ديروز، دوره 10 ساله مديريت سيدعزتالله ضرغامي بر سازمان صداوسيما پايان يافت و بار اين مسئوليت سنگين بر دوش مديري ديگر نهاده شد. با پايان كار هر مديريت مرسوم است نقاط ضعف و قوت كارنامه وي مورد تحليل و بررسي قرار گيرد. روشن است كه ارائه تحليلي جامع از وجوه مثبت و احياناً منفي كارنامه مديريت وي مجالي تفصيلي ميطلبد كه از حوصله اين نوشتار خارج است. با اينحال بهحسب تقدير از اين مدير رسانهاي، كوشيده خواهد شد كه برخي نقاط قوت كارنامه ضرغامي مورد بررسي قرار گيرد.
ضرغامي در شرايطي كرسي مديريت بر رسانه ملي را در اختيار گرفت كه دولت هشتم روزهاي پاياني عمر خود را سپري ميكرد و كشور آماده تغيير در تركيب مديريت اجرايي ميشد. در چنين شرايطي جامعه خسته از فضاي سياستزده و افراطي تجديدنظرطلبان، تشنه بازتوليد مفاهيم ناب گفتمان انقلاب اسلامي بود و رسانه ملي تا حدودي توانست در راستاي گفتمانسازي اين مفاهيم بكوشد.
در سال 1388، كشور با شرايط ويژهاي مواجه شد و فتنهاي كه براي بسياري از نخبگان غيرمترقبه بود، كشور را به سمت بحران سوق ميداد. هرچند صداوسيما در روزهاي آغازين مواجهه با فتنه، مانند بسياري از نهادها و نخبگان كشور در شوك و بهت اين فتنه پيچيده دچار سردرگمي شده بود، اما بهتدريج بر مديريت مسئله مسلط شده و در جريان حادثهاي همچون عاشوراي 88، ضرغامي و همراهان او بهخوبي ثابت كردند توان تصميمگيري در شرايط سخت و پيچيده را دارند.
در دوره دولت دهم كه آسيب اختلافات و تضادهاي مديريتي، قواي كشور را با چالش مواجه ساخته بود، مديريت صداوسيما با تعامل سازنده با قوه مجريه و ديگر دستگاهها نشان داد كه حفظ آرامش عمومي و جلوگيري از بحرانزايي را مدنظر دارد و در پيروي از توصيههاي رهبر معظم انقلاب اسلامي، ولايتمداري خود را ثابت نمود.
در اين دوره مديريت رسانه ملي در چالشي جديد وارد شده بود. از سويي ضديت فتنهگران و ضدانقلاب و بهتبع آن تخريبهاي وسيع رسانههاي بيگانه عليه اين رسانه كاهش نيافته بود، صداوسيما با چالش عدم تأمين مالي كافي از سوي دولت به بهانه اختلافنظرهاي سياسي با حلقه خاص حاكم بر دولت دهم مواجه شد. چالشي كه با تغيير دولت نيز از ميان نرفت و در دولت يازدهم به نحوي ديگر ادامه يافت.
با اين حال ضرغامي به رغم بيمهريها و ناملايمات، با صبر و خويشتنداري تا حدودي موفق شد، رسانه ملي را از توفانهايي كه ميتوانست اعتبار و اثرگذاري اين رسانه را با تهديد مواجه كند به ساحل امن كارآمدي برساند و اكنون صداوسيما را در جايگاهي موفق و مؤثر به مدير بعد خود تحويل دهد.
جدا از اينها از جنبههاي مديريتي، رسانهاي و فني نيز ضرغامي و همراهانش به موفقيتهاي تحسينبرانگيزي دستيافتند. تلاش نوآورانه كه با رشد چشمگير شبكههاي تلويزيوني در سالهاي اخير اتفاق افتاد، عملاً تأثير بسزايي در افزايش ضريب نفوذ سيماي ملي و بالطبع، كاهش نفوذ رسانههاي رقيب داشته است.
جسارت قابلتحسين و خلاقيتي كه در موضوع فعالسازي سامانههاي سيگنالرساني ديجيتال انجام گرفت، نهتنها بخش قابلتوجهي از موانع كمي رسانه ملي را از سر راه برداشت، بلكه فرصت پيشرفت كيفي را نيز به نحوي در اختيار مديران سيما قرار داد.
ميتوان درخشانترين نقطه در كارنامه ضرغامي را اينجا دانست كه او فرصت فعاليت جدي رسانهاي را در اختيار جوانان مؤمن انقلابي قرار داد نمونه بارز اين مسئله را در اختصاص يك شبكه تلويزيوني به موضوع انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و محصولات توليدشده توسط جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي در اين عرصه ميتوان مشاهده كرد.
راهي كه ضرغامي در اين عرصه شروع كرد مصداق بارزي از عمل به توصيه راهبردي رهبر معظم انقلاب اسلامي در مهياكردن عرصه براي فعاليتهاي جبهه مؤمنان انقلابي است؛ راهي كه اميد است خلف ضرغامي نيز در تداوم آن بكوشد و دستاوردهاي بيشتري در اين عرصه شاهد باشيم.
هرچند كارنامه ضرغامي خالي از اشكال نيست و حتي شخص وي نيز قطعاً چنين ادعايي نداشته و ندارد، اما طرح نقاط مثبت كارنامه وي بسان پيشنهاديهاي در مقابل مدير جديد است تا بداند در چه عرصههايي بايد راه وي را ادامه دهد.
طبيعي است كه جريانات سياسي و روزنامههاي زنجيرهاي كه منافع قدرتطلبانهشان را در تضاد با رويكرد رسانه ملي –كه منبعث از سياستهاي كلان نظام و انقلاب است- مشاهده ميكنند، دست به انتقادات و بعضاً تخريبهاي غيرمنصفانه و جناحي بزنند، اما اينها باعث نميشود كارنامه مدير پيشين رسانه ملي آنگونه كه اينان ميخواهند، سياه ديده شود.
پيشرفت چشمگيري كه رسانه ملي در دوره فعاليت ضرغامي و همراهانش بدان دستيافت مرهون توانمنديها، ابتكارات و ظرفيتهاي شخص وي و البته همهكساني بوده كه دلسوزانه در اين سنگر انقلاب اسلامي به انجاموظيفه پرداختند. بايد براي اين مديران آرزوي موفقيت كرد و اميد داشت اين ظرفيتها براي اعتلاي روزافزون نظام و انقلاب روزبهروز شكوفاتر گردد.