کد خبر: 764875
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۶

زمان جنگ ما با انسان‌هايي روبه‌رو بوديم كه در فضاي نسبتاً معنوي دهه 60 مقدمات ذهني حضور در جبهه‌ها را در خودشان فراهم مي‌كردند.اما حالا و در پيچيدگي‌هاي اجتماعي و فكري كه جامعه مادي زده‌مان دچارش شده است، جوان‌هايي را مي‌بينيم كه در دهه 90 زندگي مي‌كنند و بوي شهداي دهه 60 را مي‌دهند.

چند وقت پيش كه متن برخي از يادگارنوشته‌هاي دوران جنگ را مي‌خواندم، مملو از جملات در ظاهر غلوآميز از ايثار و حماسه‌آفريني‌هاي رزمندگان دفاع مقدس بود و فكر مي‌كردم شرايط آن زمان و شايد جو‌گيري باعث اين نوع از ادبيات نوشتاري مي‌شد. اما از وقتي كه با زندگي تعدادي از شهداي مدافع حرم آشنا شدم، زبان من هم به غلوگويي باز شده است! يك مثال واضح از اين دست جوان‌ها، شهيد هادي شجاع است كه در منطقه محروم اسلامشهر زندگي مي‌كرد و 26 سال از بهار زندگي‌اش مي‌گذشت. او كه اكنون متن گفت و گو با همسر و مادرش را پيش رو داريد، تنها چهار روز از جشن ازدواجش مي‌گذشت كه چشم روي همه زيبايي‌هاي ظاهري دنيا بست و راهي دفاع از حرم اهل بيت(ع) شد. اما واقعاً چند نفر از ما آن قدر مرد هستيم كه مثل اين جوان 26ساله رفتار كنيم. مگر او معني ماه‌عسل را نمي‌دانست كه به جاي حضور در كنار نوعروس 18 ساله‌اش، ‌به مصاف داعشي‌هاي وحشي‌صفت رفت. نكند فقط اين ماييم كه معني زندگي كردن را مي‌‌فهميم و اين جوان زيبا‌رو با همه قابليت‌ها و شايستگي‌هايش، از درك حداقل‌هاي زندگي مادي بي‌خبر بود! نگاهي به زندگي تازه داماد شهيد هادي شجاع است كه آدم را به هوس مي‌اندازد از جملات غلوآميز استفاده كند. اينكه بي‌پرده بگوييم شرف مقابل شرافت جواناني مثل او كم مي‌آورد. همه ما شيعه مولا هستيم و دوستدار حريم اهل بيت، اما چند نفر از ما بصيرت و شجاعت اين جوان كم سن و سال را داريم كه از نگاه‌هاي نگران نوعروسي با هزاران اميد و آرزو بگذريم و تنها چهار روز بعد از شروع زندگي مشتركمان، راهي قتلگاهمان بشويم؟

هادي جان به دنيا چطور نگاه مي‌كردي كه چشمان ما عاجز از ديدن آن است. تو هم پاي همان روضه‌هايي مي‌نشستي كه ما مي‌نشينيم. اما نام حسين با تو چه كرد كه اين طور كربلايي شدي؟

ع. م

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار