زن معتادی که متهم است به خاطر سرقت از پسری معلول، وی را به قتل رسانده، با درخواست قصاص از سوی اولیای دم به زودی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه میشود.
زمستان سال۱۴۰۰، زنی میانسال در حالی که پریشان بود با اداره پلیس تماس گرفت و مأموران را از ناپدید شدن پسر معلولش باخبر کرد و گفت: «پسرم رامین نام دارد و ۳۳ ساله است. او از زمان تولد به طور مادرزادی دو پا نداشت و معلول بود، به همین خاطر روی ویلچر مینشست و حوالی میدان شوش دستفروشی میکرد تا زندگی من و خودش را تأمین کند. چند روزی از او خبر نداشتم و فکر میکردم پیش یکی از دوستانش رفته باشد. دیروز با او تماس گرفتم، اما پاسخ تماسم را نداد و تلفن همراهش نیز خاموش بود. با دوست رامین و دیگر آشنایان هم تماس گرفتم، اما آنها از او بیخبر بودند. نگرانم و از پلیس کمک میخواهم.»
با طرح این شکایت، تلاش مأموران پلیس برای یافتن پسر جوان آغاز شد تا اینکه همزمان با تحقیقات پلیس، مردی میانسال با مأموران تماس گرفت و گفت جسد مردی جوان در باغش پیدا شده است که بوی تعفن میدهد. او در توضیح گفت: «من صاحب باغی در یکی از روستاهای شهرری هستم. خیلی کم به باغ میروم، به همین خاطر اتاقک نگهبانی آن باغ را به زنی جوان به نام نوشین سپرده بودم که سرپناهی نداشت و میگفت شبها جایی برای خواب ندارد. امروز برای سرکشی به باغم رفته بودم که متوجه شدم بوی تعفن میآید. کنجکاو شدم و همه جا را گشتم تا در اتاقک نگهبانی با جسد مردی روبهرو شدم که دو پا نداشت. سراغ نوشین را هم گرفتم، اما از او خبری نبود.»
بعد از این تماس، مأموران به باغ مورد نظر رفتند و بعد از بررسی محل دریافتند جسد متعلق به همان پسر معلولی است که مادرش اعلام مفقودی کرده بود. جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد و کارشناسان بعد از بررسیهای لازم اعلام کردند پسر جوان احتمالاً به خاطر گرسنگی و تشنگی جان باخته است.»
بعد از اعلام این نظریه، نوشین به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار گرفت و معلوم شد او با سرقت تلفن همراه مقتول از محل گریخته است. تلاشها ادامه داشت تا اینکه سرانجام زن جوان با ردیابی سیمکارت مقتول شناسایی و بازداشت شد. نوشین که معتاد به مواد مخدر بود، در بازجوییها سعی داشت خودش را بیگناه معرفی کند، اما به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: «مدتها قبل معتاد شدم و خانوادهام مرا رها کردند، به همین خاطر جایی برای خواب نداشتم. وقتی متوجه شدم باغی در روستای شهرری هست که اتاقک نگهبانی دارد با صاحب آن صحبت کردم تا شبها به آنجا بروم. صاحب باغ هم موافقت کرد.»
متهم در خصوص روز حادثه گفت: «آن روز برای خرید مواد به میدان شوش رفته بودم که با رامین روبهرو شدم. او روی ویلچر نشسته بود و دستفروشی میکرد. رامین وقتی مرا دید از من خواست برایش چای بخرم. چای را خریدم و پیش او نشستم. همین بهانهای شد تا او سر صحبت را باز کند و باهم بیشتر آشنا شویم. همین طور که با رامین صحبت میکردم باران گرفت. از او خواستم در این هوا بیرون نماند و با من به اتاقک نگهبانی بیاید. رامین قبول نمیکرد، اما به اصرار من قرار شد همراهم به باغ بیاید. با شرایطی که رامین داشت، یک ماشین دربست کرایه کردم و او را به باغ بردم. آن روز پول مواد نداشتم و حالم بد بود. وقتی تلفن همراه رامین را دیدم، وسوسه شدم. از او خواستم تلفنش را به من بدهد که قبول نکرد. این شد که گوشی تلفن همراه و سیمکارتش را به زور گرفتم و او را در اتاقک رها کردم و رفتم. باور کنید نمیدانستم این کارم باعث مرگش میشود. فکر میکردم سروصدا میکند و میتواند خودش را نجات دهد.»
با اقرارهای متهم وی راهی زندان و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. به این ترتیب متهم به زودی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه میشود، این در حالی است مادر مقتول درخواست قصاص را مطرح کرده است.