آيا علم، قابل ديني شدن است؟ آيا علم ديني با علم غيرديني متفاوت است؟ وجه تمايز علم ديني با غيرديني چيست؟ آيا هر علمي را ميتوان به دو قسم ديني و غير تقسيم كرد؟ اينها سؤالاتي است كه در اين بخش سعي خواهيم كرد پاسخ دهيم.
«علم ديني»، يك تركيب وصفي
در تركيب وصفي «علم ديني»، ديني صفتي براي علم است. آيا اين وصف توضيحي است يا احترازي؟ اگر قيد ديني توضيحي باشد به اين معناست كه هر علمي، ديني است، ولي تلقي عمومي از اين تركيب آن است كه علم، در يك حالت و بر اساس يك سلسله ملاكها ديني است و در حالتي ديگر، غيرديني. براي يافتن معاني علم ديني بايد تعاريفي كه در شمارههاي پيشين از واژههاي علم و دين بيان كرديم را مدنظر قرار دهيم و بر اساس هر يك از آنها معناي علم ديني را تشريح نماييم، همچنين بايد ملاكها و مناسبتهايي كه عرفا موجب ميشوند تا وصف ديني به علم نسبت داده شوند، بررسي شوند زيرا به لحاظهاي مختلفي ميتوان صفتي را به چيز ديگر نسبت داد و هنگامي كه علم ديني به صورت تركيب وصفي به كار ميرود عامل نسبت هم دخالت ميكند. اگر اين معيارها را در نسبتهاي ممكن ميان معاني علم و دين ضرب كنيم، رقمي بزرگ به دست ميآيد كه نشان دهنده وجوه محتمل براي معناي علم ديني است، البته امكان نسبت دادن دين به علم بر اساس برخي تعريفهايي كه پيش از اين براي اين دو واژه بيان شد، با در نظر گرفتن برخي جهات اتصاف از نظر عرفي بيمعنا و در نتيجه غيرممكن است. پس علم بر اساس برخي معاني نه ديني است و نه غيرديني اما بر اساس برخي از ديگر تعاريف براي علم و دين تعبير علم ديني ميتواند معنادار باشد كه در اينجا به مهمترين وجوه محتمل آنها اشاره ميكنيم:
علمي با خاستگاه اسلامي
رقيقترين مناسبت كه ديني و اسلامي خواندن برخي از علوم را توجيه ميكند، پيدايش يا رشد يك نظريه در سرزمين اسلامي است. گاهي برخي از علوم يا برخي نظريات علمي، به اين دليل كه در يك سرزمين اسلامي متولد شده يا رشد كردهاند شايسته وصف اسلامي دانسته ميشوند. چنين برداشتي از علم اسلامي گرچه از نظر ادبي صحيح است و علاوه بر توصيف واقعيات ممكن است بتوان درسهايي عملي از آن استنتاج كرد اما وجه اتصاف آن به اسلام بسيار ضعيف و ناقص است، علاوه بر اينكه از نظر ادبي نيز استعمالي حقيقي به حساب نميآيد.
علمي كه موضوعش اراده الهي باشد
يكي ديگر از وجوه مفروض براي جواز به كار بردن وصف ديني درباره يك رشته يا گزاره علمي آن است كه موضوع علم اراده الهي باشد. در توضيح اين معنا ممكن است چنين گفته شود كه اگر «علم» به معناي كشف واقع يا شناخت مطابق با واقع در نظر گرفته شود در صورتي ديني است كه درباره اراده تشريعي يا تكويني خداوند به مطالعه بنشيند و از آنجا كه هستي همه حقايق وابسته به اراده تكويني خداوند متعال است، هر علمي كه با چنين نگاهي به موضوع خود بپردازد در جرگه علوم ديني وارد شده است، بنا بر اين گرچه يك حقيقت ممكن است از راههاي مختلفي كشف شود و صرف مطابقت علم با واقعيت براي علم بودن آن كافي است لكن اين واقعيت مكشوف را ميتوان با نظري الهي نگريست و آن را مخلوق اراده خداوند دانست و ميتوان آن را با نظري طبيعي و مادي نگاه و موجودي مستقل فرض كرد كه طبق اين تعريف در صورت اول با علم ديني و در صورت دوم با علمي غيرديني سر و كار داريم.
اين اصطلاح از آن جهت كه كاربردي ويژه براي اين واژگان ارائه ميدهد مشكل منطقي يا فلسفي ندارد ولي بايد به پيشفرضها و لوازم آن توجه شود تا از يك سو با ديگر معاني علم ديني اشتباه نشود و از ديگر سو، محدوده و ميزان تأثيرگذاري آن در حل مشكل علم ديني روشن شود. در اين اصطلاح اولاً تنها دانستههايي علم تلقي ميشوند كه صحيح و مطابق با واقع باشند، خواه از روش علقي به دست بيايند يا تجربه يا ديگر روشهاي ممكن، ثانياً تنها علوم يقيني مطابق با واقع موضوع علم ديني قرار ميگيرند و ثالثاً نگاه الهي به پديدهها و دخالت دادن اراده الهي در روابط ميان آنهاست كه ديني بودن يك علم را رقم ميزند. لازمه پيشفرض اول اين است كه فرضيات علمي و نيز نظرياتي كه از جهت منطقي به حد يقين نميرسند كه (اكثر نظريات علمي را شامل ميشوند) از دايره علم خارجند. لازمه پيشفرض دوم نيز آن است كه دانشهاي ظني كه ممكن است دستخوش تغيير شوند هيچ نسبتي با دين ندارند و بنابراين نه دينياند و نه غيرديني.
اما پيشفرض سوم نياز به تأمل بيشتري دارد. همانگونه كه در معارف ديني و مباحث علمي كلام و تفسير بحث شده است «دين» كاشف از اراده تشريعي الهي است نه كاشف از هر ارادهاي تا شامل اراده تكويني او هم بشود. اين اراده الهي به حوزه رفتارهاي اختياري انسان مربوط شده از سنخ اراده تشريعي الهي است و ارتباطي با اراده تكويني او ندارد، بنا براين نميتوان از اين مقدمه كه علوم ديني در اصطلاح رايج كاشف از اراده الهياند نتيجه گرفت هر علمي كه كاشف از هر نوع اراده الهي (حتي اراده تكويني) باشد «ديني» است و چنين استدلالي مشتمل بر مغالطه اشتراك لفظي است.
علاوه بر آن دخالت دادن نوع نگاه دانشمند در علم جعل اصطلاحي جديد براي علم برخلاف اصطلاح متعارف و مورد بحث در محافل مربوط است. پرسشي كه در محافل ديني و علمي درباره رابطه ميان علم و دين و معناي علم ديني مطرح است به معنايي از علم نظر دارد كه نوع نگاه و تفسير دانشمند تأثيري در نتيجه تحقيق نداشته باشد، البته نگاه دانشمند اين اثر را دارد كه وي از نتيجه تحقيق خود در يك مسئله يا رشته علمي چه استفادهاي براي ديگر زمينهها داشته باشد.
تنظيمكننده: محمد زند