معصومه طاهري
تلويزيون رسانهاي است كه به نسبت ساير رسانهها بيشترين مخاطب را دارد و با وجود تنوع و تعدد رسانههاي مختلف اعم از شبكههاي مجازي، ماهواره و... همچنان در سراسر دنيا به عنوان يك رسانه جمعي مؤثر و بيرقيب محسوب ميشود. بههمين خاطر است كه صاحبان آگهيها و سيستمهاي تبليغاتي سعي ميكنند به واسطه اين رسانه فراگير جهاني، كالاها و توليدات كارخانههاي خود را معرفي كنند و چه بسا در رقابت تنگاتنگي هستند و درصددند تا در ساعاتي كه تلويزيون بينندگان بيشتري دارد تبليغات كالاهايشان را به آن بسپارند. از سوي ديگر بخش اعظمي از درآمد تلويزيون از طريق آگهيهاي تبليغاتي تأمين ميشود؛ همين باعث شده تا در كنار رشد كمي و رقمي شبكههاي تلويزيوني، ميزان تبليغات هم افزايش پيدا كند؛ به صورتي كه وقتي شبكههاي مختلف را نگاه ميكنيم تبليغ انواع و اقسام كالا و پوشاك را نشان ميدهند؛ چنانچه اغلب با نامها و برندهاي تجاري غيرايراني هستند و همين جاي اشكال دارد مانند پوشك بچه، روغن، برنج و... كه همه برندهاي غيرايراني دارند و با آب و تاب و رنگ و لعاب زيادي به مخاطبان ايراني معرفي ميشوند.
سؤال اينجاست اگر قرار است سيستم نيازآفريني در جامعه از طريق تلويزيون عملي شود چرا به جاي معرفي و تبليغ اجناس و توليدات ملي، كالاهاي خارجي تبليغ ميشوند؟! مگر نه اينكه مقام معظم رهبري بارها تأكيد كردهاند براي تقويت اقتصاد مقاومتي از كالاهاي داخلي استفاده شود و از سر دغدغهاي كه داشتند امسال را به سال حمايت از كالاي ايراني نامگذاري كردند و به قدري اين مسئله براي معظم له اهميت دارد كه حتي همواره استفاده از كالاهاي داخلي را مانند صدقه دانستهاند، لذا از رسانه ملي هم انتظار ميرود تا در فرهنگسازي و نهادينه كردن آن عزم جدي داشته باشد و ذائقه مردم را به سمت كالاهاي داخلي هدايت كند نه برندهاي خارجي؛ البته گفتني است ذائقه ايرانيان سالهاي بسياري است كه متأثر از تبليغات رنگ وارنگ كالاهاي خارجي بوده و براي تغيير اين ذائقه نهادينه شده بايد با ظرافت و دقت برنامهريزي كرد.
اينجاست كه اهميت فرهنگ و فرهنگسازي در اين عرصه اجتماعي و اقتصادي نمود بيشتري پيدا ميكند هرچند گفتن اين نكته ضروري است كه تبليغ كالاهاي خارجي با نامهاي بيگانه فقط به بحث اقتصادي خلاصه نميشود بلكه مهمتر از آن به همراه خود هم بار فرهنگي دارد و هم اثرگذاري فرهنگي؛ از سوي ديگر ظاهر ماجرا هم در نگاه كلان فرهنگي زيبنده نيست. وقتي در كنار آگهيهاي كالاهاي خارجي، تبليغاتي مبتني بر خريد كالاهاي ايراني ميبينيم حسي كه به ما دست ميدهد، حس كاريكاتور گونهاي با طنز تلخ است؛ چراكه عملاً خود رسانه ملي به حرفي كه ميزند پايبند نيست البته خيلي از اين محصولات خارجي نيستند اما آنقدر متأثر از غرب و فرهنگ غربي شدهاند كه حتي براي يك محصول وطني و داخلي آن هم از نازلترين نوعش كه نياز به فناوري خاصي ندارد نام خارجي انتخاب ميكنند مانند ماست ايسلندي يا پنير ويلي.
هرچند بحث فرهنگ و فرهنگسازي در ميان اقشار مختلف از جمله توليدكنندگان از مباحث مهم و زيربنايي است اما سؤال اين است كه نقش صدا و سيما و وزارت ارشاد به عنوان مجوزدهندگان به اين نوع اسامي و تبليغكنندگانشان در رسانه ملي چيست؟! درست است كه تلويزيون با مشكلات عديده مالي مواجه شده است اما قرار نيست به خاطر مسائل مالي هر آگهي از قاب آن تبليغ شود يا حداقل هر آگهي به هر سبك و سياقي ارائه گردد. فراموش نكنيم يكي از دستگاههاي فرهنگي كه ميتواند مروج سبك زندگي ايران اسلامي باشد رسانه ملي است، البته اين روزها برخي از چهرههاي سياسي به دليل اغراض شخصي و حزبي سعي ميكنند تأثيرگذاري رسانه ملي را زيرسؤال ببرند اما اين يك حقيقت است كه رسانه ملي با وجود همه رقبايش در صدر اثرگذاري در داخل و خارج قرار دارد، زيرا به دليل عموميت و بهرهمندي از تصوير، ماندگاري و تأثيرگذاري بيشتري براي مخاطبان دارد. بنابراين اين وظيفه تلويزيون است تا بستر فرهنگي استفاده از كالاهاي داخلي را فراهم كند و ميل و ذائقه جامعه را به اين سمت و سو سوق دهد. در كنار آن نقش دستگاههاي ناظر براي جلوگيري از انحراف از مسير درست هميشه مهم و بنيادين بوده است. اگر امروز رسانه ملي، آگهيهايي با اسمها و برندهاي خارجياش فزوني يافته نبايد اين رسانه را تنها مقصر دانست آن هم در شرايط اقتصادي فعلي كه گريبانگير تلويزيون است بلكه وزارت ارشاد، شوراي نظارت بر صدا و سيما حتي شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم در بروز چنين اتفاقاتي سهيم هستند. ازدياد چنين آگهيهايي در صدا و سيما نشان از كمكاري يا اهمالكاريهاي اين نهادها در وظايف محوله به آنها هم هست.