مردي كه متهم است روي مرد سراميكفروشي مايع اسيدي پاشيدهاست ادعا كرد به خاطر فحاشي ناموسي دست به اسيدپاشي زدهاست.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 9صبح روز سهشنبه 14فروردينماه امسال ساكنان خيابان وثوقي در انتهاي خيابان 15متري اول منطقه شادآباد با شنيدن فريادهاي آي سوختم مرد جواني از خانهها و مغازههاي خود به داخل خيابان آمدند و مشاهده كردند مرد همسايه سراميك فروش در حالي كه فرياد ميزند آي سوختم، در همين لحظه آنها مردي ميانسالي را ديدند كه سراسيمه سوار بر خودروي پرايدي شد و به سرعت از محل گريخت. اهالي محل بلافاصله به كمك مرد همسايه شتافتند و دريافتند وي از ناحيه كمر با مايع اسيدي به شدت دچار سوختگي شده به طوريكه پيراهن تنش پودر شده است و بدين ترتيب وي را براي درمان به بيمارستان منتقل كردند. لحظاتي بعد از اعلام اين خبر تيمي از مأموران كلانتري 151يافتآباد راهي محل حادثه شدند.
بررسيها نشان داد دقايقي قبل مرد 44سالهاي به نام تيمور مقابل مغازه مرد سراميك فروش به نام يعقوب مراجعه كرده و پس از درگيري مايع اسيدي داخل چهار ليتري را به پشت وي پاشيده و با خودروي پرايدش از محل گريخته است. مأموران در ادامه براي تحقيق از مرد زخمي به بيمارستان رفتند. شاكي در حالي كه از ناحيه پشت دچار سوختگي شده بود، گفت: چند ماهي است تيمور مشغول نقاشي ساختمان پنجطبقه پدريام است. او در اين مدت به تعهد خود عمل نكرد و هميشه كار را به تأخير ميانداخت.
روز دهم فروردين به جلوي مغازهام آمد و شروع به فحاشي كرد و دقايقي بعد هم محل را ترك كرد. ساعتي قبل از جلوي مغازهام سوار موتورسيكلتم شدم تا براي انجام كاري به مغازه يكي از دوستانم بروم كه تيمور از خودرواش پياده شد و مرا صدا زد. وقتي به طرفش رفتم با من درگير شد كه ناگهان از پشت احساس سوزش عجيبي به من دست داد به طوريكه طاقت مرا بريد و فريادهايم به آسمان بلند شد. در حالي كه فرياد ميزدم آي سوختم! تيمور سوار بر خودرواش شد و از محل گريخت و ثانيههايي بعد همسايهها به كمك من آمدند و وقتي فهميدند او مايع اسيدي به پشتم پاشيده است با آب بدنم را شستند و بعد هم مرا به بيمارستان منتقل كردند.
مأموران پليس در ادامه، جستوجوي خود را براي دستگيري متهم به اسيدپاشي آغاز كردند تا اينكه وي را در حالي كه كلنگ به دست داشت جلوي كلانتري مشاهده كردند. متهم وقتي فهميد مأموران قصد دستگيري وي را دارند با كلنگ به مأموران حمله كرد، اما مأموران وي را بازداشت كردند.
تيمور صبح ديروز براي تحقيقات به دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد و از سوي قاضي رضواني، بازپرس شعبه هشتم مورد بازجويي قرار گرفت. متهم در بازجوييها به جرم خود اقرار كرد و در ادامه براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
خودت را معرفي كن؟
تيمور هستم 44 سال سن دارم.
متأهلي؟
بله، يك پسر 12ساله دارم.
معتادي؟
نه.
سابقه داري؟
نه.
چرا اسيدپاشيدي؟
با يعقوب اختلاف داشتم.
چه اختلافي؟
من نقاش ساختمان هستم. ششماه قبل براي نقاشي ساختمان 5 طبقه پدرش به مبلغ 3ميليون و 180 هزار تومان قرارداد بستم و شروع به كار كردم. قرار بود مبلغ قرار داد در سه قسط پرداخت شود. قسط اول طبق قرار داد بايد هنگام شروع به كار پرداخت ميشد كه امروز و فردا كرد و من هم شروع به كار كردم. او حتي پس از گذشت ششماه پول خريد وسايل نقاشي را هم به من نداد به طوريكه مشكل مالي پيدا كردم. چند باري با هم مشاجره لفظي كرديم و شاكي امروز و فردا ميكرد و از من ميخواست كارم را ادامه بدهم تا براي من پول فراهم كند.
پس انگيزه شما اختلاف مالي بود؟
نه، تنها اختلاف مالي نبود. او مدتي قبل به من فحش ناموسي داد و من از او كينه به دل گرفتم. هر وقت او را ميديدم بلافاصله فحاشي او به ذهنم خطور ميكرد و مرا آزار ميداد. به همين دليل تصميم گرفتم انتقام بگيرم.
در بازجوييها گفته بودي كه قرص آرامبخش مصرف ميكني؟
بله. من قبل از ازدواج مشكل عصبي داشتم. چندين بار هم در بيمارستان بستري شدهام و الان هم قرص آرامبخش مصرف ميكنم، اما روز حادثه فراموش كردم قرص بخورم. همسرم به من يادآوري كرد، اما فكر كردم قرصم را خوردهام.
درباره روز حادثه توضيح بده؟
روز حادثه براي نقاشي به ساختمان محل كارم رفتم و ديدم برادر كوچك شاكي دستگاه پمپباد كه براي نقاشي استفاده ميكردم داخل انباري گذاشته و در انباري را قفل كرده است.
خيلي عصباني شدم و با خودروام به طرف سعيد آباد رفتم. هر وقت حالم بد شود به سعيدآباد ميروم و حالم خوب ميشود، اما آن روز شاكي را ديدم كه به من گفت بروم دستگاه را از انباري بردارم و شروع به كار كنم. آنقدر عصباني شدم كه با سنگ شيشه موتورش را شكستم و او هم فرار كرد. سپس به خانهام رفتم و چهار ليتري مايع اسيدي كه از قبل آماده كرده بودم، برداشتم و با خودروي پرايدم به در مغازهاش رفتم. او سوار موتور بود كه صدايش زدم و پياده شد. قصد داشت با من درگير شود كه مايع داخل چهار ليتري را به پشتش پاشيدم به طوريكه مقداري هم به پيشاني خودم پاشيده شد. بلافاصله سرم را داخل جوي آب كردم تا مايع اسيدي به صورتم نرسد و بعد فرار كردم.
چرا به مأموران كلانتري با كلنگ حمله كردي؟
ساعتي بعد از كلانتري با موبايلم تماس گرفتند و درباره اسيدپاشي سؤال كردند كه به آنها گفتم من اسيد پاشيدهام. آنها از من خواستند به كلانتري بروم. وقتي به كلانتري رفتم از مأموران سؤال كردم چه كسي با من تماس گرفته است كه كسي جواب نداد. خيلي عصباني شدم و اين بار فرياد زدم كه مأموران به طرف من حمله كردند و مرا دستگير كردند و كتكم زدند.
كلنگ ابزار كارم است و هر جا ميروم آن را با خودم ميبرم. من به كلانتري رفتم كه براي من پاپوش درست نكنند اما وقتي سؤال كردم و كسي جواب نداد عصباني شدم و كلنگ را بالا بردم كه مأموران مرا دستگير كردند.
الان چه احساسي داري؟
احساسي ندارم.
پشيمان نيستي؟
نه.