید و پرونده محرمانه فرح در سفارت ایران در پاریس و حتی بخش دانشجویی ساواک اطلاع داشته است و جالب آنکه سوابق مخالفت با نظام پهلوی در پرونده فرح چنان آشکار و جدّی بود که باعث شده بود نامش در لیست سیاه ساواک قرار داده شود و این مسئله، در آینده مشکلاتی را برای فرح به وجود آورد؛ بنابراین علت انتخاب فرح از سوی شاه، همواره در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، به خصوص که ژست‌های روشنفکری و چپ‌نمایی‌های فرح بعد‌ها نیز در طول دوران همسری محمدرضا و حضور و نقش‌آفرینی او به عنوان سومین ملکه دربار پهلوی نیز ادامه یافت. از سوی دیگر فاصله طبقاتی فرح با دو همسر قبلی محمدرضا به این ابهام دامن می‌زند. فرح نه مانند فوزیه- خواهر ملک فاروق، پادشاه مصر- از خاندان با اصل و نسب سلطنتی و درباری بود و نه مانند ثریا اسفندیاری بختیاری (همسر دوم شاه)، صاحب اصل و نسبی اشرافی و خانواده‌ای سابقه‌دار و معروف، که بتواند در اذهان از این لحاظ شایسته همسری محمدرضا نشان داده شود. همچنین نه از نعمت زیبایی برخوردار بود که بتوان این انتخاب شاه را به زیبایی ظاهری سومین ملکه پهلوی، منسوب کرد.

فرضیه‌هایی درباره علل انتخاب سؤال‌برانگیز فرح دیبا

دو فرضیه را می‌توان در این مورد مطرح کرد: یکی اینکه شاه با علم به تمایلات کمونیستی فرح و با توجه به اینکه که همواره کمونیست‌ها را تهدیدی برای حکومت خویش می‌دانست، با انتخاب فرح و آزاد گذاشتن او در بروز تمایلات روشنفکری و چپ‌مآبانه (البته به طور محدود و حساب‌شده)، چنین وضعیتی ر. ا. در دربار خود ایجاد کرد تا ضمن خنثی کردن تبلیغات دشمن، بخش‌هایی از آن‌ها را جذب کند. از طرف دیگر با این اقدام می‌توانست تلقی سنتی و قرون وسطایی از دربار و شاه را در غرب، بهبود بخشیده و چهره‌ای مترقی از یک ملکه ایرانی و شرقی در اذهان ایجاد کند و در همین راستا بلافاصله بعد از ورود فرح به دربار پهلوی، سیاست قدیمی پهلوی‌ها در خصوص زنان‌- که در دوره رضاشاه تحت عنوان سیاست خشن و بدوی کشف حجاب پیاده شده بود- را به شکل پیچیده‌تر، یعنی «ترویج ارزش‌های فرهنگی و هنری غرب توسط فرح» دنبال کند.

باید توجه داشت که زمان ورود فرح به دربار پهلوی زمانی است که طبقه متوسط شهرنشین در آغاز دهه ۴۰ رشد کمّی و کیفی را می‌پیمود. با گسترش دانشگاه‌ها، روشنفکران پایگاه مهمی پیدا کرده بودند و این نمی‌توانست از دید استراتژیست‌های سلطنت پهلوی و قدرت‌های حامی شاه دور بماند. در واقع ورود فرح به دربار و الیگارشی حاکم به عنوان یک روشنفکر چپ‌نما‌ی درجه سوم و کاملاً بی‌خطر و محدودشده و تحت کنترل، حاصل تدبیر دستگاه بود. برای ورود به دهه ۴۰ و آغاز دهه سوم سلطنت پهلوی، وقتی این فرضیه، به مرز ثبوت نزدیک‌تر می‌شود که کمتر از یک سال بعد از ازدواج شاه و فرح، تحت‌تأثیر شرایط جدید بین‌المللی از جمله روی کار آمدن جان. اف. کندی، رئیس‌جمهور دموکرات در امریکا و فشار او به شاه برای انجام اصلاحات و ایجاد فضای باز سیاسی، رژیم شاه چهره تازه‌ای از خود نشان داد و سعی کرد خصوصیات اصلاح‌طلبانه و مترقی به خود بگیرد.
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۴۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
0
1
عجب
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار