پایگاه اطلاعرسانی جام نیوز نوشت: شبکه تلویزیونی بی بی سی (BBC. Persian) در تاریخ ۲۴ سپتامبر (۲ مهر ماه) همزمان با هفته دفاع مقدس با پخش مستند جنجالی «دو سرباز» که سال گذشته هم به همین مناسبت از بی بی سی پخش شده بود و مورد نقد صدا و سیما و دیگر رسانههای داخلی قرار گرفت، به تخریب ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس پرداخت.
بی بی سی در این مستند ادعا میکند: « پس از آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۶۱ معادله جنگ به نفع ایران تغییر کرد و در بیشتر جبههها نیروهای عراق به پشت مرزهای رسمی دو کشور عقب رانده شدند و «صدام حسین» حاضر به قبول آتش بس شد، اما «آیتالله خمینی» این جواب را برای او فرستاد: (قسمتی از سخنرانی امام خمینی در ۲۴ اسفند ۱۳۶۰) به صدام میگویم که من یک راه برای تو سراغ دارم و آن راه انتحار است.» بی بی سی با شیطنت سخنان سال ۶۰ امام را به جای پاسخ به درخواست آتش بیعراق در سال ۶۱ جا زد و البته در این سخنرانی هم جملات زیبایی از حضرت امام در پاسخ به شبهه بی بی سی وجود دارد که این شبکه تنها از جمله آخر امام خمینی که «صدام» را با «هیتلر» مقایسه کرده بود، سوءاستفاده کرد.
بعضی فرازهای دیگر سخنرانی امام خمینی (ره) بدین شرح است: «ما به دنیا میگوییم بیایید ببینید که ما در خاک عراقیم یا عراق در خاک ماست؟ اگر ما در خاک عراقیم، شما با ما جنگ کنید و اگر عراق در خاک ماست، به حسب قرآن کریم تجاوز کرده، «فئه باغیه» است و «فئه باغیه» را باید با او قتال کنید، ما از قتال شما هم گذشتیم و امیدی به این نداریم، لااقل محکوم کنید و اگر به قرآن عمل نمیکنید که قتال کنید و او را با سرنیزه بیرون کنید از کشور اسلامی ، لااقل محکوم کنید او را و اگر محکوم هم نمیکنید لااقل بیصدا باشید، بیطرف باشید، چه شده اینها را که نه به قرآن اعتنا دارند و نه به حکم عقل اعتنا دارند و نه به مسائل بینالمللی، به هیچی اعتنا ندارند.
خانههای ما را غارت کردند، آتش زدند، خراب کردند و جوانهای ما را کشتهاند، حالا میگویند ما سر جای خودمان هستیم، بیایید ای دنیا ببینید که ما صلح طلبیم، بیایید صلح بکنیم، خوب ما هستیم در اینجا، اینجایی که با تجاوز آمدیم و گرفتیم، اینجا هستیم، لکن بیایید ما را صلح بدهید! این صلح را کدام انسان میتواند بپذیرد؟ این اسمش صلح هست اصلش؟ ایران که میگوید تا از خانه ما بیرون نروید و تا جرمهایی که کردید معلوم نشود که شما مجرم هستید و تا ضررهایی که به ایران زدید جبران نشود و حکم به جبران نشود، صلح معنا ندارد» (۲۴ اسفند ۱۳۶۰)
گفتنی است که از دیدگاه کارشناسان و صاحبنظران، تنها مقطعی که میتوانست جنگ به پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود، اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال ۱۳۶۷ (زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت) ادامه یافت.
اگر صلح را مجموعهای از آتش بس، عقبنشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارتهای وارده و ... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچگونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس ـ و در واقع حالت نه جنگ نه صلح ـ را توصیه میکردند و در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود، این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولتهای بزرگ و نهادهای بینالمللی از عراق، هیچ گاه نمیتوانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافتمندانه محقق کند، به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت و این دلایل عبارت بود از:
۱ـ شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز، پرداخت غرامت از سوی عراق)
۲ـ مرزهای ایران تأمین نداشت، نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود و شهرهای سومار، نفت شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر میرسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت.
۳ـ در حالی که نیروهای خودی، پیروزیهای زیادی کسب میکردند، توقف در جنگ و چانهزنی در پشت میز مذاکره برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده صحیح نبود.
۴ـ شهرهای آزاد شده (همچون خرمشهر) به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.
۵ـ توانایی ارتش عراق ترمیم شده و با کمکهای همه جانبه دولتهای بزرگ افزایش هم یافته بود.
۶ـ تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.
۷ـ در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، توقف ناپایا در فراز قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیانهایی به بار میآورد و اگر آن روز جنگ متوقف میشد و تجربهای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار میگرفت و ما ناچار میشدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانهزنی بیحاصل کنیم، امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت میکرد.
۸ـ عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دورهای این جنبش، برای تحقق خواستههای نامشروع خود به ایران فشار آورد ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت.
۹ـ به همین منظور در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۶۱ جلسهای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل شد و موضوع به شور گذاشته شد و از نظر نظامیان شرکتکننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول میانجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود و مهمتر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود، به همین دلیل امام خمینی پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و ناامیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، به ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت کردند.
اما در مستند «دوسرباز» نکات قابل توجه زیادی وجود دارد که تنها یکی از نقدهای جالبی را که سال گذشته در رسانهها منتشر شد در این قسمت میآوریم:
«بی بی سی سعی داشت تا به مخاطب القا کند که نبرد هشت ساله ایران با ارتش بعث صدام صرفاً نبرد «صدام» و «امام» است و سراسر شکست است و سرافکندگی و نگارنده قصد دارد در این یادداشت برنامه پخش شده بی بی سی را از نظر صحت و سقم اسنادی و نیز کار رسانهای و عملیات روانی بررسی کند.
«ژیار گل» در این مستند سرتا پا تناقض ادعا میکند یک رزمنده داوطلب ایرانی و یک سرباز عراقی در خلال عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر یکدیگر را ملاقات میکنند و رزمنده ایرانی دلش برای سرباز مجروح عراقی میسوزد و او را از دست تیر خلاصزنهای جمهوری اسلامی! (اتهام جدید بی بی سی علیه دفاع مقدس) نجات میدهد و سپس بعد از نزدیک به ۳۰ سال آنها اتفاقی در کشور کانادا! در حالی که جفتشان از تألمات جنگ از نظر روحی بسیار به هم ریختهاند یکدیگر را در یک مرکز روان درمانی ملاقات میکنند و این ملاقات به گوش «ژیار» که او نیز اتفاقی چند کوچه پایینتر است میرسد و اتفاقی به این بزرگی رخ میدهد که این دو باز یکدیگر را میبینند!
به هرحال بنده به عنوان یک مستندساز چند سؤال حرفهای از آقای «ژیار گل» و رسانه دولت انگلیس دارم که میتواند راستیآزمایی خوبی برای این مستند باشد.
۱ـ از نظر آماری چه قدر ممکن است که از میان ۷۰ هزار نفر آقای الف و آقای ب یکدیگر را در خرمشهر ببینند و هر دو به سرنوشت مشابه (اسارت) مبتلا شوند و بعد از ۳۰ سال در بین حدود یک میلیارد انسان و انتخابهای متنوعی مثل (آمریکا و اروپا و استرالیا و ژاپن ... که احتمال مسافرت این دو نفر به آنها زیاد باشد ) هر دو سر از تورنتو کانادا (!) درب یاورند و اتفاقا از بین همه اماکن موجود در کانادا در همان مرکز مورد اشاره یکدیگر را ببینند و ... از نظر ریاضی رخ دادن چنین احتمالی را باید معجزه نامید!
۲ـ عراقی مورد اشاره ادعا میکند در محمره (اسم بعثی خرمشهر) در حالی اسیر شده که خدمه تانک بوده. تانکی که خدمهاش را چهار ماه آموزش بدهند نمیتواند از T۵۲ یا T۵۴ فراتر باشد و قاعدتاً یا در لشگر ۶ زرهی یا ۱۰ زرهی بوده و اگر در خرمشهر بوده حتما در لشگر ۱۰ زرهی حضور داشته و در این عملیات بیش از ۱۲ هزار عراقی و عمدتا از همین لشگر اسیر گرفته شده بود، پس داستان تیر خلاص چیست؟
۳ـ عراقی مذکور ادعا میکند ژنرال مافوقشان در یک عملیات پنج روحانی را اسیر میکند که همه را با تانک له میکند و اگر لشگر زرهی در خرمشهر بوده و سپس عملیات بیت المقدس منهدمشان کرده این پنج روحانی کجا بودند؟ اگر آنها از عمامه فهمیدهاند اینها پنج روحانیاند یعنی بایستی از یگانهای تبلیغی باشند که این یگانها از اواسط سال سوم جنگ به بعد تشکیل شد و اصلا امکان حضور چنین روحانیونی آن هم پنج نفر در خرمشهر ممکن نیست و هیچ اسمی هم در میان مدافعان خرمشهر از پنج روحانی اسیر و شهید دیده نمیشود، این عراقی که حتی عملیات رمضان را ندیده از کدام عملیات میگوید؟ و جالب است که عراقی مذکور دیالوگهای فیلمهای سینمایی را میگوید و دیالوگ روی تصاویر رزمندگان ایران حک میشود و ما میشویم خونریز!
۴ـ عراقی مذکور میگوید که در زندانهای رژیم آن قدر زجر و شکنجه دیده که تنها فکرش سیر کردن شکمش بوده! برای بررسی این ادعا کافیست به تصاویر بازگشت اسرای عراقی و اسرای ایرانی نگاهی بیندازیم و وضع سلامت عمومی ایشان را با هم مقایسه کنیم آنگاه میزان صحت و سقم ادعای نامبرده معلوم میشود.
۵ـ «ژیار گل» در این مستند با صدای خود ادعا میکند که آیتالله خمینی به خاطر خصومت شخصی با صدام جنگ را ادامه داد و آتش بس را نپذیرفت! بر اساس کدام اصول خبرنگاری بی بی سی چنین ادعایی را بدون ذکر سند پخش میکند؟ طبق کدام دستور کتبی یا کدام صفحه صحیفه نور؟
۶ـ در بخشی از مستند، ترانس کلارک سفیر سابق انگلیس در بغداد ادعا میکند هر دو رهبر با غرب دشمن بودند، این ادعای کلارک ۱۸۰ درجه در تقابل با منبع مهمی از تاریخ جنگ قرار دارد، کتاب «ویرانی دروازه شرقی» نوشته «وفیق السامرایی» ژنرال ارشد استخباراتی عراق که رسما در این کتاب عنوان میشود که آمریکاییها و غربیها اطلاعات جبهه ایران را به روز به اطلاع عراق میرساندند حتی درحد زدن خاکریز در روزی جدید.
به هرحال این مستند آن قدر مشکل اسنادی دارد که نمیتوان آن را مستند دانست، اما میتوان یک فیلم تبلیغی موثر برای کشور کانادا دانست، این را استفاده مکرر از پرچم در اهتزاز کانادا در قیاس با پرچم ایران بر فراز گورستان (به تعبیر بی بی سی) و به تعبیر ما مزار شهدای جاویدان میتوان فهمید.»