روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشته: «سالهاست که در سپهر سیاسی ایران مفهوم اصلاحات با دو دشمن اصلی مواجه است. نخست براندازان و نیروهای تحت عنوان اپوزیسیون (با هر گرایش سیاسی) که جریان اصلاحطلبی را مانع تحقق اهداف خود میدانند و سپس نیروهای اصولگرا و جریانات نزدیک به آنها که به دلیل تأکید اصلاحطلبان بر اصالت رأی مردم، آنها را دشمن اساسی خود میخوانند. جریان دوم به قدری بر این عداوت خود پافشاری میکند که بعضاً دشمنان خارجی ایران را رها کرده و تمام تمرکز خود را بر تضعیف و نابودی اصلاحات و اصلاحطلبان گذاشته است. این طرز فکر حتی حاضر است به دشمنان ریز و درشت حکومت هر باج کوچک و بزرگی بدهد، اما دست از پروژه حذف اصلاحطلبان نکشد و فرآیند ناامیدی مردم ایران از هر حرکت اصلاحی را متوقف نکند.».
اما نکته جالب این است که اگر جای اصلاحطلب و اصولگرا را در عبارات بالا با همدیگر عوض کنیم، مصداقهای بیشتر و البته دقیق و درست و نه صرفاً مبتنی بر یک حرف سیاسی و استادیومی خواهیم یافت. این اصلاحطلبان هستند که دشمن خارجی را رها کرده و طی چند دهه کمر به حذف شخصیتی و ترور هویتی اصولگرایان بستهاند. این اصلاحطلبان هستند که همواره از یادآوری وجود «دشمن خارجی» آزرده خاطر میشوند و اعتراض میکنند که چرا برای هر موضوعی سراغ دشمن خارجی میرویم! این اصلاح طلبان هستند که مخرج مشترکهای زیادی با براندازان مییابند و آخرین آن هم سینهزنی مشترک زیر پرچم «زن، زندگی، آزادی» بود، به نحوی که بیراه نیست اگر بسیاری از اصلاحطلبان را بازوی این آشوب در داخل بدانیم!
نه نقدی به براندازان داشتند، نه ذرهای از همگرایی دفاع از آشوب با براندازان کوتاه آمدند، نه خشونتهای براندازان را محکوم کردند و نه مرثیهای برای شهدای حافظ امنیت خواندند. حال آنها شدند دشمن براندازان و اصولگرایان هم ردیف براندازان شدند؟!
ماجرای برجام هم یک مثال دیگر است که اصلاحطلبان رسماً با تغافل از دشمن خارجی، فقط به جنگ و جدلی فرسایشی با داخلیها برخاستند و در حالی که با دشمن خارجی، دوستانه کنار رودخانه قدم میزدند، منتقد داخلی را به جهنم حواله میدادند! حتی پس از خروج امریکا از برجام و پیمانشکنی اروپاییها، باز هم عامل اصلی شکست برجام را داخلیها میدانستند!
انقلابیون و جریان حزباللهی و موسوم به اصولگرا همیشه در دو جبهه جنگیدهاند؛ یکی با ضدانقلاب و یکی با اصلاحطلبان! با وارونهنویسی هم این مسیر آشکار عوض نمیشود.