کد خبر: 1158648
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۰۰

 

وبلاگ «ترجمان» مقاله‌ای از مایکل دریدا را با ترجمه علیرضا شفیعی‌نسب به اشتراک گذاشت. خلاصه‌ای از این مقاله در ادامه تقدیم شده است: از قرار معلوم، خواندن همیشه در وضعیت بحرانی است. ۲ هزار و ۵۰۰ سال پیش، سقراط نوشته‌ها را تقبیح کرد، چراکه باعث می‌شوند حافظه خراب شود و آدم‌ها حکمت را با داده اشتباه بگیرند. وقتی دفترنامه – کتاب صحافی‌شده- پدیدار شد، طبعاً برخی از محافظه‌کاران رومی شروع به اعتراض کردند: «پس طومار‌ها چه می‌شوند؟ فقط آن‌ها شایستگی هوراس و سیسرو را دارند.» دستگاه چاپ گوتنبرگ به‌تدریج بازار کتاب‌های خطی تزیین شده را خراب کرد. آلدوس مانوتیوس، مخترع کتاب‌های قطع جیبی، کاری کرد تا برگه‌های درشت فقط در موارد ویژه استفاده شوند. چند قرن بعد، دستگاه کاغذسازی فوردرینیر و دیگر اختراعات عصر صنعتی با تولیدات سریع‌تر و ارزان‌تر خود باعث شدند تا کتاب‌ها و نشریات در دسترس همه قرار گیرد... تا اینکه راه‌آهن وارد میدان شد و مسافران به‌دنبال رمان‌های کوتاه‌تر و قابل‌حمل برای سفر‌های روزانه‌شان رفتند. در میانه قرن بیستم میلادی، «باشگاه کتاب ماه یک» کتابخوانی را به کاری پستی تبدیل کرد: دیگر برای خریدن آخرین رمان پرفروش نیازی نبود به کتابفروشی بروید. از دهه ۱۹۳۰ میلادی به بعد، کتاب‌های جلدکاغذی با شمارگان انبوه، باعث شد کتاب‌هایی که جلد گالینگور دارند، پردوام محسوب شوند و شاهکار‌های قدیمی‌تر را به خود اختصاص دهند. پس از هریک از این پیشرفت‌های تکنولوژیک که اکثراً در ابتدای امر با بی‌رغبتی اهل فن روبه‌رو می‌شد، بازار کتاب‌ها گسترش و تعداد کتابخوانان افزایش یافت... امروزه نیز خیلی‌ها همان اعتراضات را دارند که کتاب‌های دیجیتال و فرهنگ چشم‌دوختن به صفحه نمایش، آخرین روز‌های کتابخوانی جدی را رقم می‌زنند. این حرف مهمل است. تمام فناوری‌های جدید، پیامد‌ها و احیاناً ایراداتی دارند، اما انسان‌ها نمی‌توانند بدون داستان و شعر زندگی کنند... اینکه افراد ورق می‌زنند یا به پیکسل‌های صفحه نگاه می‌کنند، مسئله اصلی نیست، اما این را در نظر بگیرید: از طریق رسانه‌های اجتماعی، جوانی که امروزه با [نویسنده‌ای]آشنا می‌شود، می‌تواند فوراً هیجان و علاقه‌اش را با دوستانی در سرتاسر دنیا به اشتراک بگذارد... اشتیاق او ممکن است ۱۰ یا هزار نفر دیگر را به سمت [آن آثار]بکشاند. این فقط یکی از مزایای فرهنگ صفحه نمایش است. عنوان‌های قدیمی‌تر یا نیمه فراموش شده اکنون به آسانی در سایت پروژه گوتنبرگ و سایت‌های مشابه در دسترس هستند. اینک کتابخانه‌ای کامل را می‌توانید در جیبتان حمل کنید، اما با وجود این فواید، ایراداتی هم وجود دارد. کامپیوتر‌ها به جای توجه کامل و درگیرشدن با واژگان و ایده‌های یک کتاب در تنهایی، خوانش سطحی را رواج می‌دهند. کندوی شلوغ اینترنت به جز گفتگو‌های معنادار، انبوهی از چت‌های بیهوده را هم به بار می‌آورد. صفحه نمایش نوعی همسان‌سازی مصنوعی را هم با خود به همراه دارد: روی صفحه نمایش، کتاب جیمز باند با اثری از جین آستین تفاوتی ندارد... مهم‌تر از همه هیچ رونوشتی نمی‌تواند جایگزین نیروی جادویی و افسون جسم فیزیکی شود... به همین ترتیب، چاپ‌های اول فقط وسواس افراد کتاب‌جمع‌کن نیستند: جلد‌های کاغذی، صحافی، تبلیغات و خلاصه‌های پشت جلد و حتی غلط‌های چاپی هم اطلاعات مفیدی را انتقال می‌دهند. کتاب‌های چاپی فقط اتاق‌ها را تزیین نمی‌کنند؛ آن‌ها حضوری زنده و واقعی در زندگی‌مان می‌یابند. می‌توان گاه و بی‌گاه کتابی را از قفسه بیرون آورد، شعر یا چند صفحه از رمانی را بازخوانی کرد و از خواندن آن تسکین یافت و جانی تازه گرفت.
از طرف دیگر، تکیه بیشتر ما بر متون دیجیتال، خطراتی عجیب، اما واقعی در پی دارد. اولاً اینکه از قضا فضای ذهنی‌مان کوچک‌تر می‌شود، چون بخش زیادی از زندگی یک کتابخوان متعهد به جست‌وجوی کتاب‌ها بستگی دارد. در فروشگاه‌های کتاب دست‌دوم، ممکن است کتابی قدیمی را از صندوقچه‌ای بردارید... ممکن است چند دقیقه وقت بگذارید و یک یا دو پاراگراف از آن را بخوانید و بعد آن کتاب را به کتاب‌های دیگری اضافه کنید که حتماً با خود به خانه می‌برید. شبیه‌سازی آنلاین این تجربه گشتن وسط کتاب‌ها کاری دشوار است. انسان‌ها موجوداتی هستند با حس لامسه و ما خودمان را مجذوب چیز‌هایی می‌بینیم که می‌توانیم لمس کنیم و به دست بگیریم... اگر کتابفروشی‌های سنتی کاملاً از میان برداشته شوند، خطر از دست دادن آشنایی با هزاران عنوان کتاب قدیمی داستان و غیرداستان را به جان خریده‌ایم.
نگرانی دوم، تقریباً شبیه دغدغه‌های اورول است. کتاب‌های فیزیکی کم‌وبیش از نظر متنی ثابتند. آن‌ها را صاحب می‌شویم، نه اینکه آن‌ها را برای مدتی از فروشنده آنلاین قرض بگیریم، یا از وب‌سایتی گمنام دانلود کنیم، اما چقدر می‌توان به پیکسل‌ها اعتماد کرد؟ از کجا می‌توان فهمید که یک آدمی مخفیانه در متن‌ها دست نبرده است تا آن‌ها را با عقاید و ایدئولوژی‌های رایج همسان کند؟... این نگرانی ممکن است توهم باشد، ولی اینترنت مملو از اطلاعات غلط است.
این مسئله به نگرانی سوم من ختم می‌شود: بهادادن بیش از حد به اکنون. نیرو‌های آنلاین هم‌نوایی و کمال‌گرایی سیاسی چنان قوی هستند که گاهی به‌نظر می‌رسد دانش گذشتگان را بی‌فایده می‌دانند و همه اعصار گذشته را عقب‌مانده تلقی می‌کنند. طی قرن‌ها، شاید احترامی بیش از اندازه به دوران باستان گذاشته شده است، اما اکنون دوره‌های پیشین را با غروری زیاد تحقیر می‌کنند... اینگونه اکنون‌گرایی باعث فقر فکری می‌شود و برای شخصیت افراد مضر است، به همین خاطر باید در برابر آن مقاومت کرد. من به‌شخصه خوشحالم که زندگی‌ام را در آخرین سال‌های طلایی عصر چاپ سپری کردم. از نظر من، کتاب‌ها مدت‌هاست که به خودی خود اشیایی زیبا بوده‌اند، جدا از اینکه حاوی دانش، فراهم‌کننده ماجراجویی و عشق هم هستند. در روزگار قبل از اینترنت، برای پیداکردن آثار نویسنده مورد علاقه‌تان باید از خانه بیرون می‌رفتید و کتاب‌های فیزیکی را در کتابخانه‌ها یا کتابفروشی‌ها یا فروشگاه‌های دست دومی می‌یافتید. این تعقیب که گاهی سال‌ها به طول می‌انجامید، بخشی از هیجان کار بود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار