کد خبر: 1119497
تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۰
یک سمت مرگ و یک سمت زندگی
او پرستار است. تعطیلی ندارد. شیفت‌های سنگین و شب بیداری‌ها به مرور فرسوده‌اش می‌کند. هر یک شبی که بیداری می‌کشد قدری از سلامتی خودش را در اختیار من و شما و عزیزان‌مان می‌گذارد. روزی چندین بیمار را مکرر کنترل می‌کند و گزارش می‌نویسد و همه توقع دارند مقابل آن‌ها خوشحال و خندان به نظر برسد که البته بی‌تأثیر در روحیه بیمار نیست. باید درک کنیم او جایی است که کفه غم‌هایش سنگین است. جایی که او هست یک سمت مرگ است و سمت دیگر زندگی و باید برای هر دو بخش آمادگی داشته باشد. ما نمی‌دانیم قبل از ما سمت زندگی بوده یا سمت مرگ!
نیره ساری

 

شاید من و شما ندانیم که او شب قبل و حتی یک ساعت قبل پشت در اتاق احیا چقدر گریه کرده و بابت پاسخ منفی و قطع امید دکتر به همراه بیمار چند بار مرده و زنده شده است. اصلاً من و شما نمی‌دانیم که عزیز او همزمان با عزیز ما روی کدام تخت بستری است یا کجای دنیا در حال تحمل رنج و بیماری است. برای ما فرقی ندارد، اما برای او فرق دارد که حتی ناراحتی و غصه از دست رفتن عزیز دیگری را نباید مقابل بیمار دیگر بر ملا کند. باید بخندد و همه ما توقع داریم با تک تک ما مهربان باشد و البته پاسخگو. اگر دیر جواب بدهد طلبکاریم، اگر در آوردن قرص تعلل کند از او تشکر نمی‌کنیم، اگر لبخند نزند پشت سر او می‌گوییم عصا قورت داده و این قضاوت‌ها انتها ندارد.
بگذریم از مشکلات شخصی که قطعاً تک تک آن‌ها با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، اما توقع ما از پرستار همواره لبخند سرشار از مهر و عطوفت با بیمار و همراهان است.
واژه توقع را من می‌نویسم که یک‌سال مادرم دو جراحی بسیار سنگین را برای برداشتن غده‌های سرطانی از روده‌اش پشت سر گذاشته است و روز‌ها و شب‌های زیادی کنار پرستاران بخش‌های مختلف بیمارستانی بودم. از پرستاران بخش جراحی بیمارستان امام خمینی تا بخش قلب بیمارستان خصوصی و بخش عفونی بیمارستان ارتش و آی سی یو... را دیدم. دو بار بستری در بیمارستان خصوصی با بالاترین هتلینگ و یک‌بار بستری طولانی‌مدت در یکی از بیمارستان‌های ارتش. در کنار سختی‌های بستری یک ماه جلسات رادیوتراپی، آزمایش، سونوگرافی، شیمی درمانی و... را هم اضافه کنید. بعد از همه این‌ها می‌نویسم ممنونم از تک تک شما!
آقای شریف پرستار دلسوز و همیشه پاسخگو که هوای مادرم را در تک تک جلسات شیمی درمانی داشتی ممنونم، دعای خیر شما در تمامی لحظات شیمی درمانی مادرم را آرام می‌کرد.
خانم فرهمند پرستار مهربان بیمارستان فجر که شب‌های تلخی که مادرم درگیر عفونت بود، پا به پای من اشک ریختی ممنونم، اگر می‌دانستم داغدار عزیزت هستی با تو درد دل نمی‌کردم.
خانم فغند عزیزم که شماره تماس خودت را به من دادی و در تعطیلات عید برای وصل سرم مامان به فریادم رسیدی ممنونم، هرگز در زندگی‌ات مستأصل نمانی.
پرستاران مهربان بخش رادیوتراپی بیمارستان فجر بابت همه انرژی‌های مثبت شما به خودم و مامان ممنونم، فراموش نمی‌کنم که با وجود انجام وظایف خود، از مادرم عذرخواهی کردید.
آقای موحد رفیق و همکار قدیمی پدرم در روز‌های جوانی بابت ریسک حضورتان در منزل در روز‌های کرونایی ممنونم، هم پدرم را سربلند کردید و هم مادرم درگیر کرونا نشد.
خانم دانش پرستار دلسوز بیمارستان بهمن که شب بازگشت مادرم از icu مریض بدحال را در بخش قلب پذیرش کردی ممنونم، برای همه عجیب بود که شما بابت این موضوع شیفت خود را تغییر دادید.
سرپرستار عزیز بیمارستان بهمن که بخش جراحی را به هم ریختی تا فقط به خواست مادرم پرستار خانم داخل اتاق شود ممنونم، درک می‌کنم که جا به جایی با بخش‌های دیگر چقدر برای شما سخت بود.
پشت هر کدام از این خط‌هایی که تشکر کردم، یک دنیا قدردانی است. فقط خدا از قلب من خبر دارد که پای هر کدام از این اتفاقات چقدر سختی تحمل کردم و در نهایت همین پرستاران بودند که نهایت تلاش خود را کردند تا من حس کنم عزیز من مثل عزیز خودشان است. البته که در این میان استثنا هم وجود داشت، اما نباید استثنا را به پای همه دلسوز‌ها نوشت. همچنین افزون بر اسامی که نوشتم دایره این قدردانی بسیار بیشتر است که جزئیات آن از خاطرم رفته است.
حافظه ما خاطرات مهم را هرگز فراموش نمی‌کند. من از جانب خودم و مادرم که روز‌های سختی را پشت سر گذاشتیم از همه کسانی‌که خستگی را خسته کردند تشکر می‌کنم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار