اليا.ج. مغناير، رئيس گروه بينالملل روزنامه الرأي كويت بيش از دو دهه است كه تحولات سياست جهاني بهويژه منطقه غرب آسيا را دنبال ميكند. حساب توئيتري وي يكي از منابع مهم خبري و تحليلي درباره اتحاديه اروپا، ناتو، حزبالله، لبنان، ايران، عراق، سوريه، تروريسم، القاعده، داعش و ساير گروههاي سلفي است و گزارشها و تحليلهاي وي معمولاً به زبانهاي مختلف ترجمه ميشود. با وي درباره حضور جنبش مقاومت اسلامي لبنان در جنگ سوريه به زبان انگليسي از طريق ايميل گفتوگو كرديم. متن ترجمه شده اين گفتوگو در اختیار شماست.
دستاورد اصلي حزبالله اين است كه نظاميانش، در سوريه (نه در لبنان)، در حال جنگ با تكفيريها (القاعده و داعش) هستند، بهخصوص اينكه همه يا بيشتر تكفيريها در بلاد الشام و اكثراً در سوريه جمع شدهاند. در واقع براي حزبالله اين يك مزيت است كه بتواند عمدتاً در يك منطقه جغرافيايي با آنها، آن هم نه به تنهايي بجنگد. علاوه بر اين، حزبالله برنامهريزي كرده تا ظرفيت نظامي خود را افزايش دهد، در توليد سلاح براي جنگ از راه دور خلاقانه عمل كرد، سلاحهاي جديدي را آزمايش كرد و پهپادها و موشكهاي هدايت شونده ديگري را در جنگ واقعي به كار برد. علاوه بر اين موارد، جنگ با دشمنان مختلف با تاكتيكهاي متنوع درسهاي زيادي به آن داد. از لحاظ استراتژيكي، حزبالله صاحب پايگاههاي نظامي جديدي در سرتاسر مرز سوريه و لبنان شد كه براي اين گروه تا حدودي رويا تلقي ميشد. در جنگ پيش رو با اسرائيل، حزبالله موشكهاي از راه دور استراتژيكي خود را از مناطق مختلف در تپهها و كوههايي كه با محيط طبيعي حفاظت و به دور از غيرنظاميان واقع شدهاند، پرتاب خواهد كرد.
برخي تحليلگران اشتباهي رايج دارند كه ميگويند: «حزبالله در سوريه طي سه سال گذشته بيش از 30 سال جنگ با اسرائيل دچار شكست شده». اين تحليل كاملاً اشتباه است؛ زيرا حزبالله فقط چند ماه در دو جنگ اصلي عليه اسرائيل درگير شد.
در [مقابل] اسرائيل، حزبالله از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب در مساحتي بيش از 100 هزار كيلومتر مربع حضور خود را توسعه داده و اين در حالي است كه كل لبنان 10 هزار كيلومتر مربع و مساحت جغرافيايي جنگ با اسرائيل به 4هزار كيلومتر مربع محدود بود.
هم اسرائيل و هم حزبالله براي جنگ پيش رو آماده ميشوند. طي اين مدت، هر دو طرف سعي خواهند كرد نيروي نظامي زيادي را با يكديگر روبهرو نكنند؛ زيرا هر دو ميدانند كه خط قرمزها ديگر رعايت نميشود و نهايتاً به تمام شهرها حمله خواهد شد. اسرائيل در اجراي منظم مانورهاي نظامي و غيرنظامي فعال بوده و خواهد بود و مانورهاي غيرنظامي را به منظور آمادهسازي مردم براي جنگ پيش رو انجام ميدهد. به همين منظور به غيرنظاميان گفته است: «ما شما را براي بدترين شرايط آماده ميكنيم. ما به وظيفهمان عمل خواهيم كرد، اما برخي حوادث اجتنابناپذير ممكن است اتفاق بيفتد.»
در طرف مقابل، حزبالله نيز در حال اجراي مانورهاي نظامي است و روستاها و شهركهايي را ايجاد كرده است تا با شهركهايي كه اسرائيل در مرزهاي جنوبي كشورش دارد برابر باشد. اين بدين معناست كه حزبالله ديگر خود را به دفاع بسنده نكرده است بلكه به سمت حمله پيش خواهد رفت. قطعاً چنين سناريويي تحقق ميپذيرد؛ زيرا حزبالله تجربيات منحصربهفرد بسياري در سوريه كسب كرده است كه از جمله آنها ميتوان به جنگ با گروههاي سازمانيافته مانند «القاعده»، «دولت اسلامي»، گروههاي سازماننيافته و ديگر گروههاي شورشي سوريه اشاره كرد. بنابراين، زماني كه مانورها در دو طرف افزايش مييابد، سوء تدبيري به وجود ميآيد كه جنگ نيز جزو آن خواهد بود.
تجربه جنگاوري حزبالله طوري برنامهريزي شده تا در سوريه، عراق و يمن به كار گرفته شود. استفاده از انواع سلاحها، تاكتيكها و استراتژيها باعث افزايش اعتمادبهنفس و قابليت حزبالله شده است. علاوه بر اين، حزبالله از همان تكنولوژيهايي استفاده ميكند كه ارتشهاي كلاسيك به طور منظم در خاورميانه و بخشهاي ديگر از جهان استفاده ميكردهاند.
بنابراين، بهترين تاكتيك دفاعي، حمله است. با تجربياتي كه حزبالله در القصير، القلمون، زبداني، حمص، حماه، حلب، نبل و الزهراء و ديرالزور در سوريه و با دولت اسلامي در عراق به دست آورده است، كاملاً طبيعي است كه تاكتيكهاي نظامي را به راحتي كسب كند و در قلمروي خود به اسرائيل حمله كند يا حتي ميدان جنگ را به زمين دشمن منتقل كند؛ نه مانند سابق يعني از سال 1982 كه همواره اين مبارزات در خاك لبنان صورت ميگرفته است.
اگرچه حزبالله سوريه در منطقه جولان ريشه دوانده است اما خيلي زود است كه عليه اسرائيل در اين منطقه جبههاي ايجاد شود. سمت سوري سرزمين جولان هنوز توسط القاعده و ديگر گروههاي سوري كنترل ميشود. بنابراين، ايجاد جبهه در اين منطقه شايد اصلاً امكانپذير نباشد آن هم زماني كه جمعيت موجود در اين سرزمين متخاصم باشند.
دفاع هوايي حزبالله ميتواند با هرگونه بالگرد و جت ارتفاع متوسط مقابله كند. اين مسئله باعث ميشود كه اسرائيل در جنگ بعدي از بالگردهايش ديگر استفاده نكند و در مقابل از جتهاي ارتفاع بلند استفاده كند تا شكست نخورد. بنابراين، دفاع هوايي حزبالله موجب خواهد شد كه سلطه هوايي اسرائيل، كه در گذشته خيلي مطرح بود، كاهش يابد.
جنگ در سوريه به دليل حضور تعداد بيشمار كنشگران خيلي طولاني ميشود. ما در حال حاضر درباره بيش از 150 هزار شبه نظامي حرف ميزنيم كه در چند جبهه در حال جنگ هستند. بنابراين، ممكن نيست كه عملكرد اين نيرو يا آن نيرو را مورد ارزيابي قرار داد زماني كه هر كدام از طرفين ابتكار عمل را در يك جبهه به دست گرفتهاند نه در جبهه ديگري.
ايران و حزبالله در كنار ارتش سوريه در حال جنگ هستند، حدود 70 درصد از ارتش اين كشور را سنيها تشكيل دادهاند. حزبالله نيز در لبنان «سرايا المقاومه» را دارد كه از تمام مذاهب از جمله سنيها تشكيل شده است. اين يك جنگ فرقهاي نيست، بلكه جنگي عليه تكفيريها است. حزبالله هيچ وقت اعلام نكرده است كه ميخواهم سنيها را به قتل برسانم، اما هم القاعده و هم «دولت اسلامي» بارها به صورت آشكار گفتهاند كه ميخواهند تمام شيعيان و علويها را قتل عام كنند.
جنگ سوريه هيچگاه انقلابي عليه بشار اسد نبود، بلكه هشداري بود كه كالين پاول، وزير خارجه سابق امريكا در سال 2003 به بشار اسد داد؛ درست زماني كه امريكا به عراق لشكر كشي و جنگ را در آنجا آغاز كرد. در واقع اين، تصميم قطر است كه ميخواهد اسد را عزل كند؛ زيرا اين كشور قرارداد گازي خود را براي صدور به كشورهاي اروپايي به خاطر مخالفت اسد از دست داد. اين جنگي است كه به منظور عزل بشار اسد برپا شد تا دمشق ديگر نتواند گذرگاهي براي حزبالله و محور مقاومت براي جنگ با اسرائيل باشد. اكنون، در مذاكرات صلحآميز در ژنو، ديگر شاهد نمايندگان سوريها و شورشيان سوري نيستيم. بلكه هيئت نمايندگان رياض، مصر و مسكو را شاهد هستيم.
فقط يك فرآيند سياسي، مسئله جنگ سوريه را ميتواند حل كند كه اين فرآيند هنوز تكامل نيافته است. القاعده هيچ وقت سلاحهاي خود را به فرآيند دموكراتيك نخواهد سپرد، همچنين احرار الشمس و ديگر سلفيها كه قانون شريعت را فقط به سليقه خود اجرا ميكنند.
داعش همانطور كه باراك اوباما گفته، حاصل لشكركشي و حمله امريكا به عراق است. القاعده و طالبان نيز با حضور امريكا در خاورميانه و افغانستان تحريك شدند. به هر روي، آسيب از قبل وارد شده است. ارتباط مبهم بين القاعده و امريكا پيچيده است اما توضيح من اين است كه امريكا از خطر القاعده، استراتژي دراز مدت و اهداف آن كاملاً آگاه است. با اين حال، امريكا در خاورميانه متحداني مانند عربستان سعودي دارد كه تا زماني كه رئيس جمهور سوريه، بشار اسد، بر سر قدرت باشد، نميتواند شاهد شكست القاعده باشد. اينجاست كه امريكا، همكاري و مصالحه خود را آغاز ميكند و از روسيه درخواست ميكند تا از تضعيف شدن القاعده در سوريه در مناطق حلب و ادلب جلوگيري كند. علاوه بر اين، در اينجا براي امريكا يك سودي وجود دارد، از اينكه ميبيند نيروي انساني ايران و حزبالله دچار خسران ميشود و اين دو كنشگر در اين جنگ تا حد ممكن درگير ميشوند. براي ايران و حزبالله مسئله چيز ديگري است؛ هر دو طرف ميدانند كه اين جنگ، جنگ بر سر بقا است و تا زماني كه خطر داعش و القاعده كاهش نيافته، آن را متوقف نخواهند كرد.