درش را که تخته کنند، خيال همه راحت ميشود. ديگر نه دغدغه و نگراني ميماند و نه چند ماه به المپيک يا مسابقات مهم کاسه چه کنم، چه کنم به دست ميگيرند که چه کسي قرار است روي نيمکت بنشيند يا کدام بازيکنان بايد در آخرين لحظات براي شكستن شاخ غول دور هم جمع شوند!
ديگران بعد از همان المپيک ريو اهداف و برنامههاي خود را براي المپيک بعدي مشخص کردند و به سوي موفقيت، آن هم با تمرينها، اردوها و حتي بازيهاي تدارکاتي حساب شده، راه افتادند. اميدهاي ايران اما مثل هميشه بعد از اضافه شدن چهار سال ديگر به عدد حسرت و ناکاميهايشان پخش و پلا و راهي خانه شدند تا مسابقات مهم بعدي که حالا سه ماه ديگر است، مسابقاتي که تا همين دم آخر براي حضور در آن دودل بودند، اما يکدل هم که شدند فرقي نکرد تا آستينها را براي انتخاب سکاندار تيمي که در اندک زمان باقيمانده تا آن، همچنان وجود خارجي ندارد بالا بزنند و کسي هم نميداند کي و چه زماني قرار است تشکيل و تکليف اين تيم روشن شود.
تمام اينها نشان از توجه آقايان به تيم اميد دارد، تيمي که با کرش هم براي چارهجويي از آن دور هم به گپ و گفت مينشينند، اما راه به جايي نميبرند تا همچنان تکليف نيمکت آن نامعلوم باشد.
مسابقات جاکارتا اهميت زيادي دارد. بازيهاي آسيايي ميتواند گامي باشد براي حضوري موفق در انتخابي المپيک که اواخرسال 2018 آغاز ميشود، اما نه براي مسابقاتی که سه ماه ديگر آغاز ميشود فکري شده و نه آن ديگري که نزديک به يک سال زمان دارد. حسرت 44 ساله را مدام به رخ اين و آن ميکشيم و در سوگش مرثيه ميسراييم، اما فقط در عمل است که قلچماقيم و در کار کردن مثل همه سالهايي که به بطالت گذشته، دور خود چرخ ميخوريم بيآنکه کاري از پيش برده باشيم يا گامي مثبت براي رقابتهاي بعدي برداشته باشيم. با اين حال اما همچنان توقع داريم به اين حسرت 44 ساله پايان داده شود، حسرتي که بيگمان بايد به انتظار 48 ساله شدنش آن هم وقتي كه در تمام طول اين مدت دست روي دست گذاشتهايم به تماشا بنشينيم.
اميدها چون بچهاي سرراهي از اينسو به آن سو پاس داده ميشوند و تا اجباري در کار نباشد، نه شخص و نه ارگاني مسئوليت آن را نميپذيرد. حالا اما کميته ملي المپيک همه چيز را دست فدراسيون فوتبال سپرده است، فدراسيوني که گويا آنقدر درگير داستان جام جهاني بزرگسالان شده كه کلاً اميدها را فراموش کرده و از ياد برده است. حال آنکه اين تيم مردادماه بايد براي حضور در بازيهاي آسيايي راهي جاکارتا شود، تيمي که هنوز فکري براي سکان هدايت آن نشده و تنها چند نام است که از اينسو و آنسو شنيده ميشود. نامهايي که نميتوان روي صلاحيت برخي از آنها حساب ويژهاي باز کرد. البته با اين اندک زمان باقي مانده، نام مطرح هم که به ميان بيايد، خيلي نميتوان اميدوار بود به آينده و کسب نتيجه، وقتي فرصتي براي هماهنگي و رسيدن به آمادگي ايدهآل وجود ندارد. چه اهميتي دارد، وقتي آقايان دقيقه 90 هم که تصميم به تشکيل تيم و انتخاب مربي ميگيرند، انتظاراتي قابل توجه دارند که بهانه خوبي براي منحل کردن تيم بعد از هر مسابقه است، چراکه بدون شک تيمي ناآماده که فرصتي براي شناخت و هماهنگي نداشته، نتيجهاي جز ناکامي نخواهد گرفت. ناکامياي كه بهانه خوبي براي برکناري مربي و از هم پاشيدن تيمي است که همواره در فاصلهاي اندک تا مسابقات جمع و پس از آن نيز به سرعت منحل ميشود!
تيم فوتبال اميد ايران مردادماه راهي مسابقات آسيايي جاکارتا ميشود و بعد از آن نيز رقابتهاي انتخابي المپيک را در پايان سال ميلادي پيشرو دارد، اما آيا با اين اوضاع نابهسامان ميتوان اميدي به موفقيت اميدها در آسيا يا حتي المپيک و پايان دادن به حسرتي 44 ساله داشت؟! بيگمان تا وقتي اوضاع به همين منوال است، پاسخ نيز منفي است. البته به شرط اينكه منطقي به داستان نگاه کنيم و نخواهيم همه چيز را دقيقه 90 احساساتي كنيم و وارونه جلوه دهيم.