«برجام حاشيه است، به دنبال تغيير نظام ايران باش» اين درخواست رسمي مايكل لدين از جان بولتون، مشاور امنيت ملي جديد امريكاست كه نشان ميدهد ايالات متحده امريكا برجام را نه فقط يك توافق بينالمللي بلكه زمينهاي براي ضربه زدن به جمهوري اسلامی ايران ميداند.
بر اساس همين تفكر است كه امريكا نه تنها مانع از تحقق وعدههاي اقتصادي و تجاري برجام شده است بلكه با استراتژي «خروج قريب الوقوع از برجام» تلاش ميكند ساير مؤلفههاي قدرت جمهوري اسلامي ايران در حوزه موشكي و منطقهاي را نيز مورد تضعيف قرار دهد.
مايكل لدين در بخشي از نامه خود به جان بولتن اشاره ميكند: «توافق هستهاي با ايران مسئلهاي حاشيهاي است و به يك سياست واقعي براي ساقط كردن رژيم جمهوري اسلامي نياز داريم» كه اين عبارت نشان ميدهد نگاه برخي از جريانهاي داخلي با محوريت «پايان پذيري دشمني امريكا عليه جامعه ايراني» يا «تفكيك ميان سياستهاي ضدايراني دونالد ترامپ و دموكرات ها» ناشي از عدم فهم صحيح از دكترين سياست خارجه امريكاست. لدين در حالي در ادامه درخواست ميكند «راهبردي كه براي ما پيروزي به همراه ميآورد، تضعيف اين رژيم و حمايت از دشمنان داخلي آن است. اين همان كاري است كه ما با امپراطوري شوروي كه دشمني به مراتب قدرتمندتر از جمهوري اسلامي بود، كرديم» كه بسياري از سياستهاي امريكا طي 40 سال گذشته در مواجهه با جمهوري اسلامي ايران شكست خورده است و حمايت گسترده آنها از برخي جريانات سياسي داخلي نيز نتوانسته كمك چشمگيري به پيشبرد سياستهاي امريكا در مواجهه با كشورمان كند.
تفاوت امریکای امروز با امریکای دیروز
لدين در حالي ابراز ميكند« آن زمان، خودمان هم از سرعت فروپاشي آن امپراطوري غافلگير شدیم. اطمينان دارم كه ميتوان در قبال ايران هم به نتيجهاي مشابه دست يافت. امتحانش كن» كه جماعت خوشبين به غرب پيش از شروع مذاكرات هستهاي تا چند ماه پيش اصرار داشتند اثبات كنند امريكای امروز با امريكاي دهه اول انقلاب بسيار متفاوت است و تصميم گيران اين كشور اساساً ارادهاي براي دشمنيهاي دامنه دار با ايران ندارند و اگر مواضع ايران در حوزه هستهاي تعديل شود قطعاً امريكا بخشهاي مهمي از سياستهاي ضدايراني خود را حذف و توسعه همكاري با ايران را جايگزين آن خواهد كرد.
روزنامههای جريان تجديدنظرطلب نيز در شمارههاي روز گذشته خود اشارهاي به نامه مايكل لدين به جان بولتون نداشته و در مقابل به تخطئه سياستهاي ترامپ و نه سياستهاي حاكم بر هيئت حاكمه امريكا پرداختند با اين هدف كه تئوري «امريكای ديروز با امريكاي امروز» به محاق نرود.
جريان تجديدنظرطلب معتقد است براي حفظ توافق هستهاي و زنده نگه داشتن خط مذاكره مستقيم با امريكا براي كاهش تنشهاي ميان تهران – واشنگتن مذاكره در برخي ديگر از حوزهها را مورد توجه قرار داد، كمااينكه در ويژه نامههاي نوروزي روزنامههای اعتماد، شرق و آرمان امروز، شخصيتهاي مشهور اين طيف از لزوم مذاكره با امريكا در حوزههایي مانند موشكي سخن به ميان آمده است.
ايران مسبب اصلي تحريمهاست!
به عنوان نمونه بهزاد نبوي در گفتوگو با ويژه نامه نوروزي آرمان امروز ميگويد: « امروز هم بيش و پيش از ترامپ خود ما مسبب عدم سرمايه گذاري هستيم. اگر امروز هم بتوانيم ريسك سرمايهگذاري را با توقف سياستهاي ماجراجويانه و تشنج آفرين در كشور كاهش دهيم، مطمئناً ترامپ و امثال او نميتوانند جلوي سرمايه گذاران بايستند... دولت و حاميانش با ايستادگي در مقابل سياستهاي ماجراجويانه و جلوگيري از تكرار آنها تا دير نشده شرايط را براي ورود سرمايه خارجي به كشور مهيا سازند. جلب و تزريق سرمايه به اقتصاد بحراني كشور بايد مهمترين اولويت اقتصادي دولت باشد و به دليل فقدان منابع داخلي، با تغيير سياستهاي منطقهاي بينالمللي امكان جلب سرمايه خارجي فراهم شود» يا روزنامه ابتكار در يادداشتي تحت عنوان «درباره تحريمهاي جديد اروپا عليه ايران» اعمال تحريمهاي جديد عليه ايران را به دليل فعاليتهاي ضد امنيت كشورمان عنوان ميكند: «... با همه نادرستي و خطايي كه در رفتارهاي تروئيكاي اروپايي بابت اعمال تحريمهای جديد عليه ايران وجود دارد، اما نبايد نقش ايران را در ايجاد چنين وضعيتي ناديده گرفت. به عبارت ديگر نقش ايران به همان ميزان نقش اروپا در اعمال اين تحريمها يكسان است. اي كاش ايران پيام لودريان را به رغم همه ترديدها در سفر به تهران جدي ميگرفت.»
خروج امريكا از برجام اشتباه است
تلاش اصلاحطلبان جهت توجيه پذير كردن مذاكرات جديد با امريكا بر سر قدرت موشكي و منطقهاي ايران در حالي است كه الي ليك ستوننويس «بلومبرگ ويو» ضمن تأكيد بر اينكه استراتژي ترامپ در قبال ايران، در حال مؤثر واقع شدن است، ميگويد: «توافق هستهاي با ايران را از بين نبريد. امريكا ميتواند بدون دور كردن متحدان اروپايي از خود، قاطعانه به دنبال مذاكره مجدد درباره توافق هستهاي ايران باشد.»
ليك با تأكيد بر اينكه خروج از توافق با ايران در حال حاضر، اشتباه است، مينويسد: « اكنون امريكا و متحدانش در بهترين شرايط قرار دارند؛ ايران بدون دريافت سرمايهگذاريهاي اقتصادي بينالمللي كه تهران روي آن حساب باز كرده بود، به توافق پايبند بوده است.»
عدم سرمايه گذاري در ايران در حالي به عنوان يكي از دستاوردهاي برجام براي طرف امريكايي عنوان ميشود كه اوبربانك -يكي از بانكهاي اتريشي به عنوان نخستين بانك اروپايي از سال ۲۰۱۵ وارد سيستم مالي ايران شد- اعلام كرد به خاطر تشديد تحريمهاي امريكا از ادامه همكاري با ايران چشم پوشيده است.
به گفته مقامهاي اوبربانك، پروژههايي كه اين شركت قصد داشت براي آنها خط اعتباري در ايران بگشايد، شامل «طرحهاي زيرساختي مانند خط آهن، نيروگاههاي آبي، پروژههاي توليد انرژي پاك، پروژههاي بهداشت و سلامت و طرحهاي مهندسي» بود كه مورد آخر بيشتر براي ايجاد شغل در ايران در نظر گرفته شده بود.
برجام الگويي موفق؟!
ارنست مونيز وزير انرژي دولت باراك اوباما نيز برجام را الگوي موفق براي مذاكره با كره شمالي عنوان ميكند و در يادداشتي كه در نشريه «بوستون گلوب» نوشته محدود كردن كره شمالي را به شرط پيروي از چنين الگویي معرفي ميكند.
وي با بيان اينكه «رونالد ريگان» رئيسجمهور اسبق امريكا هنگام مذاكرات كنترل تسليحات هستهاي با اتحاد جماهير شوروي ضربالمثل روسي «اعتماد كن اما بسنج» را در دستور كار قرار داده بود، نوشت: «اما در مذاكرات اخير ما با ايران چراغ راه ما «اعتماد نكن، بسنج، بسنج و بسنج» بود و در مذاكرات پيش رو با كرهشمالي هم بايد همين باشد.»
به راستي در شرايطي كه توافق هستهاي نه تنها هيچ دستاوردي در حوزه اقتصادي براي كشور به همراه نداشته بلكه موانع بسياري را در عرصه منطقهاي و بينالمللي براي ايران بهوجود آورده و امريكا آن را الگوي موفق براي مقابله با كشورهاي مخالف خود در عرصه بينالملل ميداند، بر اساس كدام منطق و با كدام توجيه عقلاني بايد به عنوان الگوي موفق در داخل كشور معرفي شود.