کد خبر: 901968
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۱:۵۸
ايران فقط بستر خبرهاي بد نيست
«ژاپني‌ها يه ضرب‌المثل دارن ميگن: اگه ميخواي جاي رئيست رو بگيري، هلش بده بره بالا. ما هم تو ايران يه واقعيتي داريم: اگه ميخواي جاي رئيست رو بگيري، زير پاشو خالي کن.» اين نوشته نمونه‌اي از صدها و هزاران مطلبي است که هر روز در شبکه‌هاي اجتماعي مي‌چرخند

محمد مهر

«ژاپني‌ها يه ضرب‌المثل دارن ميگن: اگه ميخواي جاي رئيست رو بگيري، هلش بده بره بالا. ما هم تو ايران يه واقعيتي داريم: اگه ميخواي جاي رئيست رو بگيري، زير پاشو خالي کن.» اين نوشته نمونه‌اي از صدها و هزاران مطلبي است که هر روز در شبکه‌هاي اجتماعي مي‌چرخند. محتواي اين مطالب در واقع تحقير ايراني‌هاست. برخي ممکن است مستند هم باشند و مبناي تطبيقي درستي هم داشته باشند اما برخي حتي ممکن است تحريف شده و نادرست باشند. روزي نيست که شما در شبکه‌هاي اجتماعي باشيد و در جريان اين تطبيق‌ها با لحني جدي يا طنز قرار نگيريد. تطبيق‌هايي ميان ايراني و ژاپني، ايراني و چيني و ايراني و اروپايي. در اين مطالب از ميانگين مطالعه بگيريد تا کيفيت توليدات ميان اين کشورها و ايران مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد. اما سؤال اين است: فرض کنيم که اساساً اين تطبيق‌ها درست باشد. مثلاً اين ادعا را بپذيريم که ژاپني‌ها به اين باور رسيده‌اند که اگر مي‌خواهي در حرفه‌ات پيشرفت کني بايد اجازه بدهي که ديگران هم رشد کنند و در واقع به جاي به زير کشيدن بالادستي‌هايت، سعي کني آنها را به مناصبي بالاتر بفرستي تا خود در جاي آنها قرار بگيري و فرض کنيم که هيچ ژاپني‌اي از اين قانون تخطي نمي‌کند و در ايران هم رويه معمول اين باشد که «زير پاي فرد بالادستي‌ات را خالي کن تا جاي او را بگيري» و هيچ ايراني هم از اين رويه تخطي نکند، يعني ايراني‌ها شبانه‌روز در حال خالي کردن زير پاي هم باشند، پرسش اين است که ما با اين تطبيق‌ها و مقايسه‌ها به دنبال چه چيزي مي‌گرديم؟ اگر تطبيق‌ها انگيزه‌اي براي تغيير وضعيت باشد بسيار هم خوب است، اما اگر ما از اهرم تطبيق به عنوان وسيله‌اي براي تحقير و ايجاد احساسات منفي براي رسيدن به اينکه «اينجا هيچ وقت درست بشو نيست» استفاده کنيم، چطور؟ اين موضوع را در پنج نما به بررسي نشسته‌ايم.

 

دست از تحقير خود برداريم
اگر مي‌خواهيم اتفاقات خوبي براي ما بيفتد بايد دست از تحقير خود برداريم. همچنان که اگر ادعا کنيم که هنر نزد ايرانيان است و بس، اين يک ادعاي خودشيفته‌گرا و توهمي است به خاطر اينکه مي‌بينيم هنرها و صنايع و فناوري‌ها ميان ملل دنيا تقسيم شده و چه بسيار ملت‌هايي که در اين باره از ما جلو زده‌اند و هنر و صنعت و فناوري آنها جلوتر از ماست، پس نبايد اجازه دهيم که از آن سوي بام بيفتيم. همچنان که اخلاقي و واقعي نيست که ما هنرهاي جهان را منحصر در ايراني‌ها کنيم. از آن سو به صلاح ما نيست که چنان تصويري از مليت ايراني بدهيم که انگار ما هيچ ارزشي در دنيا نداريم و هيچ چيز ارزشمندي در جهان توليد نمي‌کنيم و به هيچ دردي نمي‌خوريم.
اما چرا نبايد اين کار را انجام داد؟ شما در نظر بگيريد که صبح تا شب خودتان را با ديگران مقايسه کنيد و در همه آن مقايسه‌ها خود را يک بازنده بيابيد و در هنر ، صنعت ، نظم ، تيم‌پذيري ، علم‌آموزي ، ورزش و سلامتي ببينيد که در همه اين مقايسه‌ها کسي که در رده آخر جدول قرار گرفته و در هيچ چيزي حرفي براي گفتن ندارد شما هستيد نتيجه چه خواهد شد؟ آيا جز اين است که افسردگي و خشم و احساسات منفي به سراغتان خواهد آمد و چه بسا براي هميشه يا مدت طولاني زير بار احساسات خردکننده منفي مچاله مي‌شويد؟
واقعيت آن است که در دنياي سرمايه‌گذاري اصلي وجود دارد که در آن سرمايه‌گذار فقط زماني مجاب مي‌شود که روي چيزي، ‌کالايي، ‌فناوري‌اي، ‌دانشي، ماده‌اي يا حتي شخصي سرمايه‌گذاري کند که آن را واجد ارزش ببيند. سرمايه‌گذار روي هيچ و پوچ سرمايه‌اش را تلف نمي‌کند و اين اصل درباره ما و جامعه ما هم صدق مي‌کند. شما زماني مشتاق مي‌شويد که روي خود سرمايه‌گذاري کنيد که اول از همه خود را ارزشمند و محترم بيابيد وگرنه مطمئن باشيد که روي خود سرمايه‌گذاري نخواهيد کرد. جوامع هم اينگونه هستند.
جامعه‌اي مي‌تواند روي استعدادها ، توانمندي‌ها و ظرفيت‌هاي بالقوه و نهفته خود سرمايه‌گذاري کند که اول از همه خود را ارزشمند و محترم حس کند، يعني وقتي به خود نگاه مي‌کند حس خوشايندي داشته باشد. اين به معناي خودشيفتگي نيست، به معناي درگير شدن با انواع توهم‌هاي عجيب و غريب و غيرواقعي هم نيست. اين به آن معناست که جامعه حس کند در کنار اينکه حفره‌هاي تاريک و نقاط منفي و چالش‌هايي را در خود دارد اما در آن سو نقاط و زاويه‌هاي روشن را نيز در بطن خود پرورده است.

 

بزرگنمايي ملل ديگر، تحقير خودمان
يافتن نقطه تعادل در قياس‌هايي که باعث ايجاد توهم درباره ميزان قدرت ملي يا تحقير ملي شود، کاري بسيار مهم و کليدي است، به ويژه اينکه امروزه با گسترش شبکه‌هاي اجتماعي کار تخصصي رسانه‌اي حالتي از عوام‌گرايي و عوام‌فريبي به خود گرفته است. در بسياري از کانال‌ها و شبکه‌هاي اجتماعي که ميان عامه مردم محبوبيت هم دارند، مطالبي عنوان مي‌شود که سند علمي و تاريخي ندارد. مطالب مخدوشي که در آنها تلاش مي‌شود چهره‌اي تخريب يا مليت ايراني تحقير شده نشان داده شود. آمارها و نمودارهايي که مخدوش هستند و در همين شبکه‌هاي اجتماعي تطبيق‌هايي صورت مي‌گيرد که در آن هميشه ملت بازنده، ملت ايران است و ملت‌هاي برنده، ژاپني‌ها ، چيني‌ها ، اروپايي‌ها و امريکايي‌ها. مثلاً در اين مطالب عنوان مي‌شود که در اروپا و در فلان کشور جاده‌ها طوري ساخته شده‌اند که حتي اگر کسي بخواهد در آن جاده خودکشي کند، نمي‌تواند. جدا از اينکه اين مطالب عموماً اغراق‌گونه است، حتي اگر قبول کنيم که ميزان سوانح رانندگي در فلان کشور اروپايي کمتر است چندين و چند پرسش را مي‌توان مطرح کرد که اين پرسش‌ها اجازه نتيجه‌گيري‌هاي عجولانه را نمي‌دهد. مثلاً مساحت آن کشور اروپايي چقدر است؟ فرهنگ رانندگي در آن کشور اروپايي چگونه است؟ يعني همان فردي که در تلگرام يا فلان شبکه اجتماعي مطالبي را در تحقير مليت خود فوروارد مي‌کند و مثلاً مي‌نويسد که در جاده‌هاي ايران به اندازه کشته‌شدگان جنگ سوريه آدم‌ها هر روز کشته مي‌شود. وقتي همان فرد پشت فرمان خودروي خود مي‌نشيند، حاضر نيست از قانون تمکين کند، يعني در جايي که سبقت مجاز نيست سبقت مي‌گيرد، با سرعت غيرمجاز رانندگي مي‌کند و قبل از مسافرت بازديد و چک فني از خودروي خود ندارد. آن وقت همان فرد با سرعت برق و باد مطالبي را در شبکه‌هاي اجتماعي به اشتراک مي‌گذارد که چه نشسته‌ايد ما در قياس با سوانح رانندگي دنيا رتبه اول هستيم.

 

با فوروارد کردن «من سرم درد مي‌کند» سرم خوب نخواهد شد
اگر ما امروز حتي اگر به صورت علمي و درست دست به قياس «ما ايراني‌ها و ژاپني‌ها»...«ما ايراني‌ها و اروپايي ها»... مي‌زنيم و نتيجه مي‌گيريم که ما ايراني‌ها وضعيت خوبي در اين جدول‌ها نداريم و راهکارش چيست؟ از خودمان پرسيده‌ايم که آيا با فوروارد کردن هر روزه اين مطالب مي‌توان اصلاحي در رويه موجود ايجاد کرد؟ فرض کنيد يکي مي‌نويسد:«من سرم درد مي‌کند» و ديگري همان را فوروارد مي‌کند و ديگري براي ديگري مي‌فرستد و ديگري براي نفر بعدي و همينطور جمله «من سرم درد مي‌کند» بين آن همه افراد مي‌چرخد. آيا چرخيدن جمله «من سرم درد مي‌کند» بين مجموعه‌اي از افراد باعث تسکين آن سردرد خواهد شد؟ پاسخ منفي است. ما به جاي اينکه با لحني تحقيرکننده چالش‌ها و نقاط ضعف خود را در شبکه‌هاي اجتماعي داد بزنيم و دست به دست بچرخانيم بايد ببينيم که ايراد کار ما کجاست و چگونه مي‌توانيم آن نقايص را در فرهنگ عمومي و مناسبات جمعي خود برطرف کنيم.

 

عبور از کليشه فرافکن «چرا مسئولان رسيدگي نمي‌کنند؟»
اما يکي از نقصان‌هاي موجود در فرهنگ عمومي ما فرافکن کردن چالش‌هاي رفتاري است. شايد يکي از ريشه‌هاي اين موضوع برمي‌گردد به اينکه ما مدام در رسانه‌ها انگشت اتهام را به سمت ديگران گرفته‌ايم و تا اتفاقي افتاده گفته‌ايم چرا مسئولان رسيدگي نمي‌کنند. کليشه «چرا مسئولان رسيدگي نمي‌کنند» در ميان ما رواج دارد و گاهي حتي نخبگان هم اسير اين کليشه و قالب ذهني مي‌شوند که هر نقصان و چالشي که مي‌بينيم برآمده از کم‌کاري مسئولان است، بنابراين مسئولان بايد به آن چالش رسيدگي کنند، اما اين قالب فکري و رفتاري دو شکاف بزرگ دارد. اول آنکه ما چه کسي را مسئول مي‌دانيم؟ آيا فقط مثلاً اعضاي دولت يا مسئولان طراز اول مسئول هستند؟ آيا مديران مياني مسئول نيستند؟ از مديران مياني هم پايين‌تر برويم تا برسيم به افراد عادي، آيا هر کدام از ما که در جامعه و مناسبات اجتماعي يا حتي خانوادگي حضور داريم مسئوليتي نداريم؟ بنابراين اگر منصفانه‌تر نگاه کنيم خواهيم ديد که مسئوليت، امري فراگير در ميان همه ماست و مسئولان هم برآمده از بطن مناسبات جامعه و در سوي ديگر اينکه اگر ما براي ديگران- مسئولان رسمي- قائل به وجود مسئوليت هستيم طبق قانون اخلاق آيا مي‌توانيم براي خود قائل به هيچ مسئوليتي نباشيم؟ چطور مي‌شود که من با لحني تحقيرکننده سوانح رانندگي بالا در ايران را منتشر مي‌کنم، اما هيچ مسئوليتي را در اين زمينه متوجه خود نمي‌دانم؟ چطور مي‌شود که من پايين بودن آمار مطالعه در ايران را به راحتي منتشر مي‌کنم، اما هيچ مسئوليتي را در اين باره متوجه خود نمي‌دانم. چطور مي‌شود که من پايين بودن ساعت کاري مفيد در ادارات را فوروارد مي‌کنم، اما به مسئوليت خود در اين زمينه نمي‌انديشم؟

 

فقط شکارچي خبرهاي بد نباشيم
صياد خبرهاي خوب هم باشيم
در چند ماه گذشته در شبکه‌هاي اجتماعي موج کوچکي به راه افتاده که اميدوارکننده است. اين موج و کمپين‌ها مبتني بر خبرهاي خوب است و مي‌خواهد به اين واسطه به خبرهاي خوب هم مجال اشاعه بدهد. ما براي اينکه بتوانيم به چالش‌هاي اجتماعي ، فرهنگي و اقتصادي خود غلبه کنيم نياز به انرژي و توان داريم و اين انرژي به واسطه داشتن تصويرهاي خوشايند از خود محقق مي‌شود. کمپين‌ها و موج‌هايي که بر مدار خبرهاي خوب مي‌چرخد مي‌توانند سوخت و انرژي اين تغييرها و درافتادن با اين چالش‌ها را براي ما فراهم کنند. واقعيت آن است که ايران صرفاً مصدر خبرهاي بد نيست. اگر ايران همانگونه بود که امروز در شبکه‌هاي اجتماعي و رسانه‌هايي از اين دست به تصوير کشيده مي‌شود چندين دهه قبل بايد نابود مي‌شد و چيزي از ايران براي آيندگان باقي نمي‌ماند. کافي است شما امروز خود را به جريان خبرهاي بد که عموماً غير مستند و غيرعلمي هستند بسپاريد تا به اين نتيجه برسيد که تا عصر همين امروز ديگر نشاني از ايران نخواهد بود و اگر شانس بياوريم و تا عصر و غروب امروز به فروپاشي نرسيم، اين اتفاق حتماً در صبح روز بعد خواهد افتاد و بر فرض محال که اين هفته ايران فرو نريزد اين اتفاق هفته آينده گريزناپذير خواهد بود. وقتي چنين جوي در ميان ما حاکم باشد آيا ما انرژي‌اي براي تغييرات و تحولات خواهيم داشت؟ مثل اين مي‌ماند که کسي مي‌خواهد خانه‌اش را مرمت کند اما به او گفته مي‌شود که خانه‌اش در حال فروريزي است و بهتر است هزينه نکند چون هرچه که در اين خانه هزينه کند در واقع دور ريخته مي‌شود. مثل اين بيت مولاناست که «خانه از پاي بست ويران است/خواجه در بند نقش ايوان است.» نه تنها مولانا که همه ما به کسي که خانه‌اش در آستانه فروريزي است و او در بند تعمير نقش و نقوش ايوان خانه است خرده خواهيم گرفت و او را بازخواست خواهيم کرد که چرا انرژي و توان و استعداد خود را مصروف امري باطل و بيهوده کرده و اکنون اين همان قصه‌اي است که ما گرفتارش شده‌ايم. برخي اينگونه وانمود مي‌کنند که هيچ افق روشني در اين جامعه وجود ندارد، بنابراين هيچ تغييري هم نمي‌توان صورت داد. آنها چنان خود و جامعه خود را به تصوير مي‌کشند که هيچ روزنه اميدي براي نفس کشيدن ديده نمي‌شود و يکسره هرچه هست تحقير خود و مليت و داشته‌ها و ظرفيت‌ها و انکار هر آن روزنه‌اي است که مي‌تواند به مثابه هوايي تازه به ما روحيه و اميد بدهد. اما راهکار در اين باره چيست؟ ما نياز داريم همانگونه که چالش‌ها را جلوي چشممان مي‌آوريم، همانطور که نقاط تاريک و ضعف‌ها و نقصان‌ها را مجسم و احضار مي‌کنيم و به آنها بال و پر مي‌دهيم به نقاط روشن و خبرهاي خوب و افق‌هاي روشن و ظرفيت‌هاي ديده و ناديده‌مان هم بال و پر بدهيم. ما و رسانه‌هاي ما نياز دارند همانطور که خود را شکارچي خبرهاي بد تعريف مي‌کنند خود را صياد خبرهاي خوب هم تعريف کنند و اگر در جايي کاري ماندگار و قابل ارائه مي‌بينند آن را با ديگران به اشتراک بگذارند و فرصت اشاعه به خبرهاي خوب هم بدهند.

غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
میرزا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۰۶ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۷
0
0
باسمه تعالی شأنه
باسلام و عرض ادب
ضمن تقدیر و سپاس فراوان از دست اندرکاران فضای مجازی و خدا قوت
ما علاوه بر پیام رسان و موتور جستجوگر ایرانی ; تقاضا داریم سایتی کاملا بومی و ملی , بجای گوگل , یاهو و... طراحی و راه اندازی گردد تا در کمترین زمان ممکن ; فضای مجازی کاملا بومی که از آن خودمان هست داشته باشیم , تا در این زمینه هیچگونه وابستگی به غیر را نداشته باشیم .
امید که این حرکت جهادی در کمترین زمان ممکن رخ دهد .
دست ولی عصر یار و یاورتان باد .
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر