نويسنده: حجت الاسلام مهدي حسينپور
عواملي همچون ترس، تهديد، تبليغ، منفعتطلبي و زيادهخواهي، مزاج مردم را تغيير داده و سبب شده عده زيادي از مردم، با علاقهاي زياد و با اطمينان خاطر، از هر پنج كلمهاي كه به زبان ميآورند، شش تاي آن دروغ باشد! ترديد ندارم كه خيلي از شما با من هم عقيده هستيد، اگر باور نميكنيد پس لطفا بخوانيد...
نمونهاي از خروارها دروغ
پدر خانواده، با رفتار خود، دروغ را به فرزندانشآموزش ميدهد، فرزندان هم بعد از يادگيري دروغ، به پدر و مادر دروغگوي خود، دروغ ميگويند. راننده تاكسي به دروغ قسم ميخورد و ميگويد نرخ كرايه همين است، مسافر هم به دروغ ميگويد پول ندارم.
دانشآموز علت دير آمدنش به مدرسه را با دروغ گفتن توجيه ميكند. داروخانه نگاهي به پولهاي خرد مياندازد و به دروغ ميگويد: خرده ندارم. بيا در عوضش اين قرص را بگير.
فروشنده تا مشتري را ميبيند آنچنان از كاه، كوه ميسازد كه مشتري گمان ميكند قيمت لباس مناسب است و با خوشحالي از مغازه بيرون ميرود، در حالي كه گمان ميكند تخفيف خوبي گرفته است!
صاحب خانه وقتي خانه را اجاره ميدهد، براي به دست آوردن اجاره بيشتر به مستأجر دروغ ميگويد. كارمندهاي اداره هم كه با دروغهاي با مزه، از كارشان ميزنند تا ديرتر به محل كار برسند و زودتر هم به خانه بازگردند.
بازار تكذيب كردن در سايتها، مجلهها، روزنامهها و خبرگزاريها هم داغ شده است. امروز چيزي را ميگويند و مينويسند و اگر كسي متوجه دروغشان شد، آن را تكذيب ميكنند. اين روزها، حال سياستمداران ما نيز همچون چوپان دروغگو شده است كه باغي سرسبز را به برههاي بيچاره وعده ميدهند و آنها را به دنبال خود ميدوانند، ولي بعد از مدتي برهها متوجه ميشوند كه خبري نيست كه نيست. كاش ميشنيديد سخن سياستمدار بزرگ عالم حضرت علي(ع) را كه فرمود: زياد وعده دادن از دروغ جدا نميشود.
اين روزها، تنها گدايان شهر هستند كه حرفشان خريدار ندارد چراكه در دروغگويي شهرت پيدا كردهاند. يا ادعا ميكنند مسافري در راه ماندهاند و مداركشان را دزد برده، يا پدر مريض دارند كه همين فرداها قرار است مرخص شود و پول لازم دارند. يا كارمند ادارهاي هستند ولي عابر بانك كارتشان را خورده است يا به همان زبان كودكي و بدون دروغ طلب كمك ميكنند و عدهاي هم از روي دلسوزي به گداپروري جامعه كمك ميكنند!
دروغ، آنچنان حال و هواي شهرمان را تحت تأثير خود قرار داده است كه از شدت آلودگي آن نميتوان نفس كشيد! چه دقيق و به جاست سخن امام صادق(ع) كه فرمودند: ندادن حقوق ديگران ذلت ميآورد و انسان در اين باره مجبور به دروغ گفتن ميشود.
دروغ، همان گناهي است كه نياز به قدرت و پول و زمان و مكان ندارد. با دروغ، يوسف(ع) راهي زندان ميشود. با دروغ، حسينبن علي(ع) خارجي معرفي ميشود. با دروغ كارها برعكس جلوه داده ميشود. با دروغ، همه جنايات توجيه ميشود. با دروغ، پيوندها گسسته ميشود، انسانها بياعتبار ميشوند، بدبيني زياد ميشود. امام حسن عسكري(ع) ميفرمايند: همه گناهان و پليديها در خانهاي قرار داده شدهاند و كليد آن دروغ است.
عرضه و تقاضاي دروغ
چه شده است كه عدهاي مزاجشان به دروغ عادت كرده است؟! اين افراد نه تنها خودشان اهل دروغ هستند بلكه از ديگران هم انتظار دروغ گويي دارند. اين افراد بر اساس قانون عرضه و تقاضا عمل ميكنند و ميگويند شرايط فعلي جامعه و بازار، به گونهاي است كه اگر دروغ نگويي نميتواني موفق باشي!
تقاضاي بازار و اداره و به طور كلي جامعه بر دروغ است. ما هم دروغ را براي اينها عرضه ميكنيم! اين افراد با اينكه خوب ميدانند دروغ گفتن حرام است ولي ميگويند: مجبوريم دروغ بگوييم. اصلا ما را مجبور به دروغگويي ميكنند! اين نوع دروغگويي به خاطر منفعتطلبي ماست و اگر راستگو باشيم ضرر خواهيم كرد!
اين افراد معتقدند كه با دروغ پيشرفت ميكنند و در كارشان موفق خواهند بود و درآمد و روزيشان بيشتر خواهد شد! بايد اول ماجرايي را در پاسخ به ادعاي عجيب و غريب اين افراد نقل و بعد سؤالي را مطرح كنم: وقتي شوراي شش نفره تشكيل شد تا خليفه سوم انتخاب شود، حضرت علي(ع) از جمله افراد آن شوراي شش نفره بود. بعضي با خلافت عثمان موافق بودند و بعضي با خلافت حضرت علي(ع) موافق بودند.
تنها رأي يك نفر بود كه سرنوشت خلافت و حاكميت جامعه اسلامي را مشخص ميكرد. نفر آخر به حضرت علي(ع) گفت: اگر قول بدهي كه بر طبق قرآن و سنت پيامبر و سيره دو خليفه قبل عمل كني، به تو رأي خواهم داد و از اين پس خلافت را به تو خواهيم سپرد. اما اميرالمؤمنين(ع) در پاسخ فرمودند: من فقط طبق قرآن و سنت پيامبر عمل ميكنم، نه چيز ديگري. در اينجا بود كه عثمان قول داد كه به قرآن و سنت پيامبر و روش دو خليفه قبل عمل كند. بنابراين با اكثريت آرا به عنوان خليفه سوم، 12 سال بر جامعه اسلامي حكومت كرد.
حال سؤال اين است كه چرا حضرت علي(ع) يك قول دروغ در اين شوراي شش نفره نداد تا 12 سؤال حكومتش جلو باشد؟ و مردم 12 سال زودتر و 12 سال بيشتر با علي و تمام خوبي هايش زندگي كنند.
اما چرا علي(ع) دروغ نگفت؟! دروغي كه منافع زيادي به همراه داشت و سبب ميشد، مردم خليفهاي همچون علي(ع) داشته باشند و منفعت اين دروغ خيلي بيشتر از چيزهايي است كه گفتيم! چرا علي(ع) نگفت جامعه مرا مجبور به دروغگويي كرده است و من هم به خاطر خودم و به خاطر مردم، دروغي را بگويم، حالا بعداً توبه ميكنم!
اميرالمؤمنين علي(ع) دروغ نگفت، چون دروغ با روح ايمان سنخيت ندارد. انسان مؤمن، شايد ترسو و بخيل شود ولي دروغگو نميشود. از اميرالمؤمنين علي(ع) نقل شده است كه فرمودند: نشانه ايمان اين است كه راستگويي را هر چند به زيان تو باشد بر دروغگويي گرچه به سود تو باشد ترجيح دهيد.
حضرت علي(ع) ميفرمايند: دروغگو با دروغگويي خود، سه چيز را به دست ميآورد؛ خشم خدا را نسبت به خود، نگاه تحقيرآميز مردم را نسبت به خود و دشمني فرشتگان را نسبت به خود.
ترس، از دلايل اصلي دروغگويي
ترس از اصليترين دليل هايي است كه سبب ميشود بعضي از افراد دروغ بگويند. ترس، به خاطر از دست رفتن اعتبار، ترس از ناراحتي والدين، ترس از لو رفتن و برملا شدن كارها، ترس از تنبيه و سرزنش، و مهمترين ترس كه وجود عده زيادي را تسخير كرده ، ترس از فقير شدن است.
اين روزها ترس از فقر و نداري را به راحتي ميتوان در چهره عده زيادي از مردم مشاهده كرد! تعجب آدمي از اين است كه وقتي پيامبر خدا حضرت محمد(ص) فرموده است كه: دروغ، روزي را كم ميكند (الكذب ينقص الرّزق)، اكنون چرا عدهاي با دروغ به دنبال روزي ميگردند؟!
دروغ و دروغگويي فقط بركت را از مال و ثروت انسان ميگيرد و در آينده انسان را رسوا كرده و آبروي او را نيز به همراه خود خواهد برد. رسول گرامي اسلام ميفرمايند: بدان كه راستگويي پر بركت و دروغگويي شوم است.
كسي كه در جامعه و در ميان همكارانش اهل صداقت و راستي باشد، ممكن است در ظاهر فكر كند كه شايد من از آنها عقب بيفتم! خوب است براي اين افراد مثالي بزنيم: انسان وقتي ميخواهد با كمان، تيري را پرتاب كند، تيري را كه راست است انتخاب ميكند و آن را در كمان قرار ميدهد. ابتدا تير را به عقب ميكشد و نگه ميدارد و بعد از چند لحظه آن را رها ميكند. در اين هنگام مشاهده ميكنيم كه آن تير با چه سرعت و شتابي به پيش ميرود.
اين صداقت و راستگويي است كه انسان را با سرعت بالايي به سمت پيشرفت و بركت پيش ميبرد. فقط كافي است كه از مركب عجله پياده شويم و صبر پيشه كنيم. نكند خدايي نكرده ترس از فقير شدن، ما را به دروغ وادار كند! پناه بر خدا از دروغ و همنشين دروغگو! بدون شك اگر صداقت در زندگي مان بميرد ما هم ميميريم. اين زنده ماندن با مردن هيچ فرقي ندارد.