بلاتکلیفی این روزهای تیم امید که ناشی از ناکارآمدی فدراسیون است و نگاهی درجه ۲ به این تیم، تمدید طلسم حضور در المپیک را محتملتر و صحبتهای مهدویکیا، آخرین سرمربی این تیم را یادآور میشود: «با این شرایط، تیم فوتبال امید ایران تا فرودگاه مهرآباد هم نمیتواند برود، چه رسد به پاریس!»
انتخاب مهدویکیا، امید زیادی ایجاد کرد برای شکستن طلسمی که چیزی نمانده ۴۸ ساله شود. مهدویکیا در شرایطی سکان هدایت تیم امید ایران را به دست گرفت که دو تورنمنت مهم قهرمانی زیر ۲۳ سال آسیا و البته بازیهای همبستگی کشورهای اسلامی را پیش رو داشت. حضور مهدویکیا روی نیمکت امیدها، انتظارات زیادی را ایجاد کرده بود. نگاه اصولی او به پایهها و سالها کار کردن در این حوزه اصلیترین دلیل امیدواریهای ایجادشده برای کسب موفقیت تیم ملی فوتبال امید بود، اما زمان زیادی نبرد تا کیا عطای نشستن روی نیمکت امیدها را به لقایش ببخشد و با ناکامی در رقابتهای زیر ۲۳ سال آسیا و انصراف از حضور در مسابقات کشورهای اسلامی به کار خود با امیدهای ایران پایان دهد.
اگر چه بسیاری از کارشناسان که اهم آنها از مربیان بازنشسته هستند، همواره بر این باور بودند که عملکرد مربیان داخلی در تیم امید به مراتب بهتر از گزینههای خارجی است، اما سرنوشتی که یقه تیم کیا را گرفت، نشان داد مسئله فراتر از بحث کادرفنی است و نمیتوان نیمقرن ناکامی امیدها را از چشم کادر فنی دید. کیا شاید بهترین گزینه برای نشستن روی نیمکت تیم ملی فوتبال امید بود، اما او به تنهایی بدون برنامهریزی بلندمدت، برگزاری اردوهای حسابشده، بازیهای تدارکاتی و از همه مهمتر همکاری باشگاهها برای در اختیار گذاشتن بازیکنان خود نمیتوانست معجزه کند، خصوصاً که بازیکنان زیر ۲۳ سال کمتر در ترکیب تیمهای خود به میدان میروند و زمان زیادی برای آمادهسازی آنها و همچنین هماهنگ کردنشان در ترکیب نیاز است. از سوی دیگر کادر فنی به زمان کافی نیاز دارد تا بتواند بازیکنان مورد نظر خود را از هر لحاظی برای رسیدن به ترکیبی ایدهآل محک بزند، اما نه فقط کیا که هیچ یک از مربیان قبل از او نیز چنین شرایط و امکانی را نداشتند و این عمدهترین مشکل امیدها برای شکستن طلسمی بود که فاصلهای با عبور از مرز ۵۰ سالگی ندارد!
بیشترین زمان را شاید خاکپور در مسیر المپیک ۲۰۱۶ داشت. او چیزی حدود ۵/۱ سال بیش از ۱۰۰ بازیکن را زیر نظر گرفت برای رسیدن به یک تیم. اما تیم او که بهترین عملکرد را در مسابقات قهرمانی آسیا (زیر ۲۳ سالهها) با صعود به یکچهارم داشت نیز در نهایت با قبول باختی سنگین مقابل تیم ژاپن در مرحله حذفی رقابتهای قهرمانی زیر ۲۳سال آسیا و انتخابی المپیک ۲۰۱۶ ریو در دوحه قطر، حسرت حضور ایران در المپیک را ۴۴ساله کرد چراکه به زعم بسیاری از کارشناسان در همان زمان، نبود برنامهریزی مناسب و بلندمدت و در واقع مدیریت درست در رأس هرم فوتبال کشور موجب شد تیم فوتبال امید همچون دورههای گذشته در راه صعود به المپیک ناکام باشد.
در واقع داستانی که امیدها با مهدویکیا از سر گذراندند، همان داستان تکراری بود که قبل از آن خاکپور و دیگران هم تجربه کرده بودند و گلایه همه آنها یکسان بود؛ اینکه فدراسیون فوتبال هیچ کاری برای تیم امید نکرد، در هیچ یک از اردوهای تیم امید، تمام بازیکنان را در اختیار نداشتیم و فدراسیون فوتبال هیچ اقدامی برای آوردن بازیکنان لژیونر به تیم امید انجام نداد، در نتیجه نتوانستیم نتیجه لازم را کسب کنیم؛ گلایههای یکسانی که نشان میدهد مسئله امیدها عدمهمکاری باشگاهها، بیتوجهی و عدمبرنامهریزی بلندمدت فدراسیون است و کوچکترین ارتباطی به کادر فنی ندارد، میخواهد خاکپور باشد، امیرحسین پیروانی، مهدویکیا یا یک مربی خارجی!
زدن قید حضور در بازیهای کشورهای اسلامی نیز این ادعا را ثابت کرد. تیم فوتبال امید ایران با همه وعدههای که برای حمایت از آن شنیده میشد، در نهایت قید حضور در بازیهای کشورهای اسلامی را زد تا باز هم ثابت شود فوتبال ایران نگاه حرفهای به این تیم ندارد و این روند میتواند به سادگی هر چه تمامتر آرزوی حضور در المپیک را به بیش از نیم قرن برساند چراکه از عمل کار برآید به سخندانی نیست.
از آشفتگی و سوءمدیریت در فدراسیون فوتبال همین بس که در زمان کیا مدارک شناسایی اعضای تیم فوتبال امید ایران در هتل محل اقامت تیم تا زمان تسویهحساب گرو نگه داشته شد؛ یکی از شاهکارهای فوتبالی که بیشک بازتاب خوبی برای ورزش ایران نداشت. هر چند امروز میتوان این مورد را از کاستیهای مدیریت قبلی فدراسیون دانست، اما واقعیت این است که کوچکترین تفاوتی بین مدیریت افراد مختلف در این راستا وجود ندارد و امیدها چه در زمان کفاشیان، عزیزی خادم، تاج و حتی رؤسای قبلی فدراسیون شرایطی به همین منوال داشتند و همواره به دلیل نگاه غیرحرفهای و غیرمسئولانه فدراسیوننشینها در انتخاب، زمان آن و مهیا کردن شرایط برای کسب موفقیت بوده که متضرر شده و ناکام ماندهاند! اتفاقی که امروز نیز عیناً در حال تکرار است.
مسابقات انتخابی المپیک ۲۰۲۴ پاریس قرار است شهریورماه سال آینده برگزار شود، یعنی کادر فنی جدید تیم امید ایران اگر حتی امروز هم انتخاب شود، فقط هشت ماه فرصت دارد بتواند تیمش را برای حضور در مسابقات انتخابی المپیک آماده کند، البته بخش مهمی از این هشت ماه با برگزاری مسابقات لیگ برتر به پایان خواهد رسید و فرصت چندانی برای آمادهسازی تیم امید ایران وجود ندارد، اما آقایان به رغم آنکه مدعی هستند سرعت و دقت، دو اولویت مهم آنها در انتخاب کادر فنی امیدها و دیگر تیمهای ملی فوتبال ایران است، هنوز حتی نیمنگاهی نیز به نیمکت تیم امید ندارند و از تمام تیمی که قرار است هشت ماه دیگر برای شکستن طلسم حضور در المپیک به میدان برود، تنها سرپرست آن مشخص است! حبیب کاشانی. همان شخصی که در مسیر کسب سهمیه المپیک ریو نیز کنار خاکپور و مایلیکهن بود، اما برخلاف سایر نفرات کادرفنی نه کلامی در خصوص ناکامی این تیم به زبان آورد و نه حتی عذرخواهی کرد. حالا، اما به دلایلی کاملاً نامعلوم که هیچ منطقی در آن یافت نمیشود، قبل از سرمربی و روشن شدن تکلیف تیم، به عنوان سرپرست امیدها برگزیده شده است تا باز هم ثابت شود فدراسیوننشینها هرگز نگاهی حرفهای، جدی و درجه یک به امیدها ندارند و در این شرایط، این سؤال پیش میآید که چرا باید توقع داشته باشیم جای تیمهایی، چون ژاپن، کرهجنوبی، استرالیا یا حتی قطر که برنامهریزیهای حسابشدهای برای توسعه و پرورش فوتبال پایه خود داشتهاند، جواز حضور در المپیک را بگیریم و طلسمشکنی کنیم؟ خصوصاً که آیا به فرض شکسته شدن این طلسم، با این شرایط میتوانیم حضوری شایسته داشته باشیم، وقتی کوچکترین اهمیتی نه به رشد و توسعه پایهها میدهیم و نه حتی امیدی که از آن انتظار طلسمشکنی داریم.