به گزارش جوان آنلاین در ماهنامه فرهنگی یاد آور سال اول، شماره اول، خرداد ۱۳۸۷ ص ۱۰۸ به نقل از حجت الاسلام سید هادی خسرو شاهی آمده است: آقای بنی صدر پس از فرار از ایران همراه رجوی، در پاریس هفته نامهای به نام «انقلاب اسلامی در هجرت» به راه انداخت که با همکاری و کمک سازمان، در سطح وسیعی توزیع میشد. بنی صدر در این هفته نامه سلسله مقالاتی را تحت عنوان «ولایت فقیه یا پرورش...» مینوشت که ضمن رد کلی مسئله ولایت فقیه – که در ایران مدعی بود اواین ماده را در قانون اساسی گنجانده است و به آن پایبند و معتقد است! - به امام قدس سره هم اهانت میکرد.
روزی یکی از دانشجویان اسلامی مقیم خارج نزد من آمد و گفت که باید چنین کنیم و چنان! زیرا بنی صدر منکر ولایت فقیه شده است، من به او گفتم: «بدون اذن و حکم امام هیچ گونه اقدامی در این زمینه مجاز نیست!»
سپس در سفری به ایران، به حضرت امام گفتنم: «دانشجویی چنین قصدی دارد! چه میفرمایید؟» امام گفتند: «برای چی؟» گفتم: «نامبرده مقالاتی در رد ولایت فقیه مینویسد و ...». امام حرف مرا قطع کردند و فرمودند: «جنابعالی آنها را برای من فرستاده بودید و من بخشی از آنها را خواندم. آنجا اولاً به من ناسزا میگوید. ثانیاً ولایت فقیه را به آن نحوی که ما میگوئیم قبول ندارد. حالا اگر کسی به من ناسزا بگوید و یا ولایت فقیه را قبول نداشته باشد، میشود او را به قتل رساند؟، اینها که جزو اصول دین نیستند که اگر کسی منکر آنها شد، مرتد بشود و البته شما میدانید گروهی از فقههای پیشین و فعلی همین امر را با این عمومیت که ما میگوئیم قبول ندارند. به هرحال جنابعالی نهی کنید.»
بعد امام سؤال فرمودند: «من که وقت نداشتم کتابهای این آدم را بخوانم. آیا شما در جایی از نوشتههای او دیدهاید که منکر یکی از ضروریات دین، مثلاً حجاب یا مانند آن شده باشد و یا مثل آن خبیث بگوید ما اسلامی را قبول داریم که در آن قطع ید سارق نباشد؟» من عرض کردم: «اتفاقاً ایشان کتابی درباره اهمیت حجاب و ضرورت آن نوشته است و در آثار دیگرش هم بنده، چیزی که به آن اشاره فرمودید، ندیدهام.»
امام فرمودند: «این آدم مغرور شد و خیال کرد چه خبر است. اگر مینشست و کتابش را مینوشت بهتر بود که خود را برای ریاست چند روزه این چنین ضایع کند.»
قبلاً من این مطلب را در جلسهای از برادران عرب نقل کرده بودم تا دوستان عرب بدانند که به رغم شایعات و اکاذیب دشمنان، امام در فتاوی خود چقدر دقت دارند و اصولاً با این اقدامات کور و این قبیل اعمال، مخالف هستند. اتفاقاً در جلسهای که آن را نقل کردم برادر مصری ما آقای «فهمی هویدی» هم حضور داشت و آن را در کتاب خود «ایران من الداخل»، چاپ قاهره، نقل کرده است و عجیب آنکه آقای بنی صدر از آن استفتاء و اظهار نظر امام نتیجه منفی گرفت و باز به ناسزاگوئی به حضرت امام پرداخت و بنده را هم هوادار «تروریسم» نامید؟!