من با سردار همداني از سال 60 آشنا شدم. فرمانده سپاه دزفول بودم و براي عمليات فتحالمبين آماده ميشديم كه شهيد همداني به اتفاق تعدادي از دوستانشان مثل شهيد همت، متوسليان، شهبازي، دستواره و عباس كريمي كه همگي شهيد شدند به آنجا آمدند. اتفاقاً چند وقت پيش كه با هم صحبت ميكرديم يادي از آن زمان و دوستان شهيدشان كرديم. چون منطقه را ميشناختيم پيش ما آمدند تا جايي را برايشان تدارك ببينيم و به آنها امكانات بدهيم.
سردار همداني به دليل صفا، صميميت و خلوصي كه در آن جمع داشت خيلي به دلم نشست. در عمليات بيتالمقدس هنگامي كه در خط با ايشان برخورد داشتم نماد شجاعت در ذهنم نقش بست. در خط، فعاليت زياد و نشاط خاصي داشت. زير آتش سنگين دشمن لبخند ميزد و اين روحيه بسيار بالا در آن زمان خيلي برايم جالب بود. شهيد همداني يكي از جلوههاي ايثارگري، شجاعت، مردانگي، ديانت و نشاط بود. وقتي براي مناسبتي كه ايشان در همدان داشت، ميرفتم و برخورد و روحيهشان را در همه عرصهها ميديدم لذت ميبردم. يكي از عرصههايي كه ايشان خيلي خوب وارد شد ثبت خاطرات و مستندسازي خاطرات جنگ بود. ايشان با خاطرهنگاريشان از جنگ دينش را ادا كرد.
اين مرد بزرگ براي اداي دينش به شهدا همان دلسوزي، صفا و خلوص زمان جنگ را حفظ كرده بود. معتقد بود بايد كار كند و اگر فضايي براي شهادت آماده شود او كاملاً آماده است. من اسم چنين انسانهايي را مردان هميشه آماده ميگذارم. در عرصه جهاد، خدمت و علم نماد آمادگي بود. آمادگي امروز براي كساني كه ادعاي دفاع از انقلاب و شهادت را دارند بزرگترين فيضي است كه كسي ميتواند به دست بياورد و ايشان به نظرم اين را به بهترين وجه و شكل به دست آورد.
كساني مثل سردار همداني توفيق دو چندان پيدا كردند. هم در دوران جنگ در صف اول حضور داشتند و جنگيدند و هم بعد از جنگ تا الان هر كاري كه از دستشان بر ميآمد براي دفاع از انقلاب و اسلام انجام دادند. در سن ميانه به بالا و در اوج پختگي و معرفتشان به شهادت رسيدند. همداني يكي از نوادر عرصه جهادت، شهادت و ايثار بود. اميدوارم قدر اين بزرگان كه دينشان را در تمام دورانها به كشور ادا كردهاند بدانيم. اميدوارم آن لبخند هميشگي كه بر لب شان بود و ديانتي كه در چهرهشان هويدا بود در بهشت دعاگوي همه ما باشد.
* همرزم شهيد همداني و فرمانده سپاه دزفول در دوران دفاع مقدس