اين به معناي عدم توانايي گروههاي اپوزیسيون در جهت مقابله فعال و تأثيرگذار با جمهوري اسلامي ايران است، كمااينكه طي 40 سال گذشته و به دليل عدم مقبوليت اجتماعي در كشور، اين گروهها به برگزاري جلسات با مقامات امريكايي، انگليسي و فرانسوي روي آورده و از مقامات اين كشورها خواستهاند عليه جمهوري اسلامي ايران اقدامات مقتضي را صورتدهي كنند.
ناتواني گروههاي اپوزیسيون خارج نشين جمهوري اسلامي ايران در حالي است كه برخي گروههاي اپوزیسيون داخلي نيز به دليل فقدان مقبوليت اجتماعي نتوانستهاند در طول سالهاي گذشته جز بيانيهخواني اقدام آنچناني جهت مقابله فعال با نظام اسلامي صورت دهند. عدم كارايي و اثرگذاري گروههاي اپوزیسيون جمهوري اسلامي ايران نيز همواره مورد تأكيد بسياري از رسانههاي بينالمللي قرار گرفته است، كمااينكه خبرگزاري روسي اسپوتنيك با انتشار يادداشتي به بررسي وضعيت نامناسب اپوزيسيون خارجنشين ايران پرداخته و نوشته است: «اپوزيسيونهاي ايران، هر كدام ساز خود را ميزنند و هدفي بسيار كوچكتر از آن دارند كه در جايگاه يك اپوزيسيون بگنجند و در برخي شرايط همديگر را نفي ميكنند.» نويسنده اين مطلب با اشاره به اظهارات يكي از دوستان ديپلمات خود مبني بر اينكه «جديداً در اروپا كسب و كار جديدي به عنوان اپوزيسيون ايراني رواج يافته و با توجه به پولهايي كه برخي كشورهاي عربي براي ايجاد اپوزيسيون عليه ايران هزينه ميكنند جديداً هر ايراني درماندهاي به نوعي خود را به عنوان اپوزيسيون معرفي ميكند»، مينويسد: « اگر يك سوم اين اپوزيسيونها واقعي بودند تا الان نظام در ايران حداقل 10 بار سرنگون شده بود؛ اپوزيسيون هايي كه هر كدام ساز خود را ميزنند و هدفي بسيار كوچكتر از آن دارند كه در جايگاه يك اپوزيسيون بگنجند و در برخي شرايط همديگر را نفي ميكنند. مدتهاست در ايران و در بسياري از كشورهاي ديگر مد شده هر كسي توانمندي گذران زندگي در مملكت خود را ندارد، بار سفر ميبندد و اقدام به مهاجرت مينمايد و براي اينكه بتواند از برخي امتيازهاي ديگر كشورها استفاده كند خود را پناهنده سياسي يا اجتماعي معرفي ميكند تا مدتي به حساب كشور ميزبان بخورد و بخوابد.» نويسنده در ادامه با تأكيد بر اينكه بسياري از عناصر فعال ضدايراني در خارج از كشور فاقد جايگاه مهم سياسي و اجتماعي هستند، مينويسد: « برخي هم ياد گرفتهاند براي اينكه بتوانند ويزا و پناهندگي از كشورهاي ديگر دريافت كنند در ميان برخي اعتراضات شركت كنند و با ژستهاي مختلف از خود عكس سلفي بگيرند و ادعا كنند اصلاً ليدر همه اين اعتراضات بودند.»
حقوق بشر؛ دستاويزي براي خودنمايي اپوزیسيون
اسپوتنيك در ادامه با تأكيد بر اينكه حقوق بشر تنها مستمسك اپوزیسيون براي خودنمايي عليه جمهوري اسلامي ايران است، مينويسد: « به هر حال قوانين حقوق بشري امروزه مستمسك بسياري از افراد شده تا بتوانند از آن سوء استفاده كنند و امتياز بگيرند.
جاي تأسف دارد كه در اين درياي مملو از تقلب و دروغ و دغل آنهايي كه واقعاً چنين شرايطي را دارند، گم ميشوند و در بسياري از موارد آنقدر مانند اين دغلبازان حرفهاي نيستند تا بتوانند حقانيت خود را ثابت كنند.»
اين در حالي است كه عمده چهرههاي تجديدنظرطلب كه بعداً به خارج از كشور رفتهاند و مواضع تند عليه جمهوري اسلامي ايران اتخاذ كردهاند تنها روي بعد «حقوق بشري» فعال بوده آن هم به صورت يك اقدام علمي و تحقيقاتي بلكه به شكل دم دستي آن به اين ترتيب كه با استناد به تعداد اعداميهایي كه در زمينه قاچاق مواد مخدر احکام و تصمیمات قوه قضائيه كشور را زير سؤال برده و خواهان فشار سازمانهاي بينالمللي به ايران شدهاند.
يكي از افرادي كه خود را به عنوان فعال حقوق بشر معرفي كرده و در مواضع ضدايراني خود تلاش كرده در جهت اعمال تحريمهاي حقوق بشري عليه كشورمان حركت كند شيرين عبادي است؛ فردي كه برنده صلح نوبل است و در آخرين مصاحبه خود با يك نشريه امريكايي اعمال تحريمهاي بيشتر عليه ايران را خواستار ميشود و به شركتهاي اروپايي توصيه ميكند در ايران سرمايهگذاري نكنند.
وي در گفتوگو با «الي ليك» خبرنگار راستگراي نشريه «بلومبرگ»، «اصلاح» نظام سياسي ايران را ناممكن میداند و مدعي ميشود جامعه ايراني «به مرحلهاي رسيده است كه اين نظام اصلاحپذير نميباشد.
اين فرد كه سابقاً تجديدنظرطلب شناخته ميشد در اين گفتوگو تأكيد ميكند كه امريكا ميتواند به «مردم ايران» براي تغيير نظام كمك كند و در ادامه با تمجيد از شركتهاي اروپايي به دليل بيميلي براي سرمايهگذاري در ايران، به امريكا توصيه كرده صدا و سيما و چند نهاد ديگر ايراني را تحريم كند.
نكته جالب اينكه شيرين عبادي نيز همانند بسياري از سياستمداران امريكايي و حتي برخي از عناصر داخلي كشور از دولت امريكا ميخواهد تا يك كانال ارتباطي با جماعت برانداز (اپوزیسيون داخلي) ايجاد و آنها را ابزاري جهت اعمال فشار به حاكميت اسلامي قرار دهد و تغيير نظام را در چنين فرايندي دنبال كند.
جالب است بعد از اظهارات بحث برانگيز يكي از رهبران فتنه 88 مبني بر اينكه: «سپاه امروز درگير مسائل سؤال برانگيزي است. از سويي اسلحه سپاه و بسيج به جاي دشمن در مقابل مردم قرار گرفته است و در سركوب و دستگيريها و بازجوييهاي نيروهاي سياسي و معترضان نقش درجه اول دارند.» استوارت لوي، معاونت وقت امور ضدتروريسم خزانهداري امريكا با بيان اينكه قطعنامه 1929شوراي امنيت به طور ويژهاي سپاه پاسداران را هدف قرار داده است، ميگويد: «سپاه نهادي بود كه اعتراضهاي مردمي پس از انتخابات را سركوب كرد و اين سركوب تا امروز ادامه دارد.
با در نظر گرفتن همه اينها سپاه كانوني مهم در سياست ايران است و سياست امريكا در قبال ايران هم در كانون توجه ما قرار دارد.»
آنچه مسلم ميباشد اين نكته است كه اپوزیسيون داخلي و خارجي نظام جمهوري اسلامي ايران محور اقدامات خود را اعمال تحريمهاي حقوق بشري قرار داده و در طول سالهاي اخير جهت دستيابي به اين مسئله از هيچ كوششي فرو گذار نكردهاند و اين بدان معناست كه گروههاي اپوزیسيون جمهوري اسلامي ايران فاقد كارايي و توانمندي لازم بودهاند و همانگونه كه اسپوتنيك اذعان كرده فقط در تلاش هستند با اتخاذ ژست ايرانستيزي و جلب نظر مقامات غربي و عربي پولي جهت امرار معاش در كشورهاي غربي به دست آورند.