محمدصادق عابديني
اسير عراقي با خونش روي ديوار نوشت «نحن بدأناالحرب»(جنگ را ما شروع كرديم) و اين جمله در ذهن ناصر صارمي سرباز وظيفه اردوگاه طريق القدس3 واقع در شهرستان سمنان باقي ماند تا سالها بعد صارمي شاعر، دست به قلم شود و خاطراتش را از اردوگاه اسراي عراقي را تأليف كند. او ميگويد ميخواستم مستند بگويم كه جنگ را ما شروع نكردهايم. صارمي تا به حال دو عنوان كتاب از خاطراتش را منتشر كردهاست، كتاب اول «جنگ را ما شروع كرديم» و كتاب دوم «خرداد كه ميشود»؛ دو كتاب با نگاهي متفاوت به جنگ تحميلي. اين شاعر و نويسنده در گفت و گو با «جوان» درباره كتابهايش و كار جديدي كه در آستانه چاپ دارد، ميگويد.
خاطرات منتشرشده در دو كتابي كه تا به حال چاپ كردهايد، جزو متفاوتترين آثار منتشرشده در حوزه دفاع مقدس است، چه شد سراغ تأليف خاطرات دوران جنگ رفتيد؟!
من شاعرم و قصهنويس نيستم، خاطراتي كه در اين كتابها منتشرشده حاصل اسيربانيام در سالهاي 60، 61 و 62 است. آن روزها من يك سرباز معمولي 18 ساله بودم. اينها داستان و خاطراتي است كه در طول همه اين سالها با من بودهاست. در طول اين مدت بارها پيشنهادهايي براي نگارش آنها داشتم و در نهايت چند داستان كوتاه آن را نوشتم كه در قالب دو كتاب چاپ شد. اين كتابها به ترتيب در سالهاي 91 و 92 منتشر شده است. اكنون نيز كتاب «خرداد كه ميشود» بدون اينكه از هيچ اسپانسر و حمايتي برخوردار باشد، به چاپ چهارم رسيدهاست.
خاطراتنويسي در سالهاي اخير رونق گرفتهاست، خاطراتي كه در كتاب نقل كردهايد، اما تفاوتهاي نگارشي و محتوايي با بسياري از كتابهاي ادبيات دفاع مقدس دارد!
در اين خاطراتنويسي اين كتابها معمولاً يك نفر خاطراتش را ميگويد و يك نفر ديگر مينويسد، اما در كتابهاي من، راوي و نويسنده هر دو يك نفر است و همه خاطرات مستند و خيلي رو گفته شده است. مثلاً بعضيها ميگويند چرا در كتابت نوشتهاي كه ميزان غذاي ارودگاه كم ميآمد يا وضع بهداشت مناسب نبود. به آنها ميگويم همه چيز را بايد با شرايط آن روز ديد، همان زمان به دليل شرايط جنگي در خيلي از خانهها وضع تغذيه و بهداشت از آن بهتر نبود.
خاطرات دوران خدمت در اردوگاه را روزانه ثبت ميكرديد؟
شوربختانه نشد كه نوشتن روزانه خاطرات مداومت داشته باشد. حتي شرايط طوري بود كه براي نوشتن، كاغذ هم در اختيار نداشتم و اگر ميشد از برگههاي امتحاني بزرگي كه آن روزها بود و براي ليست شمارش اسرا استفاده ميكرديم، كاغذي اضافه ميماند، روي آنها مينوشتم، اما خاطراتي را هم كه نشد آن زمان بنويسم، آنقدر در اين سالها به صورت شفاهي تكرار كردهام كه هميشه با من بودهاند. تمام اسامي و آدمهايي كه در كتابهايم وجود دارد، مستند است.
از افرادي كه در كتاب نام بردهايد، كسي را ديدهايد؟ مثلاً اسراي سابق عراقي را ببينيد؟
از ايرانيها چند نفري را ديدهام و در كتاب نامشان را بردهام، اما از عراقيها خير، ولي داستاني درباره يكي از همين اسراي سابق هست كه در كتاب «خرداد كه ميشود» آن را آوردهام. دوستي دارم كه مهندس پالايشگاه اراك است، آنجا در زمان جنگ اردوگاه اسرا بود، ميگفت، يك عراقي با تانكر از عراق براي پالايشگاه «نفتا» ميآورد. يك روز ديديم حال خوشي ندارد و هر چه به او ميگوييم كه در محوط سيگار نكش، انگار متوجه نميشود. وقتي از او پرسيديم كه چه شدهاست؟ گفت من 30 سال پيش همينجا اسير بودهام و فكر نميكردم روزي دوباره به اينجا بيايم. به دوستم گفتم اي كاش او را به من معرفي ميكردي.
تلاش نكردهايد خاطرات افسرها و نظامياني را كه در اردوگاه بودند، ثبت كنيد؟
اردوگاههاي اسرا در دست ارتش بود. ارتشيها خيلي منظم هستند و از نظر اداري و كار تشكيلاتي ديسيپلين خاصي دارند. آنها بيشتر از اينكه به دنبال كارهايي مانند ثبت خاطرات باشند، به دنبال اين بودند كه وظايفشان را به خوبي انجام دهند. براي همين بسياري از آنها را كه ديدهام و درباره خاطرات آن روزها پرسيدهام، يك چيزهاي كلي يادشان هست، مثلاً ميگويند: يادش بخير عراقيها را نگه ميداشتيم.
اگر بخواهيد به طور خلاصه بگوييد روح حاكم بر اين دو كتاب چيست، چه ميگوييد؟
ما در عملياتي مانند بيتالمقدس ناگهان بيش از 19 هزار اسير گرفتيم كه غيرقابل پيشبيني بود، اما تلاش كرديم آنها را با تعهداتي كه داريم و البته با مهرباني نگهداري كنيم. من در «خرداد كه ميشود» 29 خاطره و در « جنگ را ما شروع كرديم» هشت خاطره را منتشر كردهام و ميخواستم به طور مستند و بر اساس اتفاقات بگويم كه جنگ پديده زشت و مذمومي است، اما ما جنگ را شروع نكرديم.
بعد از اين دو كتاب، كار ديگري درباره خاطرات آن سالها داريد؟
يك كتاب جديد دارم كه حدود 200 صفحه است. درباره فردي متولد دهه 40 كه در يك شهرستان زندگي ميكند و زندگياش در دوران جنگ دچار حوادثي ميشود و از اردوگاههاي نگهداري اسرا سر در ميآورد. اتفاقات اين كتاب نيز كاملاً مستند و بسيار بكر است. مثلاً داستان يك پزشك عراقي را در اين كتاب آوردهام كه حاضر نبود اسراي عراقي را معاينه كند و دلايل محكمي براي اين كار داشت. اسارت بخش پنهان جنگ است و كمتر به چشم ميآيد، اما بخش مهمي است و بايد به آن پرداخته شود. براي درك جنگ بايد به بخش اسارت و شرايط آن پرداخت. مخصوصاً اينكه رفتار ما با اسرا چطور بود و چه مهربانيهايي با آنها كرديم، اما در مقابل با اسراي ما در عراق بدرفتاري ميشد.
كتاب جديد چه موقع منتشر ميشود؟
هنوز ناشري براي انتشار آن پيدا نكردهام و متأسفانه مانند كتابهاي قبليام، از سوي نهادهايي كه از كتابهاي دفاع مقدسي حمايت ميكنند، پشتيباني نشدهاست. البته اميدوارم بتوانم با انتشارات سوره مهر براي انتشار اين كتاب همكاري كنم. از طرف ديگر چون زبان و ادبيات انگليسي خواندهام، مخلوطي از خاطرات دو كتاب قبلي را به انگليسي ترجمه كردهام كه براي آنها هم دنبال ناشر هستم.