دروغ در تمام فرهنگها مذموم و در دین ما گناهی نابخشودنی. در واقع هر چند ما مسلمانها دروغ را گناه کبیره میدانیم ولی آنهایی که دین هم ندارند به صداقت احترام میگذارند. صداقت یک خصیصه پسندیده انسانی جهانشمول در تمام دورانهاست و در سراسر دنیا این صداقت است که تمجید و دروغ که تقبیح میشود، زیرا سرشت پاک انسان طالب خلق و خوی نیکوست. کسی دلش نمیخواهد فریب بخورد. کسی دوست ندارد با چرب زبانی و دروغ کلاهش را بردارند. هیچ کس در هیچ کجای جهان دوست ندارد همسرش به او دروغ بگوید یا فرزندش چیزی را از او مخفی کند و از راستی و حقیقت بپرهیزد.
دروغ به خودمان برمیگردد
اولین و مهمترین آسیب دروغ به خود گوینده میرسد. وقتی دیگران را نسبت به خود و کلامش بیاعتماد میکند. وقتی مدام با دروغ سر دیگران را گرم میکند، هنگامی که واقعیت را میگوید کسی حرفش را باور ندارد و به اصطلاح تره برای حرفش خرد نمیکند.
قصه چوپان دروغگو بهترین مثال برای شناخت آسیبهای این رفتار است. چون بارها مردم ده را سر کار گذاشته و به دروغ آنها را وقت و بیوقت به بهانه گرگ بیرون کشانده و حالا که واقعاً گرگ در کمین گوسفندان است، کسی فریاد کمکش را جدی نمیگیرد. اگر زمانی ذکر مثال چوپان دروغگو تأکید بر قلت آدمهای واجد این رذیله بود، متأسفانه امروزه به جای شمردن گوسفندها باید چوپانهای دروغگو را شمرد!
چوپانهای دروغگو را بشمار!
چقدر از این چوپانهای دروغگو دور و برمان هست؟ آنهایی که نافشان را به تیغ دروغ برداشتهاند و مثل معتادها وقت و بیوقت دروغهای ریز و درشت میگویند. انگار این روند برایشان تبدیل به بازی شده است. شاید هم اسمش را زرنگی میگذارند و به اصطلاح خودشان نمیخواهند کسی سر از کار و روابطشان در بیاورد. مثلاً با دوستش در کافه است به همسرش پیام میدهد عزیزم دیر میرسم در ترافیک ماندم. فکر میکند خودش را از ظن احتمالی همسرش رهانیده ولی در واقع در گودال بیاعتمادی افتاده است و او مدام فکر میکند که همسرش کجا و با چه کسی سرگرم است. یا ترافیک را بهانه کرده تا چه کار مخفیانهای انجام دهد. فکر میکند اگر برای خواب ماندنش بهانه منطقی بیاورد از توبیخش کاسته میشود. چه فرقی دارد او برای خواب ماندن دیر رسیده باشد یا کودکش بیمار باشد. فکر میکند اگر بگوید پدرش دکتر است او را بیشتر تحویل میگیرند ولی در واقع خودش را در دردسر انداخته و ممکن است در بزنگاه، دوست یا همکاری از پدر پزشک او یاری بخواهد و هرچه را او رشته کرده است پنبه کند.
ممکن است بگوید فلان وسیله را ارزان و از حراج خریدهام. همان موقع یکی بگوید حالا که قیمت خوبی دارد برای من هم سفارش بده.
مصیبتهای دروغگویی برای دیگران
شاید این دروغها آبروی کسی را ببرد. کسی برای تحقیق امر خیر بیاید و همسایه از او بد بگوید یا رازهایی به دروغ بیان کند.
شاید جان یکی در گروی شهادت یک فرد باشد ولی او سوگند دروغ یاد کند و جانش را بستاند.
ممکن است دروغهای تربیتی بگوید. ممکن است کاری را بلد نباشد ولی ادای حرفهای بودن دربیاود و به مردم نسخه اشتباه بدهد. مثل روانشناسهای زرد که برای هر سؤالی یک پاسخ علمی در آستینشان دارند. یا دلالان داروهای گیاهی و دمنوشها که برای دو قِران سود بیشتر با جان مردم بازی میکنند و دروغ میبافند.
شاید کسی تقلب کند ولی به روی خودش نیاورد. ممکن است ظلمی را در حق یک مظلوم ببیند ولی به دروغ قضاوت کند.
وقتی دروغ میگویی هر گناهی از تو برمیآید
دروغ امالفساد تمام گناهان است. چون وقتی مثل آب خوردن چشم میبندی و دروغ به هم میبافی، میتوانی هر کار دیگری بکنی. وقتی دروغ میگویی، تهمت زدن برایت سهل است. وقتی دروغ میگویی بدگویی و افترا هم از تو برمیآید. وقتی در کسب و کارت به دروغ گفتن عادت کردی، آن وقت نان حلالت حرام میشود.
وقتی دروغ گفتن برایت حکم تفریح و سرگرمی دارد، نسلی فریبکار میپروری که مدام دروغ میگوید و شما از کارش سر در نمیآوری. وقتی کسی درِ خانه را میزند و شما به کودک خردسالتان میگویید که اعلام کند شما خواب هستید یا در خانه نیستید، در واقع از همان موقع دروغگویی را در وجودش پایهریزی کردهاید.
اصلاً دروغ دروغ میآورد. اولی را که گفتی باید تا آخرش بروی. برای همین است که میگویند تخم مرغ دزد، آخرش شترمرغ میدزدد؛ و بالاخره باید گفت خیلی وقتها زندگی مشترک جوانها با دروغهای بزرگ شروع میشود. به عنوان خودشان مصلحتی است تا کار خیرشان پیش برود ولی چیزی که در نهایت دامنشان را میگیرد، تمامش شر است.